زمردهای خاورمیانه‌ای

زمردهای خاورمیانه‌ای

دو تا تیله سبز با پرهای سیاه توی دیوار آن ویرانه سر پا مانده است که ته دل آدم را می‌لرزاند. ویرانه از آن خانه‌هایی است که از داخل تکه تکه گچ‌بری‌های اسلیمی سقفش ریخته، یک گوشه از طاقچه دو سر قرینه‌اش خراب شده، موریانه افتاده به جان فرش دستباف عتیقه کف اتاق ولی هنوز مثل قدیم سرخی زمینه‌اش دل را چنگ می‌زند. هنوز می‌شود عطر گل‌های پیچک را از لا به لای فرش دستباف موریانه خورده نفس کشید. بیرون خرابه یک دیوار و دو پنجره است که همه سعی‌اش را کرده سر پا بماند. جا به جا رد گلوله و ترکش روی دیوار کاه‌گلی است و گوشه گوشه رد روغن سیاه تانک و دوده آتش و انفجار روی تنش خودنمایی می‌کند. اما هنوز هم آن دو تا تیله سبز با پرهای سیاه در دل این خرابه سرپا مانده می‌درخشند.
اصلا حکم زیبایی همین است. تکه کوچک زمرد بین رکاب ساده نقره خودش را نشان می‌دهد. نگین کوچک یاقوت لابه‌لای طرح‌های اسلیمی یک سماور مرصع خودنمایی می‌کند. حتی در معماری مدرن و سبک مینی‌مالیسم هم تکه‌های رنگی کوچک در حجم‌های سفید بزرگ به چشم می‌آیند.
اصل زیبایی شناسی همین است که تکه‌ای زیبا و دلربا را بگذاری لابه‌لای زمینه‌ای سرد و ساده. خدا به شهادت حدیث زیباست و زیبایی را دوست دارد. خدا هم که خودش آخر زیبایی‌شناسان دنیایی است. خدا خوب می‌داند آن دو تا تیله سبز با پرهای سیاه را کجا بگذارد که دل آدم را بگیرد. کودک پشتون که به لنز دوربین زل می‌زند چشم‌های هر بیننده‌ای را روی خودش چشم‌های خودش - آن دو تا تیله سبز با پرهای سیاه - قفل می‌کند. چهره کودکان پشتون یک پهنه ساده و رنج کشیده‌است. گونه‌هایی که سیلی سرما را چشیده‌اند و هنوز گل می‌اندازند. لب‌هایی که خیلی وقت‌ها محکوم به بسته شدن بوده‌اند اما هنوز خندیدن را بلدند و چشم‌هایی که جنگ را دیده‌اند، آوارگی را دیده‌اند، فقر را دیده‌اند، ظلم را دیده‌اند اما هنوز رنگی‌اند و زیبا و هنوز چشم هر بیننده‌ای را روی خودشان قفل می‌کنند و  جایزه‌های عکس بین‌المللی را نصیب عکاسان می‌کنند.
نمی‌دانم مردم شکل محیط زندگی‌شان می‌شوند یا اقلیم چهره‌اش را از مردمی می‌گیرد که در آن زندگی می‌کنند. هر چه باشد چهره‌های ساده و مظلوم و زیبای کودکان پشتون خیلی شبیه سرزمین‌هایشان است. اصلا چهره کودکان خاورمیانه‌ای را که نگاه کنی حس غریبی یقه‌ات را می‌گیرد. به مجموعه‌های عکس پرتره‌ای که عکاسان مستند اجتماعی از کشورهای خاورمیانه ثبت کرده‌اند نگاه کنی حس مشترکی بین‌شان پیدا می‌کنی. از آن طرف خرابه‌های جنگ سوریه بگیر تا این طرف خرابه‌های جنگ افغانستان. تمام کودکان خاورمیانه یک جفت چشم‌اند که راوی خیلی چیزهاست وسط صورتی که به سختی خودش را نگه داشته و لبی که هنوز خندیدن را بلد است.