ما دو رودیم كه یك راه به دریا داریم
مناسبات فرهنگی ایران و افغانستان اخیرا دچار دو حاشیه بوده است؛ نزاع رئیسجمهور آنها با زبانشناسهای ما برسر منشأ زبان فارسی و نیز جنجال بر سر فیلم «مردن در آب مطهر»
ادعای اشرفغنی درباره فارسی دری و واكنشها
2 صداییم كه در حنجرهای جا داریم
شرح ماوقع: هم در ستون سمت راست این صفحه و هم همین بالا در گفتوگو با محمدكاظم كاظمی، درباره ماجرایی كه اینجا میخواهیم دربارهاش حرف بزنیم، مقدمات را گفتهایم و به تحلیلشان نشستهایم و اینجا صرفا میرویم سر شرح ما وقع. لابد خاطرتان هست كه چندی پیش، اشرف غنی احمدزی، رئیسجمهور افغانستان، در مراسمی با عنوان «گفتمان تاریخ، فرهنگ و هویت ملی» در جمع دانشجویان حاضر شد و گفت كه «افغانستان مهد زبان دری است. ایران پهلویزبان بود. ما زبان و ادبیات دری را انكشاف دادیم. حالا [به ما] میگویند ایران شرقی. ای برادر، دزدی هم حد دارد، حد دارد». در نگاه نخست به نظر میرسید این حرفهای اشرفغنی به عنوان رئیسجمهوری كه همواره از اظهارات مناقشهبرانگیز در رابطه با ایران اجتناب كرده، پاسخی است به حرفهای حسن روحانی رئیسجمهور ایران كه گفته بود «حتی افغانستان هم توانسته انتخاباتش را الكترونیك برگزار كند و چرا ما نتوانیم.» فقط یك «حتی» كار را خراب كرده بود؛ لحن روحانی اینگونه بود كه وقتی آنها احتمالا با زیرساختهایی ضعیفتر و تسهیلاتی كمتر توانستهاند چنین ترتیبی بدهند ما هم میتوانیم اما بعید است نیت بدی در این باره بتوان رصد كرد. هر چند هنوز هم نمیتوان مطمئن بود رئیسجمهور افغانستان در تلافی این حرفهای رئیسجمهور ایران، یكباره فیل زبان دریاش یاد پارس كرده و چنین عنانگسیخته به چنین انشقاق كاذبی دامن زده باشد.
با این حال، عدهای از زبانشناسان و اهالی ادبیات از ایران پاسخ ادعای اشرفغنی را دادند.
واكنش [یك]: ادعای اشرفغنی اتفاقا از جانب یك اشرف دیگر پاسخ داده شد؛ علیاشرف صادقی زبانشناس شهیر ایرانی. او طی مقالهای خلاف ادعای رئیسجمهور افغانستان در رابطه با انكشاف زبان فارسی، منشأ زبان فارسی دری را فارس و طیسفون عنوان كرد. او در بخشهایی از این مقاله نوشت: «زبان فارسی همان طوری كه از نام آن پیداست منسوب به استان فارس است. در زمان اشكانیان، زبانی كه رسمیت داشت زبان پهلوی بود. با سقوط اشكانیان و روی كار آمدن ساسانیان كه از پارس بودند زبان آنان كه پارسیگ نامیده میشد، زبان رسمی ایران شد. حكومت ساسانیان نزدیك به ۴۲۵ سال طول كشید. در ظرف این مدت زبان آنان نیز بهتدریج تحول پیدا كرد؛ به طوری كه در اواخر حكومت آنان شكل گفتاری پارسیگ یا زبان تداول مردم با آنچه در كتابها و اسناد نوشته میشد، تفاوت پیدا كرد. به زبان تداول مردم پایتخت نیز دری گفته میشد. رفت و آمد دائم سربازان و كارمندان دولتی و پادشاهان و شاهزادگان به خراسان موجب شد به تدریج زبان مردم پایتخت یعنی زبان دری به خراسان منتقل و جایگزین زبان پهلوی یا پارتی شود. پارسی دری به معنی زبانی