جشن غدیر به رسم قم
یارم چو قدح به دست گیرد/ بازار بتان شکست گیرد
از چند روز قبل، جنب و جوشها آغاز میشد. خانهتکانی، خرید لباس نو و مرتب کردن لباسها برای روز عید، تهیه
سور و سات مهمانی و... .
این مهمانی برای میزبان، از همه مهمانیهایی که در طول سال برگزار میشد مهمتر و مهمانهایش محترمتر از تمام دعوتشدگان به جشنهای مختلف بودند. هر خانواده در حد وسعش خود را برای پذیرایی در روز موعود آماده میکرد. آنهایی که توان مالی کمتری داشتند با چای و شیرینی و آنها که توانمندتر بودند علاوه بر آن، میوه و آجیل هم تهیه میکردند.
سکههایی که در طول سال برای عیدی دادن در این روز جمعآوری شده بود را داخل تشت میریختند و با آب و مواد شوینده شستوشو میدادند تا پولها، نو و تمیز به دست مهمانها برسند. همه جور سکهای در بینشان یافت میشد. قدیمترها یکقرانی و دو ریالی و در زمان کودکی ما پنج و ده و بیستوپنج تومانی.
گاهی پیش میآید که میزبان حوصله یا توان پذیرایی از مهمان را نداشته باشد اما ناگزیر به برگزاری مهمانی باشد. اما در روز عید غدیر همه از ته دل شاد بودند و چشم انتظار تا مهمانها از راه برسند. در مقابل، مهمانها هم مثل اعیاد یا مناسبتهای دیگر، توقع پذیرایی آنچنانی از میزبان نداشتند و بهراستی و از صمیم قلب برای دیدن صاحبخانه راهی منزل او میشدند و این حس و حال باعث میشد که انرژی مثبت بسیار زیادی بین افراد رد و بدل شود و حال خوب، ارمغان اصلی روز عید غدیر بود.
اگر روز عید غدیر در کوچه و خیابانهای قم قدم میزدید با صحنه منحصر بهفردی روبهرو میشدید که ناشی از رسمی بود که از دیرباز در شهر قم مرسوم بودهاست. در این روز و از اول صبح توی هر محله، در بعضی از خانهها باز میشد تا برای ورود به خانه نیازی به اجازه گرفتن نباشد. درها طوری باز بودند که انگار خانه لبخند میزند و رهگذران را به درون دعوت میکند. صدای خنده، صلوات و مدح ائمهاطهار(ع) از داخل خانهای که درش باز بود به گوش میرسید بوی شیرینی و سوهان و چای نشان از برپایی بزمی پرشور داشت.
بله این خانهها، خانه سادات محل بودند که از اول صبح عید غدیر به روی مهمانان آشنا و غریبه گشوده میشدند تا اهل محل یا هرکسی که از آنجا عبور میکند، متوجه شود که اینجا خانه سادات است و میتواند برای عید دیدنی و پذیرایی و گرفتن عیدی وارد شود.
در این روز لازم نبود شما با اهل خانهای که به آن وارد میشوید، آشنا باشید. همین که در خانهای باز باشد نشاندهنده این است که خانه سادات است و پذیرای محبان امیرالمومنین.
مهمانها دستهدسته وارد میشدند. الحمدلله الذی جعلنا من المتمسکین بولایه امیرالمومنین و الائمه علیهم السلام. مهمان و میزبان در حالی که دست در دست هم بودند و با محبتی وصفناشدنی به هم نگاه میکردند این جمله را زمزمه کرده و سپس یکدیگر را در آغوش میگرفتند. صحنهای که در روز عید غدیر از صبح اول وقت تا بعدازظهر در خانه سادات یا در کوی و برزن تکرار میشد. عدهای عقیده داشتند که در روز عید غدیر باید حداقل با هفت سید ملاقات کنند و این کار را جزو رسوم و بسیار با برکت میدانستند. پس از دیدنی کردن مینشستند و به گپ و گفت و خوردن و نوشیدن مشغول میشدند.
