گفتوگو با 2ذاکر اهلبیت(ع) درباره حاج حجتا... کسری مداح و پیرغلام سرشناس شمیرانات که دیروز دارفانی را وداع گفت
«حجت» اخلاص و نوکری
بعضی وقتها روزگار و سرنوشت، بازیهای عجیبی راه میاندازد. شاید برای این که ببیند آدمیزاد چند مرده حلاج است و چقدر به اصولی که برای خود انتخاب کرده و سالها با آنها زندگی کرده، پایبند است. بازی راه میاندازد و تو را میبرد به جایی که اسمش امتحان است تا ببیند تو چقدر تاب میآوری و چقدر همانی میمانی که سالها ادعا میکردی هستی. حاجآقا حجت کسری که دیروز بعد از مدتها بیماری دارفانی را وداع گفت و به دیدار دوست رفت، یکی از انسانهای شریفی بود که به گفته نزدیکانش، از بازی روزگار و سرنوشت و امتحان سربلند بیرون آمد و ثابت کرد حرف دل و عملش یکی بوده و با یکرنگی زندگی کرده و با اخلاص از این دنیا رفته است. بازی سرنوشت فقط آنجا که عاشق اهلبیت و امام حسین(ع) باشی. نزدیک به 50سال خادم دستگاه امام حسین(ع) باشی اما یکباره به دلیل عارضه مغزی، حنجرهات از کار بیفتد و دیگر صدایی نداشته باشی که برای مولایت؛ حضرت سیدالشهداء (ع) بخوانی. 15سال را در این غربت و سکوت عجیب سپری کنی. اما آنقدر عاشق باشی که در همه این سالها فقط بتوانی چهارکلمه به زبان جاری کنی: یا علی! الهی شکر. حاج آقا کسری، عاشق زندگی کرد و عاشق از این دنیا رفت و خوش به سعادتش که جمعیت بزرگ شمیرانات و همه آنها که در هر کجای ایران او را میشناختند، با شنیدن خبر فوتش گفتند: خدا رحمتش کند، «مخلص» بود.
سال 62 بود که با ایشان آشنا شدم، مداح و روضهخوان سنتی بودند و به اصول و اما و اگرهای مداحی آشنا. همیشه یادآوری میکردند از اشعار درست و با مفهوم برای نوحه و مداحی استفاده کنید، اشعاری که علاوه بر شور، شعور هم داشته باشد. تاکید زیادی داشتند که اشعار را حفظ کنیم و تا جایی که امکان دارد از روی کاغذ نخوانیم. روضهخوانیهایشان هم سنتی بود و مبتنی بر سند. چنین نبود که برای ایجاد شور، هر سخنی را به زبان بیاورند و از هر شعری استفاده کنند. به ما میگفتند مراقب باشید اشعار و ریتمهای آنطرف آب به مداحیها وارد نشود. در مراسم و عزاداریهای سنگین و هیاتهای مهم و بزرگ حضور پیدا میکردند و مردم زیادی پای روضه و مداحی ایشان مینشستند اما آنقدر مردمدار و فروتن بودند که اگر به روضههای خانگی هم دعوتش میکردند، میرفت و سنگ تمام میگذاشت.
مهم این بود که در دستگاه امام حسین(ع) شرکت میکرد و تعداد جمعیتی که پای منبرش مینشستند، اهمیت نداشت. همیشه به ما یادآوری میکردند مداحی را نزد استادان متبحر یاد بگیریم چون مداحی اهلبیت(ع) اهمیت زیادی دارد و نباید سطحی و پیشپا افتاده به آن نگاه کرد. همین ارادت دائمی بود که عاقبت بخیر کرد ایشان را. در روزهای نزدیک اربعین امام حسین(ع) فوت کردند، در حالی که ذاکر امیرالمومنین(ع) بود. تا لحظه آخر حیات نام مولا (ع) از زبانش نیفتاد.
آن زمان تعداد مداحها مثل امروز زیاد نبود و حاجآقا کسری به همه محلههای شمیران میآمدند و در مراسم روضهخوانی و سینهزنی میخواندند و در همه جا شمع محفل بودند بسکه مردمدار و مهربان بودند. صدایش و اشعار و روضههایی که میخواند اصیل بود و سبکش همان سبک سنتی بود که طرفداران زیادی هم داشت.
مراسمی که ایشان حضور داشت، عجیب شلوغ میشد. از هر قشری و سن و سالی میآمدند که از محفل ایشان فیض ببرند. به روضههای خانگی اهمیت زیادی میدادند و به خلوص دل برگزارکننده آن. قبل از اینکه دچار بیماری شود برای خواندن روضه هر ماه به خانه پیرزنی میرفت که در جنوب شهر بود. با موتور خودش میرفت. تا جایی که من میدانم تنها چیزی که برایش اهمیت نداشت پاکتی بود که بعد از مراسم به ایشان میدادند. برای همین از مال دنیا به کمترین راضی بود. خانهای کوچک و قدیمی در شمیران داشت و همین خانه محلی بود برای عاشقان سیدالشهدا. زمانی که بیمار شدند، در این خانه به روی مردم باز بود و همسر ایشان با چه صبر و حوصلهای از همه مهمانان و دوست و آشناهای حاجآقا پذیرایی میکردند. وقتی بیمار شد و خدا صدایش را از او گرفت، عشق به امیرالمومنین(ع)و امام حسین(ع) از دلش به زبانش جاری میشد. ما که از بچگی با ایشان نشست و برخاست داشتیم میدانیم ائمه(ع) در متن زندگی ایشان جاری بودند. اینجور نبود که فقط ماه محرم برای دستگاه امام حسین(ع) نوحه و روضه بخواند. درطول سال، هر جا که مراسمی، حتی کوچک برای سالار شهیدان (ع) برگزار میشد، میرفت و ارادت خود را ثابت میکرد. همین عشق بود که نام امیرالمومنین(ع) را تا پایان عمر بر زبان ایشان جاری کرد. انگار حکمت این بود که 15سال فقط نام خدا و امام علی(ع) بر زبان ایشان جاری شود.