صدا و سیمای سهراب سپهری!

آقای شاعر و نقاش اگر امروز در میان ما بود، 92ساله می‌شد او تنها 3 ویدئوی كوتاه و 2 نوار مختصر صدا از خود به جای گذاشته است

صدا و سیمای سهراب سپهری!

رازآلودگی، از عناصر جذاب برای آدم‌های معروف است. شاید هم برای خودشان و هم برای دوستداران‌شان. تجربه نشان داده كه اگر آنها هر آنچه را دارند، پیش روی دوستداران‌شان بگذارند و سفره زندگی و زمانه خود را جلوی همه بگسترند، به خاطر آنچه به «در دسترس‌ بودن» تعبیر می‌شود، كمتر مورد كنجكاوی و جست‌وجو واقع می‌شوند. با ظهور رسانه‌های فردی جدید، به‌ویژه صفحات شخصی اینستاگرام كه به‌تصویركشیدن روزمرگی‌های آدم‌ها و نمایش تام و تمام زندگی شخصی را سهولت بخشید، این مباحث دیگر چندان مطرح نیستند و امروز هواداران سلبریتی‌ها در دم، از واپسین تغییر و تحولات جزئی و گاه پیش‌پا افتاده قهرمان‌های‌شان مطلع می‌شوند. در گذشته‌های نه‌چندان‌دور كه خبرنگارها و پاپاراتزی‌ها برای یافتن خط و خبری كوتاه از زندگی چهره‌ها، مصائب فراوانی را متحمل می‌شدند، رازآلودگی ممكن‌تر بود. آن‌وقت‌ها، وسوسه به‌نمایش‌ گذاشتن همه شئون زندگی، كمتر چهره‌‌ها را سودایی كرده بود و اتفاقا آنها فرصت داشتند تا با كشیدن هاله‌ای از رمز و رازها بر زندگی خود، عطش هواداران‌شان برای بیشتر دانستن را بیشتر كنند. البته نمی‌شود گفت كه این روش، به عنوان نوعی استراتژی از جانب همه چهره‌‌هایی كه كمتر در عرصه‌های عمومی بروز و ظهور دارند، اتخاذ شده است. آنها ممكن است بدون نیتی در این باب، سرشان در لاك‌شان باشد و این مكانیزم عطش برای دانستن پشت پرده‌ها، ناخواسته در رابطه با آنها فعال شده باشد. سهراب سپهری شاید از همین دسته آخر بود؛ شاعر و نقاش محبوبی كه دچار همین رازآلودگی بود و به همین فراخور، افسانه‌هایی نیز پیرامونش شكل می‌گرفت و می‌گیرد. سهراب با رسانه‌‌ها مصاحبه نمی‌كرد. جز یك بار، برای نشریات ننوشت. این یك بار هم یادداشتی بود كه برای نشریه‌ای ورزشی نوشت. درباره شعرش و هنرش با كمتر كسی صحبت می‌كرد. چند سال پیش كه گرداری لعل تیكوی آمریكایی ادعا كرد فایلی صوتی دارد كه در دهه 40 آن را در حضور چند شاعر دیگر و سهراب سپهری ضبط كرده، همه منتظر بودند تا ببینند سهراب سپهری در نخستین مصاحبه‌ای كه از او منتشر می‌شود، چه می‌گوید. كتاب منتشر شد، در انتشارات زمستان. اسمش بود «گفت‌وگوی شاعران». روی جلد هم عكس سهراب به عنوان یكی از حاضران در نشست، چاپ شده بود. بقیه حرف زده بودند و او گوش كرده بود. وقتی هم با سوالی روبه‌رو شده بود، گفته بود ترجیح می‌دهد بشنود و بعد بلند شده و رفته بود. كتاب، كتاب مهمی بود. اما عجیب این‌كه چندان دیده نشد. چرا؟ شاید به همان دلیل پیش‌‌گفته كه آنها كه همیشه هستند، كنجكاوی برنمی‌انگیزند. امروز می‌خواهیم به نكته‌ای در حاشیه زندگی سهراب سپهری اشاره كنیم كه به همین ماجرا مربوط است. به این‌كه او كمتر در عرصه‌های عمومی حضور می‌یافت و دایره دوستان نسبتا محدودی هم داشت و همین شاید باعث شد كه چندان صدا و تصویری از او باقی نماند. با این‌كه ده‌ها عكس از او ثبت شده، اما تعداد فایل‌های صوتی و تصویر ویدئویی كه از او به یادگار مانده، بسیار ناچیز است. به روایتی چهاردهم، و به روایتی دیگر امروز پانزدهم مهر، نودودومین سالروز تولد سپهری است.

