انتقام کادر درمان

انتقام کادر درمان

امید مهدی‌نژاد طنزنویس

 پزشکی که مطب جدید خود را تازه افتتاح کرده بود برای جذب بیشتر بیماران و مراجعین، در اتاق انتظار مطب انواع امکانات رفاهی از قبیل تلویزیون، کتاب، مجله، آب‌سردکن، چای‌ساز، اسپری حاوی الکل و وای‌فای رایگان را فراهم کرده بود، اما در اثر اوج گرفتن موج کرونا روزبه‌روز مراجعینش کمتر می‌شدند. به‌طوری‌که مجبور شد به منشی خود نیز مرخصی اجباری بدهد. یکی از روزها که پزشک هیچ مراجعی نداشت و در اتاق خود نشسته و به رصد شبکه‌های اجتماعی مشغول بود، از اتاق انتظار صدایی شنید. از پشت میز برخاست و در اتاق خود را باز کرد و مردی را دید که تلویزیون را روشن کرده و برای خود چای ریخته و روی یکی از صندلی‌های اتاق انتظار نشسته و به خواندن مجله مشغول است. پزشک که از دیدن مراجع خوشحال شده بود، به مرد گفت:‌ خیلی خوش آمدید آقا، در اتاق مریض نیست، می‌توانید تشریف بیاورید. مرد مراجع گفت: من مریض نیستم. پزشک پرسید: واقعا؟ پس برای چی به مطب آمده‌اید؟ مرد مراجع گفت: آمدم مثل هرروز چای بخورم و مجله بخوانم و از وای‌فای استفاده کنم تا ساعت هشت و نیم بشود و بتوانم اخبار بیست‌وسی را تماشا کنم. پزشک نخست عصبانی شد، اما به یاد سوگندنامه بقراط افتاد و خشم خود را فروخورد و با آرامش گفت: حالا که تا اینجا آمده‌اید بیایید تا شما را معاینه کنم، ضرری که ندارد. مرد مراجع گفت: من اساسا به دکترها اعتقاد ندارم و تا وقتی مجبور نشوم نزد دکتر نمی‌روم. پزشک در ذهن سوگندنامه بقراط را مرور کرد و وقتی مطمئن شد درباره کسانی که به پزشکان اعتقاد ندارند چیزی ننوشته است، گفت:‌ ایرادی ندارد. هیچ‌کدام از حیوانات به دامپزشک اعتقاد ندارند، اما دامپزشک‌ها آنها را معالجه می‌کنند و آنها هم معالجه می‌شوند. مرد مراجع با شنیدن این جمله از جا برخاست و از مطب بیرون رفت. پزشک نیز که انتقام کادر درمان را از مراجعینی که به پزشکان اعتقاد ندارند گرفته بود، تلویزیون و چراغ‌ها را خاموش کرد و وسایلش را برداشت و با رعایت پروتکل‌های بهداشتی به خانه رفت تا استراحت کند.