گزارشی از پشت صحنه برنامه «دست کی بالا» که از شبکه دو پخش میشود
قصههای دیروز برای بچههای امروز
اگر پدر یا مادری هستید که فرزند کودک و نوجوان در خانه دارید، ممکن است با این مشکل مواجه باشید که چطور میتوان بهخصوص در این روزهای سخت کرونایی بچهها را پای تلویزیون و برنامهای که مناسب سن و سالشان باشد، نشاند و اینکه خیالتان راحت باشد آن برنامه برای فرزندتان بدآموزی نداشته باشد و اوقات فراغت آنها را به خوبی پر کند. ما برایتان یک پیشنهاد داریم. روزهای فرد هر هفته حدود ساعت10صبح میتوانید بیننده برنامه «دست کی بالا» از شبکه دو باشید. جالبتر اینکه گیتیخامنه در یکی از بخشهای این برنامه به عنوان گیتیخانم قصهگو برای بچهها داستانهای شنیدنی تعریف میکند. محمدرضا بهروز نیز یکی دیگر از مجریان این برنامه است که اجرای بخشهای دیگر برنامه را بهعهده دارد. از طرفی این برنامه دو عروسک به نامهای زاغک و توتک دارد که در این مدت مورد توجه بچهها قرار گرفتهاند. پس اگر تا امروز موفق به تماشای این برنامه نشدهاید، میتوانید گزارش ما را از پشت صحنه برنامه و گفتوگو با مجریان و عوامل آن را بخوانید تا بیشتر با آنها آشنا شوید. ضمن اینکه دست کی بالا در ماه محرم نیز ویژه برنامه دارد.
او که دانشجوی روانشناسی است و در صداوسیمای قم هم فعالیت میکند از ویژگیهای این برنامه میگوید: «حضور بچهها به همراه بزرگترها حس خوبی برای دو طرف ایجاد میکند. ضمن اینکه ما از بزرگترها هم در کنار بچهها بازی میگیریم و همین موضوع امنیت خاطر برای آنها ایجاد میکند. ترانهها و موسیقی کار هم برای بچهها جذاب و مناسب سنشان است. از طرفی برای فصول و مناسبتهای مختلف آیتمهای خوبی طراحی شده که جزو ویژگیهای این برنامه است. من هم بهشخصه در کنار دوستان سعی میکنم از طریق بازی، مهارت زندگی را به آنها آموزش دهم.»
او درباره ویژگیهای این برنامه ادامه میدهد: «آنچه که مخاطب به ما میگوید و پیامکهایی که دریافت میکنیم مبنی بر این است که برنامه ما با بقیه برنامههای کودک متفاوت است. معمولا میگویند برنامهتان خوشرنگولعاب و شاد است و به ما میگویند چرا زمان برنامه کوتاه است؟ پس یعنی برنامه برایشان خستهکننده نیست که دوست دارند زمانش بیشتر باشد. شاید یکی از مهمترین نکاتش این باشد که ما در برنامه با بچهها خیلی حرف نمیزنیم. بلکه در برنامه ما بیشتر حرکت وجود دارد. یعنی اگر بچه آموزشی میبیند، همراه با ملودی و حرکت است. بچهها در برنامه ما پای تلویزیون نمینشینند. بلکه آیتم به آیتم با ما حرکت میکنند. حتی برای تکتک آیتمها موسیقی خودش را طراحی کردم. من فکر میکنم خوشرنگولعاب بودن و ریتم تندی که دارد و سادگیاش برگ برنده برنامه ماست.»
وی میافزاید: «معمولا وقتی میخواهیم برای کودک برنامهسازی کنیم دنبال پیچیدگی هستیم و دنبال طراحی یک آیتم عجیب هستیم که در هیچ برنامه دیگری دیده نشده باشد. اتفاقا در برخورد با مخاطب خردسال این کار غلط است. اگر دقت کرده باشید ما دراینباره آیتم جدیدی طراحی نکردهایم اما نگاهمان به برنامهسازی خردسال نگاه نو و تازه مبتنی بر استانداردهای جهانی است.»