یکی از ویژگیهای بسیار مهم و منحصر بهفرد این عید دیدنیها این بود که کسانی که شاید یکسال میشد یکدیگر را ندیده بودند در این روز به دیدار هم میرفتند یا در خانه سادات همدیگر را ملاقات میکردند و چه بسیار کدورتها که بهدلیل چنین برخوردهای غیرمنتظرهای، رفع میشد. باخبر شدن از حال آشنایان دور و نزدیک و آشنا شدن با دوستان جدیدی که تا به حال آنها را ندیده و نمیشناختی یکی دیگر از ویژگیهای مهم این رسم در شهر قم و در روز عید غدیر بود و خلاصه در این روز برای ورود به خانه سادات نه برای ورود از کسی اجازه گرفته میشد و نه نیازی به دعوت بود.
اینکه در خانه نشسته باشی و ناگهان یک دسته مهمان بدون اینکه نیاز به اجازه باشد وارد شوند و تو حتی آنها را نشناسی اما آنها برای دیدار تو و به خاطر احترامی که برای جدت قائلند به خانه تو آمده باشند، لذتی است که با هیچ چیز قابل مقایسه نیست و همه اینها ناشی از علاقه و ارادت مردم ایران به پیامبر و خاندان ایشان است.
مهمانها پس از بگو و بخند فراوان و صرف شیرینی، عیدی خود را از بزرگ خانه میگرفتند و میبوسیدند و در جیب میگذاشتند و عقیده بر این بود که این عیدی را نباید خرج کرد و باید آن را نگه داشت تا برکت جیب و مال باشد. البته معمولا آشناترها میماندند و ناهار را در کنار هم و در خانه سادات میل میکردند که آن هم بهدلیل دور از تکلف بودن صفای بسیاری داشت.
روز عید غدیر از دیرباز متفاوتترین و شادترین روز در شهر قم بوده و هست. این سنت پسندیده یعنی باز بودن در خانه سادات به روی دوستداران پیامبر و خاندانش هنوز هم در شهر قم و شهرهای دیگر ایران رواج دارد و منشأ بسیاری از
برکات است.
از چند روز قبل، جنب و جوشها آغاز میشد. خانهتکانی، خرید لباس نو و مرتب کردن لباسها برای روز عید، تهیه
سور و سات مهمانی و... .
این مهمانی برای میزبان، از همه مهمانیهایی که در طول سال برگزار میشد مهمتر و مهمانهایش محترمتر از تمام دعوتشدگان به جشنهای مختلف بودند. هر خانواده در حد وسعش خود را برای پذیرایی در روز موعود آماده میکرد. آنهایی که توان مالی کمتری داشتند با چای و شیرینی و آنها که توانمندتر بودند علاوه بر آن، میوه و آجیل هم تهیه میکردند.
سکههایی که در طول سال برای عیدی دادن در این روز جمعآوری شده بود را داخل تشت میریختند و با آب و مواد شوینده شستوشو میدادند تا پولها، نو و تمیز به دست مهمانها برسند. همه جور سکهای در بینشان یافت میشد. قدیمترها یکقرانی و دو ریالی و در زمان کودکی ما پنج و ده و بیستوپنج تومانی.
گاهی پیش میآید که میزبان حوصله یا توان پذیرایی از مهمان را نداشته باشد اما ناگزیر به برگزاری مهمانی باشد. اما در روز عید غدیر همه از ته دل شاد بودند و چشم انتظار تا مهمانها از راه برسند. در مقابل، مهمانها هم مثل اعیاد یا مناسبتهای دیگر، توقع پذیرایی آنچنانی از میزبان نداشتند و بهراستی و از صمیم قلب برای دیدن صاحبخانه راهی منزل او میشدند و این حس و حال باعث میشد که انرژی مثبت بسیار زیادی بین افراد رد و بدل شود و حال خوب، ارمغان اصلی روز عید غدیر بود.
