دنیا هنوز به او می‌نگرد

گفت‌وگو با ندا سپانلو، مدیر گروه دانش شبکه 4 در سالروز درگذشت زنده‌یاد مریم میرزاخانی

دنیا هنوز به او می‌نگرد

 حالا به مدد فیلم‌های مستندی که دیده‌ایم و مطالبی که درباره زنده‌یاد مریم میرزا‌خانی خوانده‌ایم، می‌دانیم در سال 2014 که او به سئول رفت تا معتبرترین جایزه ریاضی یعنی مدال فیلدز را دریافت کند، می‌دانست مبتلا به سرطان است. چند نفر از دانشمندان و همکاران او نیز باخبر بودند، برای همین تا جایی که می‌توانستند، خبرنگاران و اهالی رسانه را از او دور کرده‌اند تا دچار هیجان و تنش زیاد نشود. همه ما می‌دانیم او اولین زنی است که این جایزه را از آن خود کرده آن هم در حوزه ریاضیات که حتی در دنیای امروز بسیار مردانه است. بارها تصاویر را نگاه کرده‌ایم و به چهره محجوب او با آن لبخند همیشگی زل زده‌ایم و بالا رفتن توام با طمانینه او را از پله‌ها نگاه کرده‌ایم، لحظه دریافت مدال فیلدز را به یاد سپرده‌ایم و همیشه هم این سؤال را از خود و اطرافیان‌مان پرسیده‌ایم چرا گاهی مرگ اصلا وقت‌شناس و آدم‌شناس نیست. 40سالگی برای رفتن زنی جوان، پر از شور زندگی و مملو از هیجان برای کشف و استعدادی درخشان خیلی زود بود اما جواب همیشه یکسان است؛ تنها اتفاق ناگزیر بشر، مرگ است، می‌آید و می‌برد بدون هیچ توضیحی. امروز چهار سال است که مریم میرزاخانی از خاک به آسمان رفته. در این سال‌ها درباره او بسیار گفته‌اند و نوشته‌اند و اکنون او را بیشتر مردمان می‌شناسند. میرزاخانی اگر امروز بود حتما لبخندش عمیق‌تر می‌شد وقتی پیشرفت‌های چشمگیر زنان ایرانی در همه حوزه‌ها را می‌دید و می‌شنید. از ورزش گرفته تا دانشگاه و حوزه‌های علمی و کارآفرینی. زنان ایرانی چندین سال است، حرفی برای گفتن دارند و نام‌شان معمولا در صدر است. با ندا سپانلو، مجری تلویزیون و مدیر گروه دانش شبکه چهار هم‌صحبت شدم تا برایمان از مریم میرزاخانی بگوید و دیگر افتخاراتی که زنان ایرانی مسبب آنها هستند.
 زن دانشمند ایرانی در صدر
سپانلو درباره ویژگی‌های منحصر به‌فرد میرزاخانی که او را از بقیه متمایز کرده، می‌گوید: خانم میرزاخانی در وهله اول یک دانشمند بود. یک نابغه که در علوم پایه مانند ریاضی، مثلثات و هندسه سرآمد بود و بالاتر از دیگر دانشمندان این حوزه قرار داشت. بعد از این زاویه به او نگاه می‌کنم که او یک «زن دانشمند» بود، نخبه‌ای که مسائل مهم ریاضی را حل می‌کرد و افتخارات زیادی را به‌دست آورده بود. اولین زن دانشمندی بود که جایزه فیلدز را از آن خود کرد. قبل از او هیچ زن دانشمندی نتوانسته بود این جایزه را به خانه ببرد و معلوم نیست چند سال دیگر نوبت زن بعدی باشد. او عضو آکادمی ریاضیات آمریکا هم بود که عضو شدن در آن کار هر کسی نیست. این که جهان و علاقه‌مندان و دست‌اندرکاران علوم، «زن ایرانی» را به‌عنوان دانشمندی بزرگ ببینند که افتخارات مهمی را کسب کرده برای همه ایرانیان ارزشمند است. اما به باور من این شاخص جهانی نمی‌تواند معیاری برای داخل کشور باشد و ما با توجه به این شاخص بگوییم که زنان ایرانی، موفق‌اند و در حوزه‌های مختلف رکوردار موفقیت هستند.
 معیاری به‌نام متوسط جامعه
با نگاهی به مدال‌هایی که زنان ایرانی در رشته‌های مختلف در عرصه جهانی دریافت می‌‌کنند می‌توان به این نتیجه رسید که آینده زنان نخبه ایرانی امیدارکننده است اما بپذیریم که این مدال‌آوران معمولا در سیستم گلخانه‌ای شناسایی و پرورش می‌یابند. بیشتر امکانات برای برتر شدن آنها مهیا شده و آنان می‌توانند استعداد و توانمندی‌های خود را به نمایش گذاشته و مدال کسب کنند. اما آیا واقعا برای همه زنان و دختران ایرانی امکان رشد فراهم است؟  
