تروریسم علیه هویت‌ملی

تروریسم علیه هویت‌ملی

مسأله دیگر فقط جمهوری اسلامی نبود؛ ما عملا و رسما درگیر یک جنگ هویتی و ماهیتی بودیم که هدف اصلی آن منفورسازی یک‌ملیت و ایرانی‌گری بود. روندی که برای آن، چنان مارپیچ سکوتی ایجاد شد که برخی دچار این توهم شدند که تیم ملی ایران، تیم جمهوری اسلامی است! اتفاقی که در تاریخ معاصر ایران بی‌سابقه بود اما وقتی شما در یک جنگ هیبریدی پیچیده قرار بگیرید، معادلات فرق می‌کند و دشمن به‌خوبی فهمیده بود برای ادامه این جنگ ترکیبی باید ملیت و ایرانی بودن را تقلیل دهد؛ رویکردی که به عنوان آلترناتیو تجزیه‌طلبی هم عمل می‌کرد.

تیم ملی نماینده جمهوری اسلامی نبود؛ همان‌طور که قبل از انقلاب هم نماینده رژیم شاه نبود. تیم ملی ایران نماینده ۸۵ میلیون ایرانی بود اما جنگ‌طلبان و دیکتاتورهایی که بیانیه کمیته‌های بی‌نام و نشان محلات جوانان ایران را منتشر می‌کردند و با مجاهدینی کردن فضای خیابان‌ها، سعی داشتند ایران را به پرتگاه جنگ داخلی بکشانند، نیاز داشتند این دروغ را تثبیت و ذهن‌ها را آلوده چنین گزاره احمقانه‌ای کنند، این دیگر نه فقط جنگ علیه جمهوری اسلامی که جنگ علیه هویت ملی همه ما بود. چون بعد از ترور مردم در خیابان و عملیات تروریستی از شاهچراغ تا ایذه، تبهکاران رسانه‌ای‌شان در فضای مجازی به دنبال ترور تیم‌ملی‌ بودند. این همان نقطه‌ای است که تروریسم شهری به تروریسم رسانه دست داده و هم کانون می‌شوند. 
 
مشکل آنها ایران است نه جمهوری اسلامی 
ناصر ایمانی، کارشناس مسائل سیاسی در این زمینه معتقد است: «این موضوع اتفاق نادری است که حتی قبل از انقلاب و حتی در بازه زمانی سال‌های دهه 30 شمسی و مشخصا سال 32 هم چنین پدیده‌ای را شاهد نبودیم، چون در این مسأله دیگر بحث حضور دین در عرصه سیاست یا نظام حاکم در کشور نبود. در 100 سال گذشته هم اگر کسی نسبت به نظام‌های حاکم در مقاطع مختلف اعتراض داشته است، درباره یک موضوع یعنی ایران و ایرانی متفق‌النظر بودند و درواقع برای پرچم ایرانی بودن و ملیت دچار تشتت‌نشدند.»
این تحلیلگر سیاسی همچنین تاکید می‌کند: «در اتفاقات اخیر دیدیم که چگونه برخی این پرچم ملیت را انداختند و هویت ایرانی خودشان را هم منکر شدند، این یعنی مسأله دیگر فقط نظام جمهوری اسلامی نیست بلکه اساس ایرانی‌بودن است و واضح است کسی که با ایران مشکل دارد، دیگر ضدانقلاب یا برانداز نیست، بلکه حتما ضدایرانی است.»

 تروریسم علیه ملیت
به هر‌حال همان‌طور که ورود به فاز تروریسم، ماهیت ضد مردمی این جریان را روشن کرد، ایجاد کارزار علیه ملیت، پرچم و هویت ایرانی هم به بهانه تیم ملی و جام‌جهانی برای مردم روشنگری کرد که بدانند مسأله آنها ابدا رفتار حکومت نیست بلکه دغدغه اصلی جای دیگری است و مشکل آنها با خود ایران است. گرچه این جریان بعد از پیروزی تیم ایران در مقابل ولز و هیجان و خوشحالی وصف‌نشدنی مردم برای آن برد شیرین، به شوک و سکوت سنگین فرورفت اما با شکست مقابل آمریکا به فاز ضدایرانی خود بازگشتند؛ نکته‌ای که این موضوع را متفاوت می‌کند این است که ایستادن آنها در برابر هویت ایرانی چیزی نیست که قابل مماشات باشد، چون هویت ایرانی نقطه نزاع هیچ‌کدام از ما با هر سلیقه سیاسی نیست که قابل 
تجزیه شدن باشد.

