جنگ با کرونا  با بول شتر

جنگ با کرونا با بول شتر

حامد عسکری شاعر و نویسنده

 در بهار خواب اندرونی به شنیدن صدای چهچهه گنجشکان مشغول بودیم که دیدیم از غرفه بغل صدای عربده خشایار می آید. چنان عمارت را روی سر گذاشته بود که انگار وسط جالیز گراز به کشت خیار چمبرش شبیخون زده. در اتاق واکرده یک دمپایی پرت کردیم سمتش فرمودیم پدرسوخته چاله میدون که نیست سرت را انداخته‌ای توی سرت، چه غلطی می‌کنی؟ فوق النهایه ناراحت شده عارض شد. خاک به سر من که دارم در جهت ارتقای سطح مالی شما و عمارت تلاش می‌کنم. فرمودیم چه تلاشی؟ عرض کرد: می‌خواهیم شتر بخریم! فرمودیم: شتر؟ عرض کرد: بلی.
 فرمودیم: آن زمانه ما بود که رعیت به گوشت شتر علاقه وافر داشند و امروزی رعیت لب نمی‌زند. عرض کرد نه فدایت شوم برای نحر و ذبح نه. فرمودیم: پشم؟ عرض کرد: خیر ! گفتم: بنال چه در سر داری؟ عارض شد این ویدئو را ببینید. فیلمی نشانمان داد. جوان رعنایی از کالسکه دودی شاسی بلندی پیاده می‌شود، توضیحاتی بلغور می‌کند در مورد فواید بول شتر و بعد یک لیوان آن را لاجرعه سر می‌کشد. توی سر خودمان کوبیدیم که چقدر احمق است و به خشایار فرمودیم حالا تو می خواهی چه کنی؟ عرض کرد همین دیگر بولش برای کرونا گویا مفید است. پول بدهیم یک شتر بخریم توی حیاط عمارت ببندیم، خیکش را ببندیم به آب. بولش را جمع کنیم، بفروشیم به رعیت. فرمودیم: توی لیوان یا بطری در بسته ؟ عرض کرد: در لیوان. فرمودیم پس حتما یخ هم بنداز ... عرض کرد: احسنت. فرمودیم احسنت و کوفت. هر خری هر مزخرفی تفت داد تو باید دوره بگردی و پولتیک بزنی؟ چندتایی مشت حواله‌اش کردیم . الحمدلله گم و گور شد در حیاط عمارت.