سردار صدق و صفا

گفت‌و‌گو با محسن مطلق، نویسنده کتاب «یک روز ، یک مرد» درباره شهید حاج داوود كریمی

سردار صدق و صفا

چند سال قبل در صفحه اینستاگرام یكی از دوستان، عكس آقای داوود كریمی را دیدم در مغازه‌اش كه یك تراشكاری قدیمی بود. درباره‌اش نوشته بود كه اگر دنبال یك مرد هستید كه هرگز خودش و تفكرش را نفروخت و با چیزی تاخت‌ نزد، همین مرد است، سردار داوود كریمی.  نوشته بود كه بعد از جنگ برگشت در همین دكان و شروع كرد به كار با تومورهای بدخیم در بدنش. یاد آن جمله معروف فیلم آژانس شیشه‌ای افتادم، آن‌جا كه عباس ( حبیب رضایی) می‌گوید، قبل جنگ با تراكتور سر زمین كار می‌كردم، بعد جنگ برگشتم سر همون زمین بی‌تراكتور ( نقل به مضمون). عباس هم مثل حاج‌داوود، جانباز شیمیایی بود بدون هیچ چشمداشتی رفته بود جبهه و بعد از جنگ با آن شهید شدن مظلومانه‌اش همه را مبهوت و متحیر كرد.‌
كمی اگر درباره حاج‌داوود كریمی بخوانید و درباره زندگی و مرامش كنجكاو شوید، به داده‌‌هایی می‌رسید كه نشان می‌‌دهد او چقدر مرد بزرگی بوده و چقدر گمنام زیسته و چقدر گمنام در سال 83 بعد از طی دوره‌ سخت بیماری از دنیا می‌رود و بعد از آن هم دیگر كمتر كسی سراغش را می‌گیرد. به‌جز همان گروه اندكی از جوانان كه دنبال قهرمانانی مانند شهید كریمی می‌گردند تا بدانند كه انقلاب و جنگ چگونه پیروز شد و آن نسل چرا نایاب شده‌اند. در همین جست‌وجوهاست كه به كتابی می‌رسی به نام « یك روز یك مرد » نوشته محسن مطلق. نام كتاب ذهن‌ات را به دورها می‌برد، اصلا «یك روز» انگار خیلی دور است و « یك مرد» انگار از تباری است كه بالقوه می‌تواند اسطوره باشد. رهبر انقلاب  سال 83 در بخشی از پیام تسلیت خود به مناسبت شهادت حاج داوود کریمی فرمودند: اینجانب آن مرد باایمان و ایثارگر را در همه دوران پس از انقلاب دار‌ای صدق و صفا شناختم...
بازگشت به تراشكاری نازی‌آباد
در ویكی‌پدیا نوشته كه حاج‌داوود كریمی بچه نازی‌آباد بوده و در خانواده‌ای فقیر متولد شده و از هشت ‌سالگی به‌دلیل فوت پدرش مجبور شده كار كند. حاج‌داوود خیلی زود به جمع مبارزان برای سرنگونی محمدرضا پهلوی می‌پیوندد و بعد از پیروزی انقلاب و آغاز جنگ تحمیلی راهی جبهه شده و به یكی از فرماندهان موثر تبدیل می‌شود... اما جنگ كه تمام می‌شود حاج‌داوود برمی‌گردد به همان مغازه تراشكاری كه حالا فقیرتر هم شده... .
محسن مطلق كه یكی از نویسندگان پركار درباره دفاع مقدس و فرماندهان جنگ است، وقتی صحبت از شهید حاج‌داوود كریمی می‌شود به این نكته اشاره می‌كند كه گویا قرار بوده آقای كریمی به عنوان فرمانده سپاه معرفی شود اما روز بعد از رادیو می‌شنود كه آقای محسن رضایی فرمانده سپاه شده است ولی این موضوع باعث نمی‌شود كه او از مواضعش عقب‌نشینی كند و هر چه تاكتیك بلد بوده در زمان جنگ استفاده می‌كند تا ایران از صدام شكست نخورد. به مطلق می‌گویم، نوشته‌اند كه در یكی از عملیات‌ها تركشی كنار قلبش می‌نشیند كه بعد از آن همیشه همراهش بوده؟ می‌گوید: تا جایی كه من می‌دانم آقای كریمی شیمیایی می‌شود و بعدها مواد شیمیایی در بدنش تومورهای بدخیمی به‌وجود می‌آورند كه بسیار دردناك بودند. برایم تعریف كردند كه چند نفری به او پیشنهاد می‌دهند برای تسكین مورفین یا تریاك مصرف كند. شهید كریمی در پاسخ می‌گوید: سال‌ها با قاچاق مواد مخدر مبارزه كرده‌ام حالا خودم بیایم و از مواد مخدر برای تسكین درد استفاده كنم؟! درد را تحمل می‌كند اما از باورها و راهی كه انتخاب كرده، كوتاه نمی‌آید.
