به بهانه نكوداشت 23 ربیعالاول سالروز ورود حضرت فاطمه معصومه(س) به قم
برای بانوی مهربانتر از باران
مهدی توكلیان روزنامهنگار
روزی، از میان امواج دریای غم و اندوه، گوهر امید و آرزو سر برآورد و مرا به تكاپو وادار كرد. گویی، بوی امید به مشام میرسید و دل را بشارت یك هوای لطیف و یك آسمان صاف میداد. با همه چیز و همه كس، راز و نیاز، نشاید و دل آرام نیابد. آنگاه كه نور طلایی گنبد حرم، چشمان خستهام را نوازش میداد، آهنگهای دردناك دل مُرد و افقی روشن از زیر ابرهای سیاه دلم بیرون آمد. میخواستم از غم زمانه برهم، گویی در وادی وصل حق گام برمیداشتم. مرا فرموده بودند كه برای ورود باید از در خلوص آمد و ریا را در پشت دیوارهای آن حرم رها نمود، بیادب، قدم در آستان صحن مگذارم و بر سینه سینا آرام قدم بردارم.
حرف بسیار داشتم، اما رخصت و اجازه گفتار نمییافتم. گویی، بر سر هزاران اسرار دلم سَر پوشانده بودم و خاموش خاموش بر اندیشه شكارگاه غریب دنیا بودم، كه چگونه بر دام آن صیاد افتاده بودم.
آن روز، از دریای وحشتناك معاصیام به ناخدای دلهای غرقشده در معصیت، پناه آورده بودم و میخواستم از آن دریای توفانی به ساحلی برسم و برای رهایی، به دنبال جرعه آبی شفابخش آمده بودم.
فكر آن همه پستی و مستی، آزارم میداد. گویی، سرمایهام جز ذلت و خواری نبود و سروشی جز غفلت و فراموشی نداشتم اما، میدانستم با كریمان كارها دشوار نیست.
ای مهربانتر از باران! یا فاطمه معصومه سلاما...علیها! اگر چون بلبلان از درد هجر خویش ننالم و زبان نگشایم چه سازم؟!
ای گوهر مدفون در قم! در قم بودن و به یاد شما نبودن، جیرهخوار سفره كرم و احسان شما بودن و بر خود نبالیدن ستم است، در حریم شما بودن و در پوست خود گنجیدن هم ستم دیگر. بارها و سالها به شادی كبوتران كهنهبنای آسمانی شما، حسرت خوردهام و آرزو داشتهام كه چون كبوتران بر دور قبه منور شما طواف نمایم.
ای شفیعه روز محشر! قسم به كبوتران حرم، به آنان كه نظارهگر گفتوگوهای حزین من بودهاند، به آنان كه حدیث دردناك و خاطر اندوهگین مرا شنیدهاند، به هیچ التجا و پناهگاهی جز این بارگاه منور پناه نخواهم برد.
ای خواهر سلطان دین! بسیار عهد و توبه خود شكستهام و روی سخنگفتن نداشتهام و من چون شمع با زبان آتشین، حكایت غفلتها و خطاهایم را برای كبوتران حرم گفتهام، كبوترانی كه سوز گریههای شبانه و تنهاییام را نگاه كردهاند.
ای كریمه اهلبیت سلاما...علیها! دلم میخواهد جواب سلامهایم را بشنوم اما میدانم كه محرم نیستم و این ضایعات عمر است كه انسان جیرهخوار كریمهای باشد و جواب سلام از سیده خود نشنود.
یا فاطمه معصومه سلاما...علیها! دلم میخواهد آن هنگام كه انار سرخ غروب جمعه، در حوصله روز میتركد، روزیم باشد تا در ایوان مقدس حرم شما بغض من هم بتركد و آنجا در غربت و غریبی، منتقم خون پهلوی مادر غریب شما بگریم.
یا اختالرضا علیهالسلام! از همان زمان كه بر فراز تربت مطهر شما سقفی از بوریا گسترده بود و برادر شما زیارت این حرم را معادل جنت خواند، دانستم كه هیچكس بدون عنایت شما به زیارت مشرف نمیگردد. پس سعادت و عنایت خویش از من مگیر و روزی زیارت بامعرفت بر من قرار ده.
و ای بانوی كرامت! كی توانم از خجالت سر بالا گیرم، مگر ابر رحمت شما شستوشوی منِ گنهكار كند.
یا فاطمهالمعصومه اشفعی لی فی الجنه فان لك عندا... شأنا من الشأن.