تلاش برای اپیدمی ویروس بی‌هویتی 
پس از بازی‌های تیم ملی کشورمان در جام‌جهانی، شاهد پدیده‌ای عجیب در تاریخ فوتبال بودیم. پدیده ایرانیانی که برای پیروزی رقیب شادی می‌کردند!
مسابقات فوتبال در همه جهان تلاشی است برای ایجاد همگرایی و کاستن از حجم کینه و نفرت میان ملت‌ها. در فوتبال، تیم‌ها با یکدیگر دیدار می‌کنند تا قدرت خود را به شیوه‌ای مسالمت‌آمیز و سرگرم‌کننده و نه خشونت‌بار به رخ حریف بکشند.
فوتبال همچنین اتحاد و انسجامی در داخل ملت‌ها پدید می‌آورد تا فارغ از هر قوم و نژاد و زبان، بر گرد یک پرچم و یک تیم جمع شده و مشق همبستگی کنند. با این حال، آنها که این وحدت را نمی‌خواهند و به حفظ ایران در تاریخی چند هزار ساله رشک می‌برند، تلاش دارند تا از طریق پراکندن ویروس بی‌هویتی، یکپارچگی داخلی را از میان برده و ذهن‌ها را آماده چندپارگی جغرافیایی کنند. این اتفاقی است که سال‌هاست درباره ایران رخ داده و تلاش شده به نام جهانی‌شدن یا جهان‌وطنی، هویت ملی ایرانیان کمرنگ شده و هویت ملی کشور دچار آسیب شود.
مقام معظم رهبری قریب به ۳۰سال قبل درباره ناتوی فرهنگی و هجمه به ایران با تکرار سناریوی فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی هشدار داده بودند و حالا همان هجمه رسانه‌ای در اشکالی جدی خود را در قالب پروژه ایران‌زدایی از اذهان ایرانی به تصویر کشیده و نسلی از درون فضای مجازی و رسانه‌های ماهواره‌ای برخاسته که گرفتار ویروس بی‌هویتی است.
پروژه مبارزه با هویت ایرانی از ایرانیان خارج کشور آغاز شد. برخی از ایرانیان مهاجر به سبب ناکامی‌هایی که در داخل کشور داشتند، کوشیدند در بیرون مرزها، ایران را از هویت خود پاک کنند و به قول خود، شهروندانی جهان وطن شوند.
آنها در فاز بعدی ذوب در فرهنگ غربی، تبدیل به عمله‌های ابرپروژه اثرگذاری بر دیگر هموطنان شده و در عمل به تخریب ایران اقدام کردند. انتشار وسیع محتواهایی علیه فرهنگ، سنت‌ها و اعتقادات ایرانیان و بزرگنمایی چالش‌ها در داخل ایران، بخشی از این پروژه رسانه‌ای ــ امنیتی برای ایجاد چندپارگی در ایران بود. طراحان این پروژه که می‌دانستند نمی‌توانند به‌سادگی با ایران مقابله کنند، با این توجیه که تلاش‌های صورت گرفته علیه حاکمیت مستقر در ایران است و نه هویت تاریخی ایران، شروع به یارگیری از میان ایرانیانی کرده که بیرون از وطن زندگی می‌کردند و راحت‌تر جذب پروژه‌های ضدایرانی می‌شدند. با رشد شبکه‌های اجتماعی و پیدایش «نسل Z» که زیستی ارتباطی در جهان مجازی داشت، ویروس بی‌هویتی از بیرون مرزها به داخل کشیده شد و آنها که تجزیه کشور را پیگیری می‌کردند، ابتدا این تجزیه را در ذهن‌ها پدید آوردند.
تخریب تیم‌ملی، سوزاندن پرچم، توهین به سرود ملی و تضعیف همه مؤلفه‌های وحدت ملی، ازجمله اقدامات صورت گرفته برای بی‌وطن کردن ایرانیان و زمینه‌سازی برای فروپاشی کامل ایران بود.
با این‌که بخش بزرگ جامعه ایرانی با آگاهی در برابر ویروس بی‌هویتی مقاومت کرده و مانع از اپیدمی سراسری آن در داخل کشور شدند اما شادی برخی ایرانی‌ها از شکست تیم ملی در جام‌جهانی نشان می‌دهد که این ویروس در میان برخی شهروندان ایرانی نفوذ کرده و آنها را در برابر بحران بی‌هویتی آسیب‌پذیر کرده است. حالا با پایان بازی‌های ایران در جام‌جهانی وقت‌آن است که در داخل کشور سیاست‌های فرهنگی آسیب‌شناسی شده و واکسن‌هایی قدرتمند برای مقابله با رشد ابتلا به ویروس بی‌هویتی ملی تزریق شود.
ایجاد آگاهی ملی نسبت به تلاش دولت‌های ضدایرانی برای حذف کامل ایران از نقشه جهان که پیش از این در قالب طرح «خاورمیانه بزرگ»‌ عملا بر آن تاکید شده بود، می‌تواند فریب‌خوردگان در داخل و خارج کشور را آگاه کند که خیانت به ایران، خیانت به تاریخ و پشت کردن به نسل‌های بعدی ایرانی است که اگر در برابر دشمنان ایران زانو بزنیم، ما را به سبب پشتیبانی نکردن از وطن به‌مثابه مادری کهنسال، نخواهند بخشید.