آدم‌های بدون تاریخ

آدم‌های بدون تاریخ

حتی آنهایی که سرشان سنجاق کتاب و دفتر نبود و آینده خودشان را جایی دیگر می‌دیدند و بیشتر ترجیح‌شان بود سر کلاس چرت بزنند هم کلاس تاریخ را صاف می‌نشستند به گوش دادن. کلاس تاریخ برای همه دانش‌آموزان، فارغ از این که اهل درس و مشق باشند یا نه، جذاب است چون قصه دارد چون انگار رابطه معلم و شاگردی کنار رفته و یک نفر نشسته برایشان قصه بخواند و آنها هم می‌توانند ساعتی لم بدهند یک گوشه و قصه بشنوند و خودشان را مدام در خیال‌شان جای قهرمان قصه بگذارند.
قصه‌هایی که معلم‌های تاریخ تعریف می‌کردند همه‌شان رنگ و لعاب داشتند و پر از هیجان و فراز و نشیب بودند؛ خاصه آن قصه‌هایی که از تاریخ باستان روایت می‌شد. جنگ‌های دلاورانه داریوش کبیر... منشور حقوق بشر کوروش... جشن‌های رنگارنگ مردم یونان باستان و کلی قصه دیگر که معلوم نبود از چند سنگ‌نوشته، تازه اگر درست خوانده و ترجمه شده باشند، چطور این همه جزئیات به دست آمده است. از یک جایی به بعد وقتی آن همه خوبی در دوران باستان را می‌خوانی حس می‌کنی نویسنده کتاب تاریخ دوست داشته آینده‌ای را که در رویابافی‌هایش دارد به گذشته نسبت بدهد!
از همه اینها گذشته، کتاب تاریخ همیشه سرگذشت پادشاهان را می‌گفت. از آدم‌های معمولی خبری نبود و اگر هم خبر می‌گرفتیم پاسخ این بود که در دوره چنین پادشاه خوبی مگر می‌شود وضع مردم بد باشد؟!
رسانه‌های غربی دیروز در خبری کشف جدید باستان‌شناسان در یونان را معرفی کردند؛ اتاق بردگان. یکی از اتاق‌های یک ویلای اعیانی در یونان باستان که در آن اسکلت سه انسان پیداشده با چند وسیله کوچک. یک کوزه سرامیکی، چند ظرف کوچک برای غذا و فضایی کوچک برای خواب. کنار همه اینها یک ارابه سلطنتی مجلل هم هست که هنوز بخش زیادی از آن تخریب نشده است. باستان‌شناسان می‌گویند از قرار معلوم این اتاق بردگانی بوده که وظیفه نگهداری از ارابه را به‌عهده داشته‌اند؛ آدم‌هایی که هیچ‌وقت در هیچ‌کدام از کتاب‌های تاریخ اسم و رسم و زندگی‌شان نیامده است.