است كه اصل آن از پارس است اما مربوط به «در» یا پایتخت است. به تعبیر دیگر معنای آن زبان پارسی پایتخت است. رفتهرفته از تعبیر «فارسی دری» كلمه دری حذف شد و فارسی یا پارسی باقی ماند. در طول هزار سال گذشته به این زبان اساسا فارسی گفته شده نه دری. در قرن حاضر كه در كشورهای افغانستان و تاجیكستان گرایشهای ملیگرایانه پیدا شد، عدهای در این دو كشور كوشش كردند برای فارسی متداول در این دو كشور نامهایی جداگانه انتخاب كنند. در تاجیكستان كه نامی جدید است این زبان را با القای روسها تاجیكی نامیدند؛ درحالی كه نویسنده بزرگ تاجیكستان صدرالدین عینی زبان خود را فارسی دانسته است. در افغانستان هم در سال ۱۳۴۴ به دلایل سیاسی كلمه فارسی به دری تبدیل شد و فارسینامیدن این زبان بهكلی ممنوع اعلام شد. سیاستمداران افغان گفتند فارسی زبانی است مربوط به ایران شیعهمذهب و زبان ما با فارسی ارتباط ندارد و نام آن دری است. در حالی كه دانشمندان افغان میدانستند آنچه به سه نام فارسی و دری و تاجیكی نامیده میشود، یك زبان است.
واكنش [دو]: احسان رضایی هم كه كارشناس كتاب است در پاسخ به این پرسش كه آیا حرف اشرف غنی رئیسجمهور افغانستان درباره این كه افغانستان مهد و زادگاهِ زبان فارسی دری (یعنی همین فارسی كه ما امروز با آن سخن میگوییم) درست است یا نه، نوشت: «جواب این سوال هم میتواند مثبت باشد و هم خیر. از این جهت این حرف میتواند درست تلقی شود كه اولین آثاری كه به زبان فارسی نوشته شدهاند، در شرق بودهاند. قدیمیترین نمونه مكتوب فارسی كه در دست داریم سندی مربوط به خرید و فروش است كه با زبان فارسی ولی با الفبای عِبری نوشته شده. میشود مثل ملكالشعرای بهار نتیجه گرفت: «شعر و نثر دری در خراسان به ظهور آمده و با اندك توجهی از طرف ملوك اطراف، شعرا و دبیران به گفتن شعر و پرداختن كتب به زبان دری اقبال كردهاند و در همان حال یك بیت شعر و یك رساله به این زبان در مغرب و شمال و جنوبغربی در قرن چهارم به وجود نیامدهاست؛ اگر هم شعر یا كتابی دیده شده یا ذكر آن رفته است، به زبان پهلوی یا طبری است، مگر در اواخر عهد سامانیان و آغاز دولت غزنویان و سلاجقه...» («سبكشناسی»، جلد ۱، ص۵۵). از طرف دیگر، زبان رسمی دولت ساسانیان، زبان پهلوی بوده اما آن طور كه ابن مقفع توضیح داده، در ایران باستان زبان دری هم رواج داشته و اصلا اسم زبان دری از اینجا آمده كه مردم پایتخت ساسانی (تیسفون) به این زبان سخن میگفتند و به نوعی زبان دربار بود. («الفهرست» ابن ندیم، ترجمۀ محمدرضا تجدد، ص۲۲)». رضایی نهایتا اینطور نتیجه گرفته كه: زبان فارسی دری، از همان عصر ساسانی در مناطق مختلفی از ایران رایج بود، اما چون زبان و خط پهلوی زبان رسمی بود، بعد از سقوط دولت ساسانیان بود كه این زبان مجال رشد پیدا كرد و بعدها با ظهور شاعران و نویسندگانی توانا در خراسان بزرگ (شامل افغانستان امروزی)، توانست فراگیر شده و به زبان و خطی تبدیل شود كه ما امروزه از آن استفاده میكنیم».
