۵ ویژگی سیاستورزی در مکتب امام خمینی(ره)
کم نیستند شخصیتهایی که در سپهر سیاست میخواهند رهبری کاریزماتیک پیشه کرده و همچون امام راحل الهامبخش باشند اما در عمل موفق به این کار نمیشوند. نه فقط در ایران، بلکه در بسیاری دیگر از کشورها سعی میشود تا امام خمینی(ره) بهعنوان الگویی تاریخساز سرمشق افراد قرار گیرد اما در عمل، آنانی که بهدنبال الهام گرفتن از شخصیت