حس مشترك نگفتنی‌

حس مشترك نگفتنی‌

محمد غفاری شاعر آیینی

وقتی كه گره خورد ضریح تو به دستم
آن عهد كه در صحن تو بستم نشكستم
هر صبح سلامی به تو و عرض ارادت
همسایه دیوار به دیوار تو هستم...
شكی نیست كه به بركت حضور بانوی كرامت، حضرت فاطمه معصومه(س)، چشمه‌های فقاهت و حكمت در شهر قم جاری است و تشنگان معرفت و اهالی علم و فضلیت را سیراب می‌كند، اما شاید این حسن همجواری برای شاعران شهر قم لطف دیگری داشته باشد.  شاعرانی كه مضامین روحانی را از سفره كرامت بانو الهام می‌گیرند و كلمات قدسی را همچون ستاره‌ای از آسمان حرمش می‌چینند و چه مبارك سحری است، آن لحظه‌ای كه پرنده شعر در صحن آیینه در خلوت شاعران به پرواز درمی‌آید و واژه‌ها برای زیارت بانو، در هیات شعر حاضر می‌شوند.
چه حس مشترك نگفتنی‌ای است برای شاعران قم، آنگاه كه رو به ضریح می‌ایستند و اشعار تازه‌شان را برای حضرت می‌خوانند و پیشتر از آنی كه هركسی شعرشان را بشنود، از نگاه كریمانه بانو صله‌شان را دریافت می‌كنند كه عادت این سلسله نور، احسان است و كرامت.
اگر این روزها شعر آیینی دوران بالندگی و اوج خود را طی می‌كند، تنها یكی از الطاف حضرت فاطمه معصومه(س) است كه شاعران را در این مسیر راهبری و هدایت كرده است و به آنان -زن و مرد و پیر و جوان- این فرصت را داده است كه در كنار شاعرانگی و تخیل، توجه ویژه‌ای به اندیشه و معنا داشته باشند تا ضمن رشد و تعالی در صنایع و ظرایف ادبی، از نظر معرفتی نیز اشعاری در خور شأن و شخصیت اهل‌بیت عصمت و طهارت بنویسند. امید آن‌كه سایه لطف و توجه حضرت به شاعران آیینی مستدام باشد و این چشمه معنوی، همواره جوشان و خروشان ادامه حیات دهد.
و برای پایان چه حسن ختامی بهتر از آن‌كه هر شاعری كه در این شهر نفس كشیده باشد، آرزو می‌كند همچون هاتف اصفهانی، پروین اعتصامی و دیگر شاعران، در حرم نورانی حضرت كریمه دفن شود و چون ذره‌ای در كنار خورشید
آرام گیرد.
طواف آخرم دور ضریحش بود و بعد از آن
چه پایان خوشی، در این حرم دیدم وفاتم را