به ایرانی‌ها سلام برسان

به ایرانی‌ها سلام برسان

مرتضی رضایی گروه ورزش

فرودگاه قطر، نمی‌شود تعداد هواپیماها را شمرد. طی کردن مسیری پنج‌دقیقه‌ای با اتوبوس هر چه چشم کار می‌کند هواپیماهای غول‌پیکر است. احساس می‌کنم کل مساحت قطر فقط فرودگاه است و هواپیما. اگر بخواهم تعبیری داشته باشم و یک نشانه که قطر را با آن شناخت باید گفت ایرلاین و هواپیماهای خارجی، حتی خلبان‌های خارجی، مهمانداران خارجی و مسافران خارجی.
قطری‌ها یک برنامه برای خودشان درست کرده و شده‌اند قطب اصلی اتصال غرب به شرق. خیلی‌ها در مقاطع مختلف زیاد درباره‌اش نوشته‌اند اما همیشه چیزی برای نوشتن هست. بازگشت از المپیک توکیو، فرودگاه دوحه، ورزشکاران از کشورهای مختلف، وجود مغازه‌های زیاد، رفت و آمد، خودروهای برقی و... شهری است برای خودش. داشتم دو دوتا چهارتا می‌کردم که مثلا درآمد قطری‌ها از همین ترانزیت فرودگاهی چقدر است که یک نفر گفت: ایرانی هستید؟ مردی نسبتا مسن با موهایی جوگندمی و لهجه‌ای عربی. گمان کردم از عرب‌های ایران باشد. گفتم بله و نشست کنارم. ماسکش را جابه‌جا کرد و گفت: خرید کردی از فروشگاه‌ها؟ گفتم: نه خریدی ندارم. دوباره گفت: بریم چند تا شکلات بخریم؟ تشکر کردم و گفتم: ممنون، نیازی نیست. گفت: من به نوبه خودم مدیون ایرانی‌ها هستم. الان هم دارم می‌آیم سمت ایران. دیدم شما ایرانی هستی گفتم با هم حرف بزنیم. پرسیدم: چرا مدیون ایرانی‌ها هستی؟ که سفره دلش باز شد. اصلیت من شیرازی است. یعنی پدرم شیرازی بود و مادرم قطری. خودم قطر به دنیا آمدم. تمام این سال‌ها تحول را دیده‌ام. همه پیشرفت‌ها و این فرودگاه و ماشین‌های خوب و... اما می‌دانی، آن سال که همه کشورهای عربی با قطر بد شدند، فقط ایران بود که به داد ما رسید. نه تنها من بلکه خیلی از ما ایرانی - قطری‌ها مدیون ایران هستیم. اگر ایران نبود آب نداشتیم بخوریم. همه چیز را بسته بودند. ایران آسمانش را باز کرد و همه این هواپیماها از آسمان ایران پریدند. ایران نبود شاید دیگر غذا هم نداشتیم. برادری کردند در حق ما. داشت می‌گفت و می‌گفت که یکدفعه گفت: این پین(پین‌هایی که روی کت نصب می‌شود) که برای کشور قطر است برای شما. هدیه از طرف من و مردم قطر به شما. به همه بگویید ما قدردان هستیم. ما می‌دانیم چه کارهایی برای ما کردید. ما می‌دانیم برادر دینی ما هستید. حتی اسمش را هم نپرسیدم. فقط او بود که حرف می‌زد. پرواز شماره 852 به مقصد تهران. باید می‌رفتم. خداحافظی کردم و سوار هواپیما شدم. عظمت فرودگاه دوحه غیرقابل توصیف است. پینی که آن آقا داده بود را هم به کلکسیون همه پین‌هایی که دارم، اضافه کردم. در راه به این فکر می‌کردم که چند نفر در جهان ممکن است مثل آن مرد باشند؟ اصلا چرا باید وقتی ایرانی‌ها را می‌بینند بیایند و به آنها بگویند مدیون‌شان هستند. بیایند و اصرار به خرید کنند و بخواهند یک جورهایی جبران کرده باشند. جبران چه چیزی را؟ شاید خیلی از ماها از چنین چیزی خبر نداشتیم. شاید نمی‌دانستیم حتی آب را هم روی قطر بسته بودند و اگر ایران نبود... المپیک هم تمام شد و رفت در سینه تاریخ. از امروز در تهران، در میرداماد، در محل کار و در روزنامه جام‌جم، دوباره روز از نو و روزی از نو با اتفاقات مهم ورزشی پیش رو. از همین جا خداحافظ توکیو و سلامی به وسعت سه سال آینده به پاریس، کنار برج ایفل و المپیکی که آرزو می‌کنم بدون کرونا باشد.