آیا استعدادیابی در کشور ما آنقدر کامل و فراگیر است که اگر دختر مستعدی در روستایی دورافتاده زندگی کند استعداد و توانایی او در فیزیک یا ریاضی یا ورزش را شناسایی کرده و به او امکان رشد و موفقیت بدهد؟ من می‌گویم: نه ! این امکان برای همه زنان و دختران و حتی پسران وجود ندارد. زمانی ما می‌توانیم مدعی شویم زنان ایرانی پیشرفت‌های چشمگیری دارند و گوی سبقت را ربوده‌اند که نظام آموزشی درست کار کند و استعدادیابی در آن فراگیر و علمی و بدون تبعیض باشد.
 استعدادیابی باید عادلانه شود
این که زنان ایرانی در ورزش، فرهنگ وهنر، علم، دانشگاه و کارآفرینی موقعیت‌های خوبی دارند، قابل انکار نیست اما اگر بخواهیم واقع‌بینانه و علمی نگاه کنیم باید تعداد مدارس دخترانه اکنون را با 120سال قبل مقایسه کنید. در ایران یک قرن قبل مدارس دخترانه به تعداد انگشتان یک دست هم نبود اما الان بسیار زیاد است. این را می‌توان درباره دانشگاه‌ها هم گفت و دیگر مراکز علمی، پزشکی، صنعتی و... وقتی تعداد تحصیلکرده‌‌ها و دانش‌آموختگان دختر برابر و حتی گاهی بیشتر از پسران می‌شود، باید توقع داشت تعداد نخبگان و مدال‌آوران زن نیز خیلی زیاد باشد.اما آیا تعدادشان زیاد است؟ نه! زیاد نیست و برای رسیدن به تعادل باید سیستم آموزشی تغییر کند و به روز شود و برای همگان در هر جای ایران یکسان باشد. عدالت آموزشی، استعدادیابی سراسری و کمک به بروز استعدادها نیازی است که اگر به آن توجه شود، درخشش نخبگان ایرانی در داخل و خارج خیلی بیشتر خواهدشد. آن‌طور که من خوانده‌ام، زنده‌یاد مریم میرزاخانی در مواجهه با یکی از معلمانش به ریاضی علاقه‌مند شد و در مسیری قرار گرفت تا بتواند استعداد و توانمندی خود را بروز دهد. سوال اینجاست چه تعداد دختر و پسر مستعد و نخبه در کشور ما وجود دارند که هرگز به توانمندی‌های آنها پی برده نمی‌شود و هرگز با آدمی که مسیر زندگی آنها را تغییر دهد، مواجه نخواهندشد.
 همه نخبه نیستند
به سپانلو می‌گویم زمانی که خانم میرزاخانی جایزه فیلدز را گرفت و سالی که فوت کرد، برای روزهای زیادی در صدر اخبار قرار گرفت و خیلی از خانواده‌های ایرانی به فرزندان‌شان گفتند او را الگوی خود قرار دهند، آیا می‌توان شخصیتی مثل میرزاخانی را به عنوان الگو معرفی کرد؟ می‌گوید: شخصیت این دانشمند پر از ظرایف و نکاتی است که می‌تواند به عنوان الگو مطرح شود؛ مهربانی‌، ساده‌زیستی، فروتنی و از همه مهم‌تر پشتکاری که داشته. درباره اینها می‌توان صحبت کرد و به جوانان و نوجوانان گفت از این ویژگی‌ها الگو بگیرند اما باید قبول کنیم هر فردی استعدادهای خاص خود را دارد و نمی‌توان انتظار داشت مثلا همه ورزشکار مدال‌آور یا نخبه ریاضی شوند یا در عرصه هنری بدرخشند. اگر از همه بخواهیم نخبه باشند نه امکان‌پذیر است و نه نتیجه مثبتی خواهدداشت.



خانواده الگو
سپانلو می‌گوید: منش خانواده و والدین در قبال فرزندان مهم‌ترین شاخصه‌ای است که باعث موفقیت یا شکست فرزندان می‌شود. به نظرم خانواده بالاتر از سیستم‌آموزشی قرار دارد. این‌که والدین چقدر امکان رشد و بروز استعدادهای فرزند خود را به وجود می‌آورند و به او و انتخاب‌هایش احترام گذاشته و از آنها حمایت می‌کنند، در موفقیت افراد بسیار مهم است. اگر قرار باشد خانواده‌ای را به عنوان الگو به جامعه معرفی کنیم به نظرم خانواده میرزاخانی این ظرفیت را دارند. می‌توان ساعت‌ها با پدر مریم میرزاخانی صحبت کرد و از او پرسید پدر یک دانشمندبودن چگونه است و چطور در همه مراحل زندگی از دختر خود حمایت کرده و با نوع رفتار خود بعد از فوت دخترش هم به او بها داد و حامی اندیشه و سبک زندگی او بود.