زمانی برای مهار نژادپرستان

جان مک ورتر در کتاب خود تحت عنوان «نژادپرستی بیدار شده است» به ریشه‌های بروز رفتارهای تبعیض‌آمیز علیه سیاهپوستان در غرب می‌پردازد

زمانی برای مهار نژادپرستان

اگرچه دونالد ترامپ رئیس جمهور سابق آمریکا از مسند قدرت کنار رفته و بایدن دموکرات جایگزین وی شده است، اما نژادپرستی سیستماتیک در آمریکا به قوت خود باقی است. شاخصه‌هایی از جمله سوء رفتار پلیس با شهروندان رنگین‌پوست و تبعیض علیه سیاه پوستان در ایالات مختلف آمریکا به وضوح نشان می‌دهد که چگونه ملی‌گرایی افراطی و سفیدگرایی در ایالات متحده نهادینه شده است. جان مک ورتر در کتاب 224 صفحه‌ای جدید خود تحت عنوان «نژادپرستی بیدار شده است» به بررسی ریشه‌های بروز این بحران عمیق و ارائه برخی راهکارها در مواجهه با آن پرداخته است. این کتاب به تازگی (اکتبر امسال) در آمریکا منتشر گردیده و فروش زیادی داشته است. درا ینجا به ترجمه و مرور بخش‌هایی مهم از این کتاب می‌پردازیم:

فعالان ضد نژادپرست یاد گرفته‌اند تا اعتراضات خود علیه این موضوع (نژادپرستی) را با صدای بلند فریاد بزنند و به گوش دیگران برسانند. آنها تصور می‌کنند هر اندازه صدای آنها بلندتر باشد، مبارزه آنها موثرتر خواهد بود. اما در شبکه‌های اجتماعی برخی ادبیات بازدارنده در این مسیر در حال شکل‌گیری است. برخی افراد و سیاستمداران به صراحت می‌گویند از این‌که به کمپین مبارزه با نژادپرستی نمی‌پیوندند، شرمنده نیستند. برخی دیگر نیز می‌گویند که در زندگی آنها، اهداف مهم‌تری از مبارزه با نژادپرستی وجود دارد. در چنین شرایطی در مبارزه با نژادپرستی باید شجاع بود و مانند اسپارتاکوس تا آخر جنگید.
باید پاشنه آشیل نژادپرستان را کشف کرد
فردی که با نژادپرستی مبارزه می‌کند، مانند شناگری است که در دریا اسیر کوسه می‌شود. زمانی که شما مشغول شنا هستند و با یک کوسه رو به رو می‌شوید، کافی است به بینی کوسه ضربه‌ای بزنید تا او را به عقب رانده و از شر او خلاص شوید. کسانی که از آنها تحت عنوان نژادپرست یاد می‌شود و خود را نخبگان سفیدپوست و ملی‌گرا می‌نامند، مانند همان کوسه‌ها هستند. کافی است بینی (پاشنه آشیل) آنها را پیدا کرد. زمانی که بتوان این نقطه آسیب را پیدا کرد، می‌توان به نژادپرستان و اهداف آنها ضربه‌ای کاری وارد کرد. البته در اینجا منظور از ضربه‌زدن، درگیری فیزیکی نیست. آنچه گفتیم یک استعاره است. به این معنا که باید در مواجهه با نژادپرستان، هوشمندانه برخورد نموده و نقطه آسیب آنها را محاسبه و جهت مهار آنها از همین نقطه اقدام کرد.
سفیدپوستانی که خود را برگزیده می‌دانند
همان‌طور که اشاره شد، برخی سفیدپوستان به واسطه همین خصوصیت ذاتی، خود را افرادی برگزیده می‌دانند. آنها حتی در این خصوص به توجیهات ایدئولوژیک روی می‌آورند. در مقابل، از وقتی جنبش حقوق مدنی مباره با نژادپرستی ایجاد شده است، ماجرا با قبل کاملا متفاوت شده است. در این معادله، نژادپرستی یک ضد ارزش تمام عیار است. بر همین اساس، کسانی که به جنبش مقابله با نژادپرستی نمی‌پیوندند یا حاضر نیستند به سخنان و مواضع سیاهپوستان و رنگین پوستان علیه تبعیض نژادی در آمریکا وقعی بنهند، به طور طبیعی نژادپرست نامیده می‌شوند.
اما نژادپرستان یا به اصطلاح همان کسانی که خود را برگزیده می‌نامند، سلاحی در زرادخانه خود دارند که به آنها قدرتی بیش از حد می‌دهد. آنها تلاش می‌کنند قبح ذاتی نژادپرستی را شکسته و از آن به مثابه یک جریان اصیل (بر پایه یک حق ذاتی) یاد کنند. اما سؤال اصلی این است که چگونه دانشگاهیان، روزنامه‌نگاران و دیگران می‌توانند با این روند مقابله کنند؟
مناظره با نژادپرستان فایده‌ای ندارد
توصیه می‌شود کسانی که مخالف نژادپرستی هستند با کسانی که خود را به واسطه سفیدپوست بودن برگزیده می‌دانند، وارد مناظره و بحث نشوند. نژادپرستان اساسا به دنبال گفت‌وگو و استدلال نیستند. آنها صرفا به دنبال تغییر در الگوواره‌های رفتاری و نژادی هستند، به گونه‌ای که بتوان نژادپرستی را به مثابه یک امر طبیعی و کم‌هزینه قلمداد کنند؛ بنابراین، درخواست از آنها در خصوص توجه به تعهدات انسانی واصول روشنگرایانه، مصداق بارز اتلاف وقت است.
اما ما باید در اطراف نژادپرستان کار کنیم و روی معادلاتی که آنها قصد ترسیم و جا انداختن‌شان را دارند، تأثیر بگذاریم. ما باید از شجاعت لازم و روزمره و مداوم برای مواجهه با این رفتارها برخوردار باشیم. در این میان، یک توده بحران‌زده از مردم (مانند آنچه در جریان قتل جورج فلوید توسط پلیس ایالت مینه‌سوتا در سال 2020 رخ داد)، باید خود را مانند سدی محکم مقابل شکنجه‌گران سفیدپوست قرار دهند. ما نمونه‌های فراوانی داریم که به واسطه این انسجام‌جمعی، بسیاری از شرکت‌ها و حتی افراد از مسیر نژادپرستانه خود عقب‌نشینی کرده‌اند، حتی به صورت موقت! حتی چند بار شاهد بودیم فروشگاه‌های زنجیره‌ای در آمریکا که پس از خرید محصولات برخی شرکت‌های نژادپرست، متهم به حمایت از نژادپرستی شده بودند از این اقدام عذرخواهی و از فروش اجناس خودداری کردند.