اگر روز عید غدیر در کوچه و خیابانهای قم قدم میزدید با صحنه منحصر بهفردی روبهرو میشدید که ناشی از رسمی بود که از دیرباز در شهر قم مرسوم بودهاست. در این روز و از اول صبح توی هر محله، در بعضی از خانهها باز میشد تا برای ورود به خانه نیازی به اجازه گرفتن نباشد. درها طوری باز بودند که انگار خانه لبخند میزند و رهگذران را به درون دعوت میکند. صدای خنده، صلوات و مدح ائمهاطهار(ع) از داخل خانهای که درش باز بود به گوش میرسید بوی شیرینی و سوهان و چای نشان از برپایی بزمی پرشور داشت.
بله این خانهها، خانه سادات محل بودند که از اول صبح عید غدیر به روی مهمانان آشنا و غریبه گشوده میشدند تا اهل محل یا هرکسی که از آنجا عبور میکند، متوجه شود که اینجا خانه سادات است و میتواند برای عید دیدنی و پذیرایی و گرفتن عیدی وارد شود.
در این روز لازم نبود شما با اهل خانهای که به آن وارد میشوید، آشنا باشید. همین که در خانهای باز باشد نشاندهنده این است که خانه سادات است و پذیرای محبان امیرالمومنین.
مهمانها دستهدسته وارد میشدند. الحمدلله الذی جعلنا من المتمسکین بولایه امیرالمومنین و الائمه علیهم السلام. مهمان و میزبان در حالی که دست در دست هم بودند و با محبتی وصفناشدنی به هم نگاه میکردند این جمله را زمزمه کرده و سپس یکدیگر را در آغوش میگرفتند. صحنهای که در روز عید غدیر از صبح اول وقت تا بعدازظهر در خانه سادات یا در کوی و برزن تکرار میشد. عدهای عقیده داشتند که در روز عید غدیر باید حداقل با هفت سید ملاقات کنند و این کار را جزو رسوم و بسیار با برکت میدانستند. پس از دیدنی کردن مینشستند و به گپ و گفت و خوردن و نوشیدن مشغول میشدند.
یکی از ویژگیهای بسیار مهم و منحصر بهفرد این عید دیدنیها این بود که کسانی که شاید یکسال میشد یکدیگر را ندیده بودند در این روز به دیدار هم میرفتند یا در خانه سادات همدیگر را ملاقات میکردند و چه بسیار کدورتها که بهدلیل چنین برخوردهای غیرمنتظرهای، رفع میشد. باخبر شدن از حال آشنایان دور و نزدیک و آشنا شدن با دوستان جدیدی که تا به حال آنها را ندیده و نمیشناختی یکی دیگر از ویژگیهای مهم این رسم در شهر قم و در روز عید غدیر بود و خلاصه در این روز برای ورود به خانه سادات نه برای ورود از کسی اجازه گرفته میشد و نه نیازی به دعوت بود.
اینکه در خانه نشسته باشی و ناگهان یک دسته مهمان بدون اینکه نیاز به اجازه باشد وارد شوند و تو حتی آنها را نشناسی اما آنها برای دیدار تو و به خاطر احترامی که برای جدت قائلند به خانه تو آمده باشند، لذتی است که با هیچ چیز قابل مقایسه نیست و همه اینها ناشی از علاقه و ارادت مردم ایران به پیامبر و خاندان ایشان است.
مهمانها پس از بگو و بخند فراوان و صرف شیرینی، عیدی خود را از بزرگ خانه میگرفتند و میبوسیدند و در جیب میگذاشتند و عقیده بر این بود که این عیدی را نباید خرج کرد و باید آن را نگه داشت تا برکت جیب و مال باشد. البته معمولا آشناترها میماندند و ناهار را در کنار هم و در خانه سادات میل میکردند که آن هم بهدلیل دور از تکلف بودن صفای بسیاری داشت.
روز عید غدیر از دیرباز متفاوتترین و شادترین روز در شهر قم بوده و هست. این سنت پسندیده یعنی باز بودن در خانه سادات به روی دوستداران پیامبر و خاندانش هنوز هم در شهر قم و شهرهای دیگر ایران رواج دارد و منشأ بسیاری از
برکات است.