صداها
جمع فایل‌های صوتی به‌جا مانده و منتشر‌شده از سهراب سپهری به دو دقیقه هم نمی‌رسد. ظاهرا با دو فایل صوتی روبه‌روییم. تاریخ ضبط هیچ‌یك مشخص نیست و طرف‌های گفت‌وگو نیز قابل شناسایی نیستند.
در اولین صوت كوتاه كه شاید گپی خودمانی در منزل یكی از دوستان سهراب است، صدای او را می‌شنوید كه درباره ویژگی‌های معماری خانه‌های قدیمی صحبت می‌كند. واژه‌ها چندان قابل تشخیص نیستند اما در میان كلمات، «كولر» را به‌وضوح می‌شنویم. تا مدت‌ها یك شوخی درباره این فایل رایج بود كه تنها یك صدا از سهراب باقی مانده و آن هم درباره كولر حرف زده است نه شعر یا هنر!
 در صوت كوتاه دیگری هم سهراب از تنهایی‌اش صحبت می‌كند. در نسخه كامل‌تر این فایل صوتی مصاحبه‌كننده می‌گوید: «خوب آقای سپهری، می‌گفتید... نه والا جدی میگم. شما همه‌اش كه نمی‌خواهید نقاشی كنید؟ به خدا جدی میگم! همش كه مشغول نقاشی...» سهراب سپهری: «خوب نه... بعضی وقت‌ها هم كتاب می‌خونم، بعضی وقت‌ها هم چیز می‌نویسم... آشپزی می‌كنم، ظرفشویی می‌كنم....» مصاحبه‌كننده: «خوب، شما در این زندگی به این كیفیت احساس خلأ، احساس كمبود... نمی‌كنید؟» سهراب سپهری: «اصلا! اصلا! هرچه تنهاتر باشم، من احساس خرمی و خوشی و راحتی خودم را می‌كنم واقعا...»
این مصاحبه هیچ‌گاه منتشر نشده و بعید است حتی به قصد انجام گفت‌وگو ضبط شده باشد.


ویدئوها
از سهراب سپهری تنها سه ویدئو به‌جا مانده است. البته این‌، ویدئوهایی است كه تاكنون منتشر شده است و شاید بعد از این، فایل‌هایی از او بیرون بیاید مثل همین ویدئوی آخری كه از دل یك فیلم مستند درباره داریوش مهرجویی منتشر شد. هر سه این ویدئوها هم بسیار كوتاه‌اند. یكی یك دقیقه و دو ویدئوی دیگر هر دو كمتر از یك دقیقه.
 یك ویدئوی چندثانیه‌ای سیاه و سفید است كه سهراب می‌آید و از جلوی دوربین رد می‌شود. بعید است كه همه ویدئو، همین چند ثانیه باشد كه می‌بینیم. ظاهرا در جریان است كه در حال فیلمبرداری از او هستند، چون وقتی به دوربین نزدیك می‌شود، با این‌كه نگاهی به لنز آن نمی‌اندازد، لبخندی گوشه لبش خطاب به فیلمبرداری سبز می‌شود. درباره تاریخ ضبط ویدئو، فیلمبردار آن و دیگر جزئیات، هیچ اطلاعی در دست نیست.
 سهراب به همراه خانواده در حیاط می‌گردد، لابه‌لای درخت‌ها می‌ایستد و با اطرافیانش حرف می‌زند. این ویدئو، بیش از دو ویدئوی دیگر باقی‌مانده از او دیده شده‌اند. حالا اگر در موتور جست‌وجوی گوگل سرچ كنید، این ویدئو را به صورت اسلوموشن می‌یابید. با دور كند، این ویدئو كمتر از یك دقیقه است. صدا هم ندارد. مثل دو ویدئوی دیگر.
 چهار سال پیش بود كه مانی حقیقی، از فیلم مستند «داریوش مهرجویی، كارنامه چهل‌ساله»اش رونمایی كرد. جذاب‌ترین تصاویر آرشیوی این مستند، مربوط بود به تصاویری یك‌دقیقه‌ای كه در آن سهراب سپهری را به همراه داریوش مهرجویی، داریوش شایگان و دیگران در اطراف كاشان می‌بینیم. ویدئو به‌غایت شیرین و دیدنی است. آنها با هم شوخی می‌كنند، بالا و پایین می‌پرند و حسابی شادی می‌كنند. این ویدئو هم صدا ندارد. به نظر می‌رسد این تصاویر از آرشیو شخصی داریوش مهرجویی بیرون آمده. آن‌طور كه اینجا و آنجا نوشته‌اند، نه نعمت حقیقی، فیلمبردار این چندثانیه است و نه ابراهیم گلستان.