داستان پررمز و راز «بدخیم» مورد حمایت کامل تماشاگران قرار نگرفت
ترس همیشه نمیفروشد!
«ترس میفروشد!» این جملهای است که در صنعت سینما و در بین دستاندرکاران تولیدات سینمایی خیلی زیاد شنیده میشود. تا حد بسیار زیادی هم این جمله درست است. تماشاگران سینما از ابتدای خلق فیلم و سینما و هنرهای تصویری دوست داشتند در سالن تاریک سینما ترسانده شوند و داستان فیلمهای ژانر ترس و دلهره در آنها وحشت ایجاد کرده و باعث جیغکشیدنشان شود. در تمام سالهایی که از عمر و فعالیت کمپانیهای فیلمسازی میگذرد فیلمنامههای این ژانر سینمایی در ردیف پرطرفدارترین و گرانترین فیلمنامهها بودهاند. هر سال هم در جدول گیشه جهانی نمایش فیلم، فیلمهای ترسناک جزو کارهای اول فهرست پرفروشها بودهاند. ژانر وحشت به اشکال گوناگون و متفاوتی تماشاگران خود را میترساند و لرزه بر اندامشان میافکند! با این حال، فیلمنامهنویسان و فیلمسازان باز هم بهدنبال سوژههای نو و جدیدی هستند که بتوانند در کنار ترساندن بینندگانشان، با ارائه چیزهایی تازه، هم شگفتزدهشان کنند و هم آنها را بهوجد بیاورند. «بدخیم» ساخته جدید گونه وحشت هم یکی از همین فیلمهاست که قصد دارد کنکاشی تازه و متفاوت در ترساندن مخاطبانش داشته باشد.
همهبهدنبال حل معمای ماجرا
آنابل والیس در نقش مدیسون لیک میچل، شخصیت محوری داستان فیلم است. شوهر همسرآزارش در شرایطی که او باردار است، با او بدرفتاری کرده و کتکش میزند. اما ظاهرا این کتکزدنها تاوانی هم دارد. نیمههای شب، همسر به شکل فجیعی به قتل میرسد. چهره قاتل مشخص نیست، اما معلوم است که یک انسان نیست. تماشاچی هنوز نمیتواند ارتباط مدیسون را با صحنه افتتاحیه فیلم درک کند. در صحنه افتتاحیه ــ که حدود 30 سال قبل از شروع داستان زندگی مدیسون است ــ یک دکتر متخصص که بیماری نیمه دیوانه و کوچک دارد، تصمیم به انجام عمل جراحی روی او میگیرد. در زمان حال، این دکتر و دو دستیارش به شکل فجیعی توسط همان قاتل مرموز ناشناس غیرانسانی به قتل میرسند. نکته مشترک در تمام این قتلها این است که مدیسون به شکل عجیب و ناباورانهای خودش را در مکان قتلها میبیند و شاهد کشتهشدن قربانیان است. اداره پلیس به مدیسون مظنون است و او را قاتل میداند، در حال که مدیسون صحبت از حضور موجودی مرموز و ترسناک میکند که اجرای قتلها را بهعهده داشته است. زمانی که قاتل مرموز با مدیسون تماس گرفته و او را آشنایی قدیمی خطاب میکند، گیجی مدیسون و تماشاچی بیشتر میشود. قاتل زن میانسالی را که راهنمای تور متروی سیاتل است را به گروگان میگیرد و ماجراهای داستان فیلم را پیچیدهتر میکند.
پرسشهای زیاد تماشاگران
حالا برای تماشاچی پرسشهای زیادی مطرح است. این زن کیست؟ رابطه قاتل با مدیسون چیست؟ چرا مدیسون اجرای قتلها را از نزدیک میبیند و چگونه است که میتواند شاهدی بر همه آنها باشد؟ اینها پرسشهایی است که جیمز ون در سکانس نهایی بدخیم دربارهشان توضیح میدهد تا پایانی قابل قبول را برای فیلمش سامان دهد. اما آیا این توضیحات میتواند بیننده و جمع منتقدان را مجاب و راضی کند؟
کمپانی برادران وارنر که بدخیم را با همکاری شرکت فیلمسازی نیولاین ــ که تخصص بالایی در ساخت فیلمهای ترسناک دارد ــ با هزینهای 40 میلیون دلاری تهیه کرده، اواسط سپتامبر آن را همزمان با اکران عمومی در سینماها در شبکه اچبیاو مکس هم پخش استریم کرد. نمایش عمومی بدخیم همزمان با اکران عمومی چند فیلم ترسناک دیگر سینمایی بود. طبق یک باور قدیمی، تماشاگران در ماه سپتامبر و در روزهای پایانی فصل تابستان از محصولات ترسناک استقبال بیشتر و بهتری میکنند. به همین دلیل، در این ماه ترافیک اکران عمومی کارهای سرشار از ترس و دلهره بالاست! اما بدخیم برخلاف رقبای خود نتوانست آنطور که باید و شاید مورد توجه طرفداران گونه وحشت قرار گیرد. فروش کلی جهانی 34 میلیون دلاری فیلم ــ که 13 میلیون آن اختصاص به جدول گیشه نمایش آمریکای شمالی داشت ــ حتی نتوانست رقم معمولی هزینههای تولیدش را هم پوشش دهد. منتقدان البته فیلم را پسندیدند و در کنار بیان این نکته که خونریزی زیادی در آن وجود دارد، بدیع و متفاوت بودن داستانش را مورد توجه قرار دادند. با این حال و گرچه پایان باز فیلم میتواند حکایت از احتمال تولید قسمتهای بعدی بدخیم کند، کمی بعید به نظر میرسد که ون و همکارانش در برادران وارنر به این زودیها سراغ ادامه بقیه ماجراهای زندگی مدیسون لیک بروند.
یک تحقیق کامل
برای نگارش فیلمنامه
سال 2019 و زمانی که کار پیش تولید فیلم شده بود، ون رسما اعلام کرد داستان فیلمش ارتباطی به داستان گرافیکی او «مرد بدخیم» (که حال و هوایی کمیکاستریپی دارد) ندارد. او گفت: «فیلمی که میسازم به هیچوقت کاری ابرقهرمانانه نیست. مرد بدخیم یک ابرقهرمان بوده، در حالی که بدخیم کاری دلهرهآور است. بدخیم داستانی اصلی و غیراقتباسی دارد.» با این وجود، یکی از فیلمنامهنویسان همکار بدخیم اعلام کرد زمان نگارش فیلمنامه یک تحقیق کامل پزشکی توسط او و همکارانش صورت گرفت و شخصیت گابریل (موجود منفی و قاتل داستان)، با الهام از شخصیت مردی واقعی به نام ادوارد مورداک خلق شده که اهالی یک شهر را در عالم واقعیت به وحشت انداخته بود.