سیاهپوستانی که خود را قربانی ابدی می‌دانند
دو گروه در بروز نژادپرستی مزمن (سیستماتیک) در آمریکا مقصر هستند؛ یک‌دسته از آنها کسانی هستند که خود را نخبگان سفیدپوست می‌نامند. کسانی که تصور می‌کنند به واسطه نژاد و رنگ پوست خود، نسبت به سیاهپوستان و دیگران رجحان و برتری دارند. آنها خود را دارای نوعی برتری ذاتی قلمداد می‌کنند و حتی تسلط خود بر رنگین‌پوستان را به مثابه یک حق، تئوریزه می‌کنند. در مقابل، برخی رنگین‌پوستان و سیاهپوستان نیز وجود دارند که چنین قاعده و ساختاری را در عمل می‌پذیرند. آنها می‌پذیرند در مقابل سفیدپوستان، از نوعی ضعف و آسیب نژادی برخوردارند و باید به برتری و سلطه آنها تن دهند. آنچه در آمریکا و در زمینه تبعیض نژادی رخ می‌دهد، حاصل همپوشانی و تلاقی این دو گروه با یکدیگر است: کسانی که نژادپرستی را مایه و جوهره خویش می‌دانند و کسانی که می‌پذیرند باید مورد این تبعیض قرار گیرند؛ کسانی که خود را قربانیانی ابدی تصور می‌کنند.