مرد گل‌خوار و سوپردریانی + نتیجه‌گیری حکمی

مرد گل‌خوار و سوپردریانی + نتیجه‌گیری حکمی

امید مهدی‌نژاد طنزنویس

در زمان قدیم مردی در اثر تلاطمات روانی ناشی از تحولات اجتماعی دچار عادت گل‌خواری شد، به‌طوری‌که هرجا گل می‌دید عنان اختیار از کف می‌داد و شروع به کندن و خوردن آن می‌کرد. دوستان مرد گل‌خوار تلاش بسیار کردند این عادت وی را از بین ببرند و چند مشاور و تراپیست را به وی معرفی کردند اما در نهایت موفق نشدند و مرد گل‌خوار کماکان به عادت گل‌خواری خود ادامه داد. روزی مرد گل‌خوار برای خرید یک من قند به سوپردریانی رفت. سوپردریانی که چند روز بود سنگ ترازویش را گم کرده بود و از گل سرشوی برای توزین اجناس استفاده می‌کرد به مرد گل‌خوار گفت: من سنگ ترازویم را گم کرده‌ و سنگ جدید سفارش داده‌ام، تا آماده شود از گل سرشوی به‌جای وزنه استفاده می‌کنم ولی اطمینان می‌دهم وزن آن دقیق است. اگر راضی هستی بکشم. مرد گل‌خوار گفت: فرقی نمی‌کند. سوپردریانی به اندازه 3کیلو گل سرشوی در یک کفه ترازو گذاشت، به قسمت انتهایی مغازه که قندها را در آنجا گذاشته بود رفت تا مقداری قند بشکند و بیاورد. در این لحظه مرد گل‌خوار بی‌اختیار تکه بزرگی از گل سرشوی را کند و در دهان گذاشت. سوپردریانی که پشت سرش هم چشم داشت متوجه شد که مرد گل‌خوار به کندن گل سرشوی مبادرت کرد. ابتدا خواست به او اعتراض کند و مانع این کار شود اما از آنجا که خوی سودجویی در وی نهادینه شده بود در دل گفت: قیمت گل سرشوی کمتر از یک‌پنجم قیمت قند است و هرچه این مرد از گل سرشوی که به‌جای وزنه استفاده می‌کنم بکند به همان میزان قند کمتری نصیبش می‌شود. پس خاک بر سرش و چی از این بهتر. در نتیجه به بهانه شکستن قند خودش را معطل کرد تا مرد هرچه بیشتر از گل سرشوی بکند. در این لحظه حکیمی که برای خرید الکل ضدعفونی وارد سوپردریانی شده و ماجرا را مشاهده کرده بود، تلفن‌همراه خود را درآورد و عکسی از گل سرشوی روی کفه ترازو گرفت و در پیج حکایات پندآموز در اینستاگرام گذاشت و به‌عنوان کپشن در زیر آن نوشت: گل مال دنیا و قند ارزش زندگی آدمی است. آنان که به گمان زرنگ‌بودن فقط در پی رنگ و لعاب دنیا هستند مانند این شخص گل‌خوارند که از کفه ترازوی خود می‌دزدند و نمی‌دانند که از وزن آنچه در مقابل دریافت می‌کنند، کاسته می‌شود. سپس اینستاگرام را بست و مرد گل‌خوار و سوپردریانی را به حال خودشان رها کرد و رفت.