از آرمان‌هایش كوتاه نیامد
مطلق می‌گوید: نسلی كه آقای كریمی به آن تعلق دارد، همان نسلی بودند كه امام خمینی(ره) سال 42 درباره آنها گفت: سربازان من در گهواره هستند. آنها بزرگ شدند، انقلاب را به پیروزی رساندند، برای حفظ آن جنگیدند بدون هیچ‌چشمداشتی. بدون این‌كه بعد از جنگ خود را صاحب ثروت‌های مملكت بدانند و تصمیم بگیرند سهم خود را ‌بردارند. آقای كریمی از انقلاب و كشور هیچ سهمی نخواست و این را به فرزندانش هم گفت- به پنج فرزندش- . برای همین هم آنها هیچ‌كدام نه عنوانی دارند و نه پست و سمتی و نه زیر علم ژن خوب رفته‌اند كه سهم خود را بگیرند. تا جایی که خبر دارم فرزندانش كارمند هستند یا شغل‌های معمولی دارند. فقط شنیدم كه خواهر آقای كریمی به عنوان مشاور امور جانبازان با آقای روحانی همكاری دارد آن‌هم بیشتر به این دلیل كه صدای جانبازان را به گوش دولتمردان برساند چون دیده كه برادرش چقدر اذیت شد در همه سال‌هایی كه با جراحت‌های دوران جنگ زندگی كرد. آقای كریمی بر این باور بود كه اگر سهمی از انقلاب و كشور را برای خودش یا خانوده‌اش بخواهد، همه تلاشی كه در دوره انقلاب و دفاع مقدس انجام داده تباه شده و اجرش از بین می‌رود. همیشه به فرزندان و اطرافیانش می‌گفت كه انقلاب و كشور هیچ بدهی به ما و شما ندارد.
ساده مثل مردم كوچه و بازار
مطلق می‌گوید: آقای كریمی و هم‌نسلان او متعلق به نسلی هستند كه برای رسیدن به عدالت انقلاب كردند و تصمیم داشتند با پیروی از امام خمینی(ره) همه مردم از این عدالت بهره‌ ببرند. برای خود من جالب بود كه او یكی از مهم‌ترین فرماندهان دوره جنگ بود اما ساده‌زیستی‌اش همه را متحیر كرده بود. خیلی از فرماندهان عالیرتبه جنگ گاهی برای مشورت با او به كوچه‌ای می‌آمدند كه خانه و مغازه‌اش آنجا بود. همسایه‌ها همان‌جا متوجه می‌شدند كه حاج‌داوود چقدر آدم مهمی است. از روی اتومبیل‌هایی كه می‌آمدند و محافظانی كه در كوچه مستقر می‌شدند، متوجه اهمیت حاج‌داوود می‌شدند اما خود او هرگز بین خودش و مردم پایین شهر هیچ تفاوتی قائل نبود. هرگز سبك زندگی و مرامش نشان‌دهنده این نبود كه او فرمانده‌ای بزرگ و مهم است. با دوچرخه‌ای كه داشت به مغازه‌اش می‌رفت و برمی‌گشت. زمانی هم كه گوشه‌نشین شد به نوعی اعتراض بود به زیاده‌‌خواهی كسانی كه دست‌شان به ثروت كشور می‌رسید. او بر این باور بود كه قول و قرارشان در زمان پیروزی انقلاب و دوره دفاع مقدس این نبوده.
مطلق می‌گوید: بسیار از فرماندهان جنگ و نسل اول انقلاب را مردم نمی‌شناسند. درباره آنها كار ویژه‌ای نشده كه حداقل به مردم شناسانده شوند. نه فیلمی نه سریالی و نه هیچ‌ اتفاق دیگری. گاهی نهادی همت می‌كند و زندگی برخی از فرماندهان جنگ تبدیل به كتاب می‌شود اما این مقدار خیلی كم است و البته همه فرماندهان را هم شامل نمی‌شود. ما در حوزه هنری آرشیویی از فرماندهان جنگ تهیه كرده‌ایم كه تقریبا كامل است. برخی از آنها تبدیل به كتاب شده اما برخی فقط به صورت پرونده مانده است؛ پرونده‌ای كه شامل گفت‌وگو و خاطرات است. برخی از آنها مستقیم از خود فرماندهان تهیه شده و برخی هم در گفت‌وگو با همرزمان فرماندهان و شهدای دفاع مقدس. حالا همتی و پشتكار و البته بودجه‌ای لازم است كه این آرشیو در اختیار نویسنده‌ها، فیلمسازان، آهنگسازان و بقیه هنرمندان قرار بگیرد تا زندگی فرماندهان جنگ به اثر هنری تبدیل شود تا نسل جوان و آیندگان بدانند كه چه كسانی بودند كه از كشور حفاظت كرد‌‌ند.