نكته و نتیجه: بروید بالا و لابهلای حرفهای محمدكاظم كاظمی، با منطقی كه از این شاعر سراغ داریم، بخوانید كه رئیسجمهور افغانستان كجای حرفهایش درست است و كجایش غلط.
2 صداییم كه در حنجرهای جا داریم
شرح ماوقع: هم در ستون سمت راست این صفحه و هم همین بالا در گفتوگو با محمدكاظم كاظمی، درباره ماجرایی كه اینجا میخواهیم دربارهاش حرف بزنیم، مقدمات را گفتهایم و به تحلیلشان نشستهایم و اینجا صرفا میرویم سر شرح ما وقع. لابد خاطرتان هست كه چندی پیش، اشرف غنی احمدزی، رئیسجمهور افغانستان، در مراسمی با عنوان «گفتمان تاریخ، فرهنگ و هویت ملی» در جمع دانشجویان حاضر شد و گفت كه «افغانستان مهد زبان دری است. ایران پهلویزبان بود. ما زبان و ادبیات دری را انكشاف دادیم. حالا [به ما] میگویند ایران شرقی. ای برادر، دزدی هم حد دارد، حد دارد». در نگاه نخست به نظر میرسید این حرفهای اشرفغنی به عنوان رئیسجمهوری كه همواره از اظهارات مناقشهبرانگیز در رابطه با ایران اجتناب كرده، پاسخی است به حرفهای حسن روحانی رئیسجمهور ایران كه گفته بود «حتی افغانستان هم توانسته انتخاباتش را الكترونیك برگزار كند و چرا ما نتوانیم.» فقط یك «حتی» كار را خراب كرده بود؛ لحن روحانی اینگونه بود كه وقتی آنها احتمالا با زیرساختهایی ضعیفتر و تسهیلاتی كمتر توانستهاند چنین ترتیبی بدهند ما هم میتوانیم اما بعید است نیت بدی در این باره بتوان رصد كرد. هر چند هنوز هم نمیتوان مطمئن بود رئیسجمهور افغانستان در تلافی این حرفهای رئیسجمهور ایران، یكباره فیل زبان دریاش یاد پارس كرده و چنین عنانگسیخته به چنین انشقاق كاذبی دامن زده باشد.
با این حال، عدهای از زبانشناسان و اهالی ادبیات از ایران پاسخ ادعای اشرفغنی را دادند.
واكنش [یك]: ادعای اشرفغنی اتفاقا از جانب یك اشرف دیگر پاسخ داده شد؛ علیاشرف صادقی زبانشناس شهیر ایرانی. او طی مقالهای خلاف ادعای رئیسجمهور افغانستان در رابطه با انكشاف زبان فارسی، منشأ زبان فارسی دری را فارس و طیسفون عنوان كرد. او در بخشهایی از این مقاله نوشت: «زبان فارسی همان طوری كه از نام آن پیداست منسوب به استان فارس است. در زمان اشكانیان، زبانی كه رسمیت داشت زبان پهلوی بود. با سقوط اشكانیان و روی كار آمدن ساسانیان كه از پارس بودند زبان آنان كه پارسیگ نامیده میشد، زبان رسمی ایران شد. حكومت ساسانیان نزدیك به ۴۲۵ سال طول كشید. در ظرف این مدت زبان آنان نیز بهتدریج تحول پیدا كرد؛ به طوری كه در اواخر حكومت آنان شكل گفتاری پارسیگ یا زبان تداول مردم با آنچه در كتابها و اسناد نوشته میشد، تفاوت پیدا كرد. به زبان تداول مردم پایتخت نیز دری گفته میشد. رفت و آمد دائم سربازان و كارمندان دولتی و پادشاهان و شاهزادگان به خراسان موجب شد به تدریج زبان مردم پایتخت یعنی زبان دری به خراسان منتقل و جایگزین زبان پهلوی یا پارتی شود. پارسی دری به معنی زبانی است كه اصل آن از پارس است اما مربوط به «در» یا پایتخت است. به تعبیر دیگر معنای آن زبان پارسی پایتخت است. رفتهرفته از تعبیر «فارسی دری» كلمه دری حذف شد و فارسی یا پارسی باقی ماند. در طول هزار سال گذشته به این زبان اساسا فارسی گفته شده نه دری. در قرن حاضر كه در كشورهای افغانستان و تاجیكستان گرایشهای ملیگرایانه پیدا شد، عدهای در این دو كشور كوشش كردند برای فارسی متداول در این دو كشور نامهایی جداگانه انتخاب كنند. در تاجیكستان كه نامی جدید است این زبان را با القای روسها تاجیكی نامیدند؛ درحالی كه نویسنده بزرگ تاجیكستان صدرالدین عینی زبان خود را فارسی دانسته است. در افغانستان هم در سال ۱۳۴۴ به دلایل سیاسی كلمه فارسی به دری تبدیل شد و فارسینامیدن این زبان بهكلی ممنوع اعلام شد. سیاستمداران افغان گفتند فارسی زبانی است مربوط به ایران شیعهمذهب و زبان ما با فارسی ارتباط ندارد و نام آن دری است. در حالی كه دانشمندان افغان میدانستند آنچه به سه نام فارسی و دری و تاجیكی نامیده میشود، یك زبان است.
