نگاه خلاق یک کارگردان

نگاهی به نمایش «فقط یک دقیقه طول می‌کشه»

نگاه خلاق یک کارگردان

به‌راحتی می‌شد فهمید در اجرای نمایش «فقط یک دقیقه طول می‌کشه»، سیدعلی تدین‌صدوقی در مقام یک کارگردان نوجو بر آن است که فراتر از متن نسبتا اخلاق‌گرای مسعود سمیعی حرکت و خلاق‌تر از متن، اجرایش را بسامان و مستقل کند.

به این دلیل که هم در ساختار پیشرو باشد و هم فراتر از جنبه‌های اخلاقی بتواند ساختارمندی اثر را توجیهی درست برای اجرای این متن در سرزمینش در نظر گیرد، چون متن در یک کشور سرمایه‌داری و الزاما آمریکا می‌گذرد اما این متن، این روزها در ایران ما به دلیل رویکرد سرمایه‌محورانه برخی از شهروندان می‌تواند مصداق و مابه‌ازا داشته باشد. پس ضرورتی ندارد راه را دور کنیم و در جایی دیگر یک مسأله اخلاق‌محور را به چالش بکشیم؛ دست‌کم در این روزها نیازی نیست شاید دو‌سه دهه پیش چنین متن و رویکردی به‌عنوان نظام سرمایه‌محور یا آمریکا می‌توانست جذابیتی داشته باشد اما امروز حکایت پیچاندن لقمه دور سر دارد که به زیرکی تدین‌صدوقی پا را فراتر از یک نقد اجتماعی و اقتصادی می‌گذارد و با این وضعیت برخورد بهتری می‌کند و بر جنبه شوخی و طنز این قضایا می‌افزاید و از این وضعیت تراژیک که باید پایان‌بخش آن مرگ باشد و از این‌که یک نفر از این زن و شوهر خیانتکار به سزای عملش برسد و تراژدی اتفاق بیفتد، پا را فراتر می‌نهد و به دنبال نقیضه کردن این شرایط است و از فضای شوخی و بازی بهره‌مند می‌شود و حتی در شکل افراطی و پسامدرن‌گونه در پایان نیز چندگونه مرگ احتمالی را در نظر می‌گیرد که کدام‌یک از این دو، برنده کارزار رفتن به سمت خودکشی و درواقع درنهایت دیگرکشی است.
 زن‌وشوهری که به جدایی عاطفی رسیده‌اند و در کنار این دو نیز یک مرد و یک زن دارند آنها را سمت‌وسو می‌دهند که به دیگری چه بگویند یا چه کار کنند که بهتر باشد. این دو همزاد توسط کارگردان به متن سمیعی افزوده شده‌اند که حالت روان‌شناسانه اثر هم عینی‌تر و ملموس‌تر شود و هم ابعاد تازه‌تری را به لحاظ ساختاری به اثر بیفزاید که کار اصطلاحا نمود بهتری داشته باشد و از حالت تخت و یکنواخت اجرایش بیرون آید. به نظر که نگره روان‌شناسانه در آمیزش با پیکره پسامدرن ارزش کار را دوچندان می‌کند و این‌گونه حضور کارگردان و درواقع خوانش او از یک متن شکل مستقل و خلاقه‌تری می‌یابد. همین حکم دخالت درست و بسامان است که اعتبار کارگردانی تدین‌صدوقی را بر مخاطب معلوم و روشن می‌کند که درواقع خوانش بسامان با ذهنیت کارگردان در نقش یک ارزش‌افزوده، یک اجرا را درجه و شکوهی در خور تأمل می‌بخشد و این نگره، بانی درخشش و چشمگیر شدن یک متن به‌ظاهر ساده و خطی شده که حالت چندگانه و حاوی فراز و نشیب به خود گرفته و با نسبی‌گرایی ساختار پسامدرن، اجرا همخوانی با دلیلی می‌یابد. به‌ هر روی، این نمایش یکی از کارهای قابل‌پذیرش تدین‌صدوقی است که او را در مقام یک کارگردان نوجو تثبیت می‌کند و این خود سرآغاز یک راه تازه است که از او، یک کارگردان پیشرو بسازد؛ البته این دیگر به تلاش تدین‌صدوقی برمی‌گردد که چقدر بتواند در این راه دوام بیاورد. می‌دانیم تئاتر، هنری پرهزینه و کم‌درآمد است و در بیشتر مواقع شکست تحمیلی مانع از تحقق این راه خواهد شد و کمتر کارگردانی موفق به تداوم کار خواهد شد و به همین دلیل، شاید ورودی بسیار برای تئاتر باشد اما تداوم کمتری برای آنان رقم خواهد خورد.