یك مرثیه شش و هشت ...

یادداشتی از حامد عسکری شاعر و نویسنده

یك مرثیه شش و هشت ...

با انگشت همه نشون میدن منو ماه پیشونی قلبمو خوب زدی بردی
پاك این دل شده مست و خراب تو ببین این دل نابو تو گول زدی بردی
وقتشه دیوونه بشم به سیم آخر بزنم 
وقتشه كه شمارتو بگیرمو زنگ بزنم
نمیتونه سد كنه راهو كسی جلو دارم نیست 
مثه تو یكی یدونه آخه تو این عالم نیست حالیم نیست
یالا پاشو بیا پیش من والا 
اون ناز و كرشمه رو ببینم
خواندیدش؟ یك باردیگر هم بخوانید! این مثلا ترانه یك شاهكار است! نه اشتباه نكنید، شاهكار از طرف آهنگساز و خواننده و ترانه‌سرا نه ! از طرف ما. همین من و شما و همین آقا و خانمی كه احتمالا كنارتان یا روبه‌رویتان نشسته است. بله دوستان هموطنان و عزیزان هنردوست. این ترانه شاهكار ماست. 
چرا؟ عرض می‌كنم. چند شب پیش در مركز همایش‌های برج میلاد مراسمی بود و از برترین‌های حوزه موسیقی در یك سال گذشته تقدیر شد و همین اثر فاخری كه ابتدای ستون مطالعه فرمودید بهترین و برترین قطعه موسیقی پاپ به انتخاب مردم!!! معرفی شد. 
از فردا همه تنظیم‌كننده‌ها كلافه می‌شوند از این‌كه خواننده‌ها اصرار دارند یك چیزی بسازند تو مایه‌های ماه پیشونی .
یك ور كله‌ام می‌گوید: هنر خوار شد جادویی ارجمند. یك ور كله‌ام می‌گوید: بگذار دلشان خوش باشد، اینها هم چند صباحی دلی دلی‌ای می‌كنند و پولی به جیب می‌زنند و سالنی پر می‌كنند و تمام. این بنان‌ها و بابك بیات‌ها و واروژان‌ها و نواب صفا‌ها و محمدعلی شیرازی‌ها می‌مانند و بقیه محكومند به فراموشی. فقط این وسط دلم از این می‌سوزد كه توی كلاس اسكیت دخترم همین پخش می‌شود. 
توی تاکسی همین پخش می‌شود، توی عروسی‌ها همین پخش می‌شود، توی تولدها و شهربازی‌ها. زمانه غریبی است عامو ساكت باشم به گمونم بهتره ...