آدمی که به یکی دو سلول بند است
مرتضی درخشان روزنامهنگار
دکتر آن وسیله مربوط به دستگاه اکوکاردیوگرافی را روی سینهام با فشار میچرخاند و من از اسپیکر دستگاه، صدای ضربانم را میشنیدم. یک چیزی بود مخوف. یک صدایی بود انگار امواج دریا توی شکافهای صخرهها هوا را جابهجا میکردند و البته با یک ریتم موزون نفیر میکشیدند. چیزی بود شبیه نالههای یک پمپ بزرگ.
تمام اینها بزرگنمایی آن دستگاه پزشکی بود و من صدای قلب کوچکم را بزرگ میشنیدم که مثل یک واتر پمپ قدیمی عظیمالجثه دارد زوزه میکشد. اولین چیزی که به ذهنم رسید این بود:« تا کجا؟!»
تا کجای تقویم کش پیدا میکرد این زوزهها؟ کدام روز از تاریخ یکی از آن سلولهای خیلی کوچک از رشته عصبهایی که قرار است فرمان مغز را بدهند به قلب که این پمپ کهنه کار کند، بله، فقط یکی دو تا از آن سلولها خسته میشوند و از سر راه میروند کنار و قلب فراموشکار یادش میرود جان یک آدم به او بند است.
همان روزی که قلبی که اصلاً قیافه ما را هیچ وقت ندیده، یک لحظه میایستد و در حالی که دور و اطرافش را نگاه میکند از خود میپرسد اینجا کجا بود؟! من اینجا چه کار میکنم؟! چرا اینقدر خستهام؟! بعد دراز میکشد تخت سینه و برای همیشه میخوابد، حالا اینطور نه، به هر شکل دیگری!
من آن روز وقتی از روی تخت دستگاه اکوکاردیوگرافی پایین آمدم یک آن به خودم فکر کردم آدمی چقدر حقیر است، چقدر زندگی آدمها به یک ذره بند است و چقدر میتوانند الان باشند و الان نباشند. با این پیشفرض که هنوز خبری از کرونا هم نبود، آدمها خیلی سختتر از این میمردند، نه مثل حالا که پاییز زندگی شده و آدمها مثل برگ از درخت میریزند.
حالا، درست در روز اول محرم به این فکر میکنم اگر پایم (بخوانید پامان) به ماه عزا باز شده چقدر مورد لطف بودیم، میشد مثل خیلیها که این روزها با حسرت دو خط روضه زیر خاک خوابیدهاند ما هم نبودیم و این لطف بیکران هیچ ربطی به زمین ندارد و هرچه هست از آسمان است.
چند سال دیگر، شاید همین محرم بعدی، من و شمایی که داریم این جملات را میخوانیم خودمان مثل میلیاردها آدمی که از ابتدای خلقت تا امروز این راه را طی کردهاند ما هم به خط پایان برسیم. پس طوری باشیم که انگار نفس آخر است، انگار یک نفر نیستیم، انگار به جای تمام سالهایی که محرومیم، به جای تمام آنها که محرومند میخواهیم گریه کنیم و سینه بزنیم.
مواظب باشید، سلامت خودمان و دیگران حقالناس است. یک قدم جلوتر از پروتکلها ایستادن کار سختی نیست. طوری نباشد که از این روضهها برایمان خونبها بماند.
تمام اینها بزرگنمایی آن دستگاه پزشکی بود و من صدای قلب کوچکم را بزرگ میشنیدم که مثل یک واتر پمپ قدیمی عظیمالجثه دارد زوزه میکشد. اولین چیزی که به ذهنم رسید این بود:« تا کجا؟!»
تا کجای تقویم کش پیدا میکرد این زوزهها؟ کدام روز از تاریخ یکی از آن سلولهای خیلی کوچک از رشته عصبهایی که قرار است فرمان مغز را بدهند به قلب که این پمپ کهنه کار کند، بله، فقط یکی دو تا از آن سلولها خسته میشوند و از سر راه میروند کنار و قلب فراموشکار یادش میرود جان یک آدم به او بند است.
همان روزی که قلبی که اصلاً قیافه ما را هیچ وقت ندیده، یک لحظه میایستد و در حالی که دور و اطرافش را نگاه میکند از خود میپرسد اینجا کجا بود؟! من اینجا چه کار میکنم؟! چرا اینقدر خستهام؟! بعد دراز میکشد تخت سینه و برای همیشه میخوابد، حالا اینطور نه، به هر شکل دیگری!
من آن روز وقتی از روی تخت دستگاه اکوکاردیوگرافی پایین آمدم یک آن به خودم فکر کردم آدمی چقدر حقیر است، چقدر زندگی آدمها به یک ذره بند است و چقدر میتوانند الان باشند و الان نباشند. با این پیشفرض که هنوز خبری از کرونا هم نبود، آدمها خیلی سختتر از این میمردند، نه مثل حالا که پاییز زندگی شده و آدمها مثل برگ از درخت میریزند.
حالا، درست در روز اول محرم به این فکر میکنم اگر پایم (بخوانید پامان) به ماه عزا باز شده چقدر مورد لطف بودیم، میشد مثل خیلیها که این روزها با حسرت دو خط روضه زیر خاک خوابیدهاند ما هم نبودیم و این لطف بیکران هیچ ربطی به زمین ندارد و هرچه هست از آسمان است.
چند سال دیگر، شاید همین محرم بعدی، من و شمایی که داریم این جملات را میخوانیم خودمان مثل میلیاردها آدمی که از ابتدای خلقت تا امروز این راه را طی کردهاند ما هم به خط پایان برسیم. پس طوری باشیم که انگار نفس آخر است، انگار یک نفر نیستیم، انگار به جای تمام سالهایی که محرومیم، به جای تمام آنها که محرومند میخواهیم گریه کنیم و سینه بزنیم.
مواظب باشید، سلامت خودمان و دیگران حقالناس است. یک قدم جلوتر از پروتکلها ایستادن کار سختی نیست. طوری نباشد که از این روضهها برایمان خونبها بماند.
تیتر خبرها
-
خدا را کنار خودم حس کردهام
-
بلاتکلیفی 6/5 میلیون تن کالای اساسی
-
زخم اقتباسی یا التیام سینمایی؟
-
سفر به تاریخ باستانی ایران
-
یک بام و صدهوای غربیها در افغانستان
-
دست نزنید؛ دکوری است!
-
نسخهای برای درمان ستاد ملی کرونا
-
محرم آمـــد
-
آدمی که به یکی دو سلول بند است
-
سفیران اطلاعرسانی و آرامش
-
لزوم تقویت انسجام ملی در افغانستان
-
آنکارا: ۱۳ تروریست پکک را در عراق کشتیم
-
سقوط پهپاد آر کیو-۴ گلوبال هاوک نیروی هوایی آمریکا