دنیا 2 روز است
علیرضا رأفتی روزنامهنگار
خودش گفته كه ما انسان را در سختی آفریدیم. حالا شما شدهای كاسه داغتر از آش و جز و وز میزنی كه روی خوش زندگی را برای خودت بپزی؟ بیخیال عموجان! در دیگی كه گوشت ندارد دنبال چه میگردی؟ خود آشپزش گفته ندارد.
اصلا به موی سیاه و صورت نوخطم نمیخورد كه از این حرفها بزنم.
اصلا نمیخواهم بنشینم و یك استكان كمرباریك چای با نعلبكی و دو حبه قند كنارش بگیرم دستم و زیرچشمی نگاهت كنم و بگویم: این دنیا سراسر سختی است. اگر روی خوش آن را دیدی دل نبند و اگر روی غمانگیز آن را دیدی خودت را نباز... نه عمو! اصلا این حرفها به قیافه ما نمیخورد. مگر من همه روزهای زندگیام را دیدهام كه اینقدر راحت و سلیس راجع به آن حكم صادر كنم. خدا هزاران روز برایم مقدر كرده كه یكی از آنها قرار است روزگارم را عوض كند.
كسی میتواند از این حرفها بزند كه تمام روزهای زندگیاش را دیده باشد. كسی هم كه تمام روزهای زندگیاش را دیده باشد دیگر زنده نیست كه بخواهد استكان كمرباریك و نعلبكی دست بگیرد و از این حرفها بزند. فقط خدا میداند چند نفر الان دوست دارند بیایند روبهرویت بنشینند و حكم قطعی را راجع به زندگی بدهند اما نمیتوانند لحدشان را بشكافند و خاك رویش را كنار بزنند و سنگ قبرشان را كنار بزنند و بلند شوند.
من همینقدر كه توی كتابهای خاكخورده گوشه كتابخانههای قدیمیمان آورده شده میتوانم برایت بگویم. همینقدر كه عطار توی تذكرهالاولیایش و مولوی توی مثنویاش گفته میتوانم بگویم:
این سو كشان سوی خوشان، وآن سو كشان با ناخوشان
یا بگذرد یا بشكند كشتی در این گردابها
یا همینقدر كه از امیرالمومنین سخن روی كاغذها بهجا مانده میتوانم برایت بگویم. همین دو جمله:
الدهر یومان.
یوم لك و یوم علیك
اصلا به موی سیاه و صورت نوخطم نمیخورد كه از این حرفها بزنم.
اصلا نمیخواهم بنشینم و یك استكان كمرباریك چای با نعلبكی و دو حبه قند كنارش بگیرم دستم و زیرچشمی نگاهت كنم و بگویم: این دنیا سراسر سختی است. اگر روی خوش آن را دیدی دل نبند و اگر روی غمانگیز آن را دیدی خودت را نباز... نه عمو! اصلا این حرفها به قیافه ما نمیخورد. مگر من همه روزهای زندگیام را دیدهام كه اینقدر راحت و سلیس راجع به آن حكم صادر كنم. خدا هزاران روز برایم مقدر كرده كه یكی از آنها قرار است روزگارم را عوض كند.
كسی میتواند از این حرفها بزند كه تمام روزهای زندگیاش را دیده باشد. كسی هم كه تمام روزهای زندگیاش را دیده باشد دیگر زنده نیست كه بخواهد استكان كمرباریك و نعلبكی دست بگیرد و از این حرفها بزند. فقط خدا میداند چند نفر الان دوست دارند بیایند روبهرویت بنشینند و حكم قطعی را راجع به زندگی بدهند اما نمیتوانند لحدشان را بشكافند و خاك رویش را كنار بزنند و سنگ قبرشان را كنار بزنند و بلند شوند.
من همینقدر كه توی كتابهای خاكخورده گوشه كتابخانههای قدیمیمان آورده شده میتوانم برایت بگویم. همینقدر كه عطار توی تذكرهالاولیایش و مولوی توی مثنویاش گفته میتوانم بگویم:
این سو كشان سوی خوشان، وآن سو كشان با ناخوشان
یا بگذرد یا بشكند كشتی در این گردابها
یا همینقدر كه از امیرالمومنین سخن روی كاغذها بهجا مانده میتوانم برایت بگویم. همین دو جمله:
الدهر یومان.
یوم لك و یوم علیك
تیتر خبرها