حكایت در آمدن گل از حمام

حكایت در آمدن گل از حمام

امید مهدی‌نژاد طنزنویس

 یكی از پادشاهان وقت كه مقر پادشاهی‌اش شهری در كنار رود دجله بود، غلامی داشت كه با وی معاشرت بسیار و به وی علاقه بسیار داشت و انواع فنون و مهارت‌ها را به وی آموخته بود و هیچ‌گاه وی را از خود دور نمی‌كرد. روزی پادشاه تصمیم گرفت همراه جمعی از درباریان، ملازمان، مأموران، محافظان و غلام برای گردش و تفریح به كنار رودخانه بروند. وقتی به كنار رودخانه رسیدند، غلام از پادشاه رخصت خواست تا مقداری در آب شنا كند. پادشاه رخصت داد و غلام برای شنا به داخل رودخانه رفت. وقتی ناهار آماده شد، هرچه غلام را صدا كردند جوابی نداد. به دستور پادشاه مأموران و ملازمان رودخانه را جست‌وجو كردند، اما اثری از غلام نیافتند. پادشاه بسیار افسرده و غمگین شد و دستور داد همه بسیج شوند و تا غلام را پیدا نكرده‌اند، برنگردند. پنج روز بعد یكی از مأموران جست‌وجو، غلام را در دوازده فرسخ پایین‌تر در حالی‌كه در یكی از شكاف‌های دجله گیر افتاده بود، پیدا كرد و نزد پادشاه برد. پادشاه با دیدن غلام شادمان شد و او را در آغوش كشید و گفت: چه بوی گندی می‌دهی. حتماً گرسنه هستی. غلام گفت: خیر. غذا صرف شده است. پادشاه گفت: چگونه؟ در شكاف رودخانه غذا سرو می‌شود؟ غلام گفت: هر روز یك عدد نان داغ كه روی سبدی قرار داشت با جریان آب به سمت من می‌آمد و من آن را می‌خوردم و زنده ماندم. امروز هم نیم‌ساعت قبل از رسیدن مأمور شما، نان خورده بودم. پادشاه تعجب كرد و نخست به غلام دستور داد برود حمام و سپس به مأموران دستور داد به شهر بروند و كسی را كه هرروز در داخل رودخانه نان می‌اندازد، پیدا كنند و بیاورند. ساعتی بعد مأموران ‌همراه مردی نزد پادشاه آمدند. پادشاه گفت: ایشان است؟ مأموران گفتند: بلی. پادشاه رو به مرد كرد و گفت: شما هستی؟ مرد گفت: بلی. پادشاه برخاست و وی را در آغوش گرفت و گفت: چند وقت است؟ مرد گفت: یك‌سال. پادشاه گفت: چرا؟ مرد گفت: از قدیم گفته‌اند تو نیكی می‌كن و در دجله انداز كه ایزد در بیابانت دهد باز. پادشاه گفت: از قدیم چنین چیزی نگفته‌اند. این جمله از این به بعد است كه به ضرب‌المثل تبدیل خواهد شد. مرد گفت: در این حد وارد نیستم. پادشاه گفت: عیب ندارد. وی سپس افزود: من به پاس این حركت قشنگ تو كه موجب شد غلام من زنده بماند، به تو یك مزرعه و یك باغ و یك خانه و یك ویلا می‌بخشم. در این لحظه غلام نیز از حمام بیرون آمد و مطربان نیز به افتخار او آهنگ گل در اومد از حموم سنبل در اومد از حموم را در مایه شیش‌وهشت اجرا كردند.