قصهها در برنامه روح میگیرند
تولید برنامه فاخر بهروز و مخاطب پسند نیاز به اندیشه و ایدههای نو وخاص دارد که باعث شد خیلی سخت به نتیجه دلخواه برسیم. هم اندیشی مناسب و ایدهپردازی نو در مراحل اولیه برنامه بسیار در ساختار برنامه و انتخاب عوامل هنری و حتی دکور کمک کرد. درنهایت طرحی با ساختار نو و شناور در آیتم نگاشته شد و دکور مناسب و قابل تغییر در لحظه برای برنامه توسط آقای مهدی اکبری طراحی و ساخته شد.
مهارت، تفکر و کار
یکی از آیتمهای مهمی که در برنامه مورد استقبال قرار گرفته، بخش کاردستی است. متک شخصیت سازنده کاردستیها مخفف مهارت ــ تفکر و کار است. این بخش توسط آقای معرف فیضی اجرا میشود که در زمینهکاری خود جزو بهترینهاست و در مجموع علاوه بر ارائه سرگرمی و نشاط در بخشهای مختلف برنامه بخش ساخت کاردستی مهارتی نیز در فرصت کوتاه به مخاطب آموخته میشود. با توجه به باز خورد برنامه یکی از بخشهایی است که از طریق تلوبیون بسیار دنبال شده است. این باعث شده مخاطب گام به گام با ساخت همراه شوند و بهیقین پس از باز شدن مهدهای کودک بسیار کاربردی خواهد بود.
عمو و خاله نداریم
از آنجا که عمو و خالههای تلویزیون زیاد شده بودند، سعی شد شخصیتهای برنامه با نام اصلی خود همراه با پسوند آقا و خانم به مخاطب شناخته شوند. گیتی خانم شخصیت آرام بخش و نوستالژی و بهروز پرانرژی و فهیم و همراه بچههاست. توتک، شخصیت مثبت اندیش و آینده بچههای رو به رشد است و زاغک خردسال بیباک و شیطون و شخصیت فعلی بچهها. برای نقش آفرینی شخصیتها بسیار وقت گذاشتیم و شناسنامه کاری و رفتاری برای آنها تعریف کردیم که در روند کار از ریل خارج نشویم.
آشنایی کودکان با ادبیات کهن
شیطنت زاغک بسیار جذاب و جالب است. ولی بچهها هرچه بزرگترمیشوند بیشتر سراغ توتک را در برنامه میگیرند. بنابراین بچهها آینده نگرند و دوست دارند بزرگ شوند. طراحی برنامه برای کودک و خردسال در شرایطی که فضای مجازی از نظر بصری جذابیت زیادی ایجاد کرده بسیار سخت و در بیشتر موارد هم با شکست روبه رو خواهد شد. برنامهسازان حوزه کودک بهناچار باید بسیار بهروز و خلاق و نواندیش باشند و ناگزیر باید برنامههای کودک و خردسال بینالمللی بسیار ببیند و از آنها فاصله نگیرند. موسیقی و تصویر که از مهمترین ارکان اصلی برای جذب مخاطب است را به خوبی بشناسند و همراه با سلیقه روز کودک و خردسال حرکت کنند. برنامهسازان کودک باید با تصورات خیالی بچهها به خوبی آشنا باشند تا بتوانند با آنها حرکت و نیاز آنها را فراهم کنند. آشنایی نداشتن کودک و نوجوان با ادبیات کهن و غنی پارسی ما را بر آن داشت تا با استفاده از ادبیات و حکایتهای ماندگار غنی و کهن پارسی و بهرهگیری از آثار فولکلور با نگاهی مناسب و بهروز به آن بپردازیم و در بخش قصهگویی از آن بهخوبی استفاده کنیم.
