پرسپولیسی‌ترین بازیگر تاریخ

10 آبان زادروز مرتضی احمدی است

پرسپولیسی‌ترین بازیگر تاریخ



مرتضی احمدی یك پرسپولیسی تمام‌عیار بود. بهزاد فراهانی درباره ریشه‌های پرسپولیسی بودن احمدی گفته: «استاد احمدی از سال ۱۳۲۰ به جامعه ورزشی ایران پیوست، به‌ویژه به آن بخش از جامعه ورزشی كه دیدگاه‌های دادگرانه داشت. پرسپولیس یا شاهین سابق تیمی بود كه بستر رشد نسل زحمتكش و تلخكام تهران یا كشورمان بود و مرتضی احمدی از همان آغاز چه زمانی كه در تیم شاهین توپ می‌زد و چه زمانی كه به عنوان شاعر تمام ترانه‌های زیبای مردمی‌اش به دل هزاران هزار هوادار شاهین می‌نشست، همیشه همراه و پشتیبان مردم زحمتكش بود.» فرزاد موتمن خاطره‌ای عجیب و جالب‌ توجه از احمدی دارد كه خواندنش خالی از لطف نیست:
«فكر كنم سال 71 بود، همان سال‌ها كه مستند می‌ساختم، قرار بود كاری را فیلمبرداری كنیم. در واقع مستندی بود درباره تیم پرسپولیس، البته این كار به‌دلایل متعددی از جمله مشكلات مالی و... به پایان نرسید و هرگز تدوین نشد. اما برای همین كار بود كه به اصفهان سفر كردیم تا از بازی دو تیم ذوب‌آهن و پرسپولیس فیلم بگیریم؛ دوربین را در ورزشگاه كاشتیم و در قسمتی از كار تماشاچی‌های حاضر در ورزشگاه را در كادرهای بسته تصویر گرفتیم. فكر می‌كنید اتفاق جالب چه بود؟ مرتضی احمدی بین تماشاگران بود! اما نه فقط همین. لیدر بود! یعنی او شعار می‌داد و مردم پشت سرش تكرار می‌كردند. ما از پشت دوربین حیرت‌زده شده بودیم. این مرد با این سن و سالش با هیجان و انرژی بسیاری داشت تیمش را تشویق می‌كرد. تصویرهایش هم باید موجود باشد. گفتم كه كار به سرانجام نرسید، اما تصویر مرتضی احمدی را در ورزشگاه اصفهان در حالی كه دارد شعار می‌دهد و تیمش را تشویق می‌كند باید داشته باشیم. اما اگر لازم باشد به دوستان می‌گویم كه راش‌های آن مستند را پیدا كنند و اگر شد تصاویرش را منتشر كنیم. مرتضی احمدی انسان بسیار پرانرژی‌ای بود و در تجربه كاری كه با او داشتم كل گروه از بودنش و از لذت همكاری با ایشان انرژی می‌گرفتیم و خسته نمی‌شدیم.»
یك خاطره بامزه هم خود احمدی از دربی شش تایی شدن استقلال دارد كه احتمالا شنیده باشید اما خواندنی است: «نشسته بودم تو جایگاه پرسپولیسی‌ها، داشتم نذر و نیاز می‌كردم كه بازی را ببریم. در جیبم
700 تومان پول داشتم‌، گفتم خدایا هرگلی كه پرسپولیس بزند، 100 تومان صدقه می‌دهم. آن‌موقع 100 تومان خیلی پول بود. پول چند تا كار تلویزیونی بود كه یك‌جا گرفته بودم! بازی شروع شد و انگار گل‌های ما قرار نبود تمام شوند؛ گل اول 100 تومانی اول و همین‌جوری رفتیم تا رسیدیم به 100 تومانی ششم؛ دیگر گفتم خدایا غلط كردم، بگو بس كنند‌، پول ندارم برگردم خانه!»