واكنش [دو]: احسان رضایی هم كه كارشناس كتاب است در پاسخ به این پرسش كه آیا حرف اشرف غنی رئیسجمهور افغانستان درباره این كه افغانستان مهد و زادگاهِ زبان فارسی دری (یعنی همین فارسی كه ما امروز با آن سخن میگوییم) درست است یا نه، نوشت: «جواب این سوال هم میتواند مثبت باشد و هم خیر. از این جهت این حرف میتواند درست تلقی شود كه اولین آثاری كه به زبان فارسی نوشته شدهاند، در شرق بودهاند. قدیمیترین نمونه مكتوب فارسی كه در دست داریم سندی مربوط به خرید و فروش است كه با زبان فارسی ولی با الفبای عِبری نوشته شده. میشود مثل ملكالشعرای بهار نتیجه گرفت: «شعر و نثر دری در خراسان به ظهور آمده و با اندك توجهی از طرف ملوك اطراف، شعرا و دبیران به گفتن شعر و پرداختن كتب به زبان دری اقبال كردهاند و در همان حال یك بیت شعر و یك رساله به این زبان در مغرب و شمال و جنوبغربی در قرن چهارم به وجود نیامدهاست؛ اگر هم شعر یا كتابی دیده شده یا ذكر آن رفته است، به زبان پهلوی یا طبری است، مگر در اواخر عهد سامانیان و آغاز دولت غزنویان و سلاجقه...» («سبكشناسی»، جلد ۱، ص۵۵). از طرف دیگر، زبان رسمی دولت ساسانیان، زبان پهلوی بوده اما آن طور كه ابن مقفع توضیح داده، در ایران باستان زبان دری هم رواج داشته و اصلا اسم زبان دری از اینجا آمده كه مردم پایتخت ساسانی (تیسفون) به این زبان سخن میگفتند و به نوعی زبان دربار بود. («الفهرست» ابن ندیم، ترجمۀ محمدرضا تجدد، ص۲۲)». رضایی نهایتا اینطور نتیجه گرفته كه: زبان فارسی دری، از همان عصر ساسانی در مناطق مختلفی از ایران رایج بود، اما چون زبان و خط پهلوی زبان رسمی بود، بعد از سقوط دولت ساسانیان بود كه این زبان مجال رشد پیدا كرد و بعدها با ظهور شاعران و نویسندگانی توانا در خراسان بزرگ (شامل افغانستان امروزی)، توانست فراگیر شده و به زبان و خطی تبدیل شود كه ما امروزه از آن استفاده میكنیم».
نكته و نتیجه: بروید بالا و لابهلای حرفهای محمدكاظم كاظمی، با منطقی كه از این شاعر سراغ داریم، بخوانید كه رئیسجمهور افغانستان كجای حرفهایش درست است و كجایش غلط.
تیتر خبرها