حضور کودکان در کنار والدین
با توجه به اینکه خانوادهها بهواسطه مشغله کاری و ذهنی کمتر در کنار هم دیده میشدند و البته کرونا و خانهنشینی برخی از خانوادهها، بر آن شدیم برنامه بهگونهای طی مسیر کند که کودکان در کنار والدین معنی پیدا کنند. همچنین حرکت و جنبش در موسیقیها و برخی از آیتمها والدین را بر آن میدارد ناخواسته کاهلی و سستی را کنار بگذارند و با کودک خود در حال حرکت و ورزش شوند و درنهایت مخاطب برنامه از خردسال شش ماهه تا والدین و پدربزرگها و مادربزرگها در کنار هم ارتقا پیدا کنند. در بخش ساخت کاردستی ما از والدین برای ساخت کمک میگیریم و حضور خانم خامنه نیز مخاطب خاص خود را با ما همراه میکند.
کار عاشقانه در شرایط سخت
تولید و تهیه آثار در زمینه کودک بهخصوص خردسال بسیار سخت و قابل تامل است و به نوعی زودبازده نیست و دغدغه ایجاد نمیکند. این مواردباعث برخی از همکاران خلاق از حوزه کودک خارج شده و تولیدات دیگر را به دست قلم نگاشتهاند. این نقیصه در آثار مکتوب تئاتر کودک و سینمای کودک نیز بهوفور دیده میشود. تلویزیون بهعنوان مهمترین ابزار رسانهای وظیفه دارد در تربیت و نقشآفرینی در آینده بچهها و نهایت جامعه پیشرو سرمایهگذاری کند و پیشقدم باشد. این مهم خود دغدغهای مناسب شد برای حمایت و پشتیبانی همهجانبه همه مدیران فهیم شبکه دو از برنامه «دست کی بالا» که خود نشانه نیازسنجی مخاطب توسط مدیران شبکه دو است که بهخوبی انجام پذیرفت و شاید غافل شدن از آن زیانبار باشد و جامعه آینده را دچار مشکلاتی جبرانناپذیر کند.
گفتوگو با گیتی خامنه درباره تجربه قصهگویی برای بچهها
اولویتم همیشه بچهها هستند
آنچه فرمودید نظر لطف شماست. احتمالا شما و همکارانتان و همه بچههای دیروز که سالهای سال با هم زندگی کردهایم و در کنار هم خاطرات تلخ و شیرین را رقم زدهایم، میدانید که اولویت کاری من همیشه بچهها بودهاند. باور من این است که کار کردن برای بچهها قطعا پاداش معنوی بینظیری به همراه دارد. شما در طول زندگی دائما با افرادی مواجه میشوید که در دوران کاری شما بچه بودهاند و مخاطب برنامه شما و حالا خودشان در جامعه مصدر امری هستند، تاثیرگذارند و نقشهای مهمی را ایفا میکنند. بسیاری از این کودکان دیروز و بزرگسالان امروز سخت قدردان هستند و هنوز که هنوز است به علت خاطرات خوشی که دارند از شما به زیباترین شیوهها قدردانی میکنند؛ بنابراین در خدمت کودکان بودن سرمایهگذاری ارزشمندی است که طی سالها حاصل شیرینش کام کسی را که برای آنها کار کرده شیرین میکند و من شخصا این حس شیرین را با هیچ چیز دیگری در دنیا عوض نمیکنم.
پس بیشتر از اینکه شبکه یا زمان پخش یا گروه سازنده در انتخاب یک کار برایتان مهم باشد، این بچهها هستند که در اولویت شما قرار میگیرند؟
بیاغراق اگر برنامهای فقط به اندازه انگشتان یک دست مخاطب داشته اما تأثیر آن روی تماشاگر خوشبختتر و آگاهانهتر زندگیکردن آنها باشد حضور در آن برنامه را میپذیرم؛ چرا که میدانم هر انسان آگاهی تا چه میزان میتواند در دنیا تأثیر مثبت بگذارد. این برنامه چند مشخصه داشت که بعضی از برنامهها فاقد آن هستند. یکی از بزرگترین مشخصهها در دورهای که فاصله بین نسلهای مختلف مدام بیشتر میشود و درک تفکر بچهها برای والدین دشوارتر میشود و بالعکس، بهرهگیری از وجود خانوادهها در برنامه است؛ یعنی بهگونهای ما در پی یافتن و خلق زبان مشترک بین کودکان و والدین هستیم. خانوادهها با بچهها مهمان برنامه میشوند و همین حضور، حس شیرین و خوشایندی را به آنها هدیه میکند که حاصل گذران زمان و فعالیت و سرگرمی مشترک آنهاست. اگر مثل ما در پشتصحنه برنامه حضور داشته باشید تعاملهای عاطفی بسیار خوشایندی را شاهد خواهید بود که بینهایت دلچسب و چشمنوازند.
میتوانید در این زمینه مثال بزنید؟
مثلا در این برنامه شما میبینید که بچهها در حال ورزش کردن هستند و ما از پدرها هم میخواهیم که همراه با بچهها ورزش کنند. پدر در عین اینکه قالب فعلیاش را بهعنوان یک بزرگسال دارد، در این برنامه آن قالب را میشکند و به دنیای بچهها و در حقیقت به دنیای کودکیاش سفر میکند و همین نکته باعث میشود که ارتباط نزدیکی بین بزرگترها و بچهها ایجاد شود؛ چون یک فعالیت مشترک با هم انجام میدهند.
فکر میکنم برای بزرگترها هم سفر به دوران کودکی جذاب باشد؟
دقیقا. بهقدری این اتفاق با حضور بزرگترها جالب و بانمک است که کاملا متوجه میشوید آنها هم از این کار لذت میبرند و بچهها هم از تماشای این کارخوشحال میشوند. بنابراین یک پل ارتباطی نامرئی بین نسلها زده میشود و این به نظر من کار بسیار ارزشمندی است؛ چون امروزه پیدا کردن زبان کودک و بهخصوص نوجوان سخت است. پدر و مادر در عین اینکه باید اقتدار خودشان را حفظ کنند باید رفتاری دوستانه هم داشته باشند اما برای بچهها تبدیل به یک دوست نشوند که مبادا تعریف عوض شود؛ ضمن اینکه «دست کی بالا» از بسیاری از تمهیداتی که بعضی برنامهها صرفا برای اینکه گوش پر کن و چشمپرکن باشند استفاده نمیکند؛ یعنی برنامهای با المانهای بسیار سادهای است. ما حدود یکی دو ماه است که در این برنامه منابع فولکلوریک و ادبی غنی ایران را به بچهها میشناسانیم؛ کاری که در کمتر برنامهای اتفاق میافتد.
منظورتان در بخش قصهگویی است که خودتان اجرا میکنید؟
در کل برای این برنامه محوریتی قائل شدهایم که در آن راجع به شخصیتها، قهرمانها، خالق آن اثر و بستر داستانها صحبت میکنیم. بعد زمانی که من قصه میگویم بچهها با ذهنیتی که مثلا از مولانا شاعر ایرانی بزرگ یافتهاند به داستان من گوش میکنند. ما از منابعی مثل کلیله و دمنه و شاهنامه و آثار سعدی و مرزباننامه و... کمک میگیریم که بچهها در رابطه با منابع و دخایر دیگران بهخصوص در آینده احساس نکنند پیشینه قابل اتکایی ندارند و به جهت فرهنگی فقیرند. میخواهیم به آنها بگوییم شما گذشتهای داشتید که میتوانید به نقاط مثبت آن افتخار کنید و از نقاط ضعف آن درس بگیرید و آیندهای که اگر برمبنای آگاهی و تصمیمگیریهای درست بنا شود افتخارآمیز خواهد بود. بنابراین در دنیایی که امروزه تبدیل به یک دهکده جهانی شده آنها هم میتوانند چیزهایی داشته باشند که به آن افتخار کنند و صرفا حسرت دستاوردهای دیگران را نخورند و دچار احساس حقارت نشوند. از طرفی هرکدام از این داستانها به زبان غیرمستقیم به شیوهای هنرمندانه درس زندگی میدهد. اینکه در شرایط متفاوت چگونه با دشواریها مقابله کنند، چطور گرهگشایی کنند، چطور معضلات را بشناسند و چگونه عاقلانه و درست عمل کنند. یعنی استفاده از منابعی که به نوعی مهارت زندگی؛ گمکرده واقعی کودکان را به آنها آموزش میدهد. همان چیزی که من همیشه روی آن تاکید داشتهام و دارم.
قصهها را چگونه و بر چه مبنایی انتخاب میکنید؟
خوشبختانه به دلیل اینکه همه در این تیم نسبت به هم و توانایی هم اعتماد و اطمینان داریم، محدودیتی برای هم ایجاد نمیکنیم و همین موضوع کمک بزرگی است برای بهرهگیری از همفکری و ایجاد همدلی. داستانها انتخاب یا نوشته میشوند و در صورت نیاز با ایجاد تغییراتی آن را برای کودک قابل هضم و درک میکنیم. حتی در صورت نیاز داستان را بازنویسی میکنیم.
شما پیش از این برنامه هم تجربه قصهگویی داشتید؟
بله داشتم. آخرین کاری که خودم نویسنده، کارگردان، قصهگو و شاعر تیتراژ آن بودم و همه بخشهای آن را البته با کمک همکاران دلسوز و همراه انجام دادم برنامه «آبیتر از رویا» بود که برایم بینهایت جذاب بود. کار، تلفیقی بود از قصهگویی و آیتمهای انیمیشن که بخشهایی از قصه را در قالب انیمه به کودکان ارائه میکرد.
چقدر اجرا و برنامهسازی برای بچهها به نسبت آن سالها سختتر شده؟
خیلی سختتر شده اما به باور من لازم نیست برای جلب نظر کودک در برنامهسازی به در و دیوار زد و از هر تمهید و ابزار و شیوهای استفاده کرد. اگر تاریخ برنامهسازی کودک و برنامههای موفق ماندگار را مرور کنیم، میبینیم بیشتر برنامههایی در طول این سالها موفق بودند که با شناخت از ذهنیت کودک و خواست او سادگی را در کارشان مد نظر داشتهاند.
نظرتان درباره برنامههایی که برای کودک و نوجوان ساخته میشود چیست؟
همیشه گفتهام تلویزیون وسیلهای برای آزمون و خطا نیست. شما نمیتوانید از سرمایه متعلق به مردم و به هزینه آنها از این ابزار بهعنوان کلاس آموزشی بهره بگیرید. آزمون و خطا زمان و مکانخود را دارد و بینندگان جعبه جادو حق دارند کارهای سازندگان برنامهها را بعد از طی این مراحل تماشا کنند. اگر اولویت واقعی دوستان برنامهساز بعد از طی این مراحل کودکان باشند شاهد ارائه آثار فاخر آنها خواهیم بود؛ نظیر کارهایی که در همه دورانها شاهد پخششان بودهایم و در غیر اینصورت کارهای جعبه جادو را به تصاحب خود در خواهند آورد که بزرگترین کمک را به ریزش مخاطب کردهاند و خواهند کرد!
این اواخر دغدغه خانم خامنه جز «دست کی بالا» چیست؟
بهجز افکار فلسفی حوصلهسوز که درست مثل ایام نوجوانی باز سراغم آمده و دمار از روزگارم درمیآورد و دغدغه داشتن کوچکترین نقش ممکن در کمک به همنوعان و هموطنانی که خوشبختیشان بزرگترین آرزویی است که همه ما را به تلاش برای ادامه راه امیدوار میکند، مشغول نگارش داستان زندگیام هستم و حدود 400 صفحه آن را نوشتهام. نمیدانم کدام ناشری نسبت به چاپ آن تمایل خواهد داشت اما باور دارم که این تلاش هرچند کوچک میتواند به تغییر دیدگاه و تصحیح باورهای افراد نسبت به کسانی که در عرصه هنر و در زمینه رسانه فعالند کمک مؤثری کند. این قدم کوچک من است برای پاسخ به دغدغهام برای خوشبختتر زیستن هموطنانم؛ مگر نه اینکه هر کسی میتواند حرفهایی برای گفتن داشته باشد؟! من هم یکی از همه آنهایی هستم که حرفهایی برای گفتن دارند؛ حرفهایی نهچندان بزرگ و فوقالعاده اما در هر حال حرفهایی برای زندگی.