نگاهی به برخی از سینماگرانی که درس نخواندند اما موفق شدند
نخبگان بیمدرک!
قانون نانوشته سادهای وجود دارد که احتمالا آن را بارها شنیدهاید: اگر میخواهید در یک شغل یا کاری حرفهای شوید، باید درس بخوانید. آدمها نمیتوانند بدون تحصیلات، پزشک، پرستار، قاضی یا وکیل شوند. دانشگاه بهوجود آمده است تا به ما کاری را آموزش دهد که همه افراد جامعه توانایی انجام آن را ندارند. با این تفاسیر، جوانی که آرزوی فیلمسازی دارد بیگمان باید به مدرسه فیلمسازی برود یا در رشته سینما تحصیل کند. این موضوع محدود به سینما هم نیست، نویسندگان باید از مسیر آکادمیک به راز و رمز نوشتن آگاه شوند یا آهنگسازها و خوانندهها پیش از آن پشت میکروفن قرار بگیرند باید استانداردهای معمول دانش این حوزه را پشت میزهای دانشگاه فرا بگیرند. این موضوع حالا حتی در حوزههایی همچون ورزش هم دیده میشود و خواندن اصول و قواعد ورزش هم در بسیاری از کشورها از راه دانشگاه میگذرد. این واقعیت بر اکثر افراد شاغل در حوزه سینما و سرگرمی صدق میکند. بیشتر آنها مدرکی مرتبط با هنر دارند و در برههای به دانشگاه قدم گذاشتهاند اما تعدادی از بزرگترین استادان فیلمسازی تاریخ، این مسیر را به شکل متفاوتی طی کردهاند. آنها اصول کارگردانی را بهصورت آکادمیک آموزش ندیدهاند، بعضیهایشان ترک تحصیل کردهاند و عدهای دیگر وارد رشتههایی شدهاند که سنخیتی با سینما ندارد. جالب اینکه همه آنها در سینمای کنونی جهان به موفقیتهای بسیاری دست یافتهاند.
کامرون، یکی از موفقترین فیلمسازان تاریخ است. او فیلمهای زیادی نمیسازد و برای توسعه یک پروژه سالها زمان صرف میکند و معمولا تکنولوژیهای تازهای را بهکار میگیرد تا اثر برجستهای خلق کند. کامرون در جوانی در یک کالج منطقهای در رشته فیزیک درس میخواند، سپس رشتهاش را به انگلیسی تغییر داد و در نهایت هم ترک تحصیل کرد تا بهعنوان یک راننده کامیون مشغول کار شود. کامرون گرچه به یک مدرسه فیلمسازی مطرح نرفته بود اما زمان زیادی را در کتابخانه دانشگاه کالیفرنیای جنوبی، صرف خواندن تاریخ سینما و مقالات مرتبط با آن کرد. پس از تماشای فیلم «جنگ ستارگان» در سال ۱۹۷۷، کامرون مطمئن شد که میخواهد به یک فیلمساز تبدیل شود. او در مصاحبهای گفته است: «مردم گاهی از من میپرسند چگونه فیلمساز شدی؟ و من میگویم: برو خانه، یک دوربین پیدا کن و فیلم بساز.»
کوئنتین تارانتینو
تارانتینو یکی از موفقترین فیلمسازان مستقل تاریخ است و نیازی به تعریف و تمجید ندارد و فقط کافی است آثارش را برای دقایقی تماشا کنید. تارانتینو به مدرسه فیلمسازی نرفت و در دوران دبیرستان ترک تحصیل کرد اما در آموزشکده تئاتر جیمز بست، آموزش بازیگری دید. سپس برای پنج سال در یک فروشگاه اجاره فیلم کار کرد و آنجا بود که بهصورت شخصی سینما را مطالعه میکرد. تارانتینو بارها درباره تحصیل نکردن در رشته سینما و شرکت نداشتن در کلاسهای آموزش کارگردانی صحبت کرده است: «اینکه تلاش کنید بدون بودجه، فیلم بسازید، بهترین کلاس فیلمسازی برای شماست». او حتی چند سال قبل در جریان جشنواره کن گفت: «هنگامی که مردم از من میپرسند آیا به مدرسه فیلمسازی رفتهام میگویم خیر، من به سینما رفتهام.»
استیون اسپیلبرگ
اسپیلبرگ، پرفروشترین کارگردان تمام دوران و یکی از تاثیرگذارترین فیلمسازان دو قرن اخیر است. اسپیلبرگ ازدوران کودکی، عشق و علاقه شدیدی به فیلمسازی داشت و کاملا آگاه بود که میخواهد در آینده به کدام مسیر برود. او اولین فیلمش را در ۱۲سالگی ساخت و مدتی بعد یک فیلم ۹دقیقهای به نام «آخرین دوئل» را کارگردانی کرد که به خاطر آن از سوی سازمان «پیشاهنگی پسران آمریکا» مورد تقدیر قرار گرفت. او با دوربین فیلمبرداری ۸ میلیمتری پدرش به ساخت فیلمهای کوتاه ادامه داد. برخلاف دیگر چهرههای این فهرست، اسپیلبرگ علاقهمند بود در رشته فیلمسازی تحصیل کند اما بهدلیل نمرات پایین از سوی دانشگاه کالیفرنیا و دانشگاه کالیفرنیای جنوبی پذیرفته نشد. او هیچ رویا و هدفی جز فیلمسازی نداشت و حتی به دانشگاه نرفتنش هم باعث نشد تسلیم شود.
آلفرد هیچکاک
استاد تعلیق را همه میشناسند و لزومی ندارد از طرفداران آثار ترسناک یا دلهرهآور باشید تا با ساختههای هیچکاک آشنایی داشته باشید. او بیش از ۵۰فیلم ساخته که معمولا برای دانشجویان رشته سینما به نمایش گذاشته میشوند. سبک فیلمسازی بیمانند او را «هیچکاکی» میگویند گرچه فیلمسازان زیادی تلاش کردهاند تا آثاری شبیه او بسازند اما تقلید از این کارگردان بزرگ آسان نیست. او در رشته مهندسی تحصیل میکرد اما مرگ ناگهانی پدر و آغاز جنگ جهانی اول، کار را برایش سخت کرد. هیچکاک سپس به انجام کارهای متفرقه پرداخت و زمان خالیاش را صرف بررسی و تماشای سینمای آمریکا میکرد. هنگامی که استودیوی پارامونت در انگلستان شعبه دیگری باز کرد، هیچکاک در آنجا مشغول به کار شد تا یک قدم به سینما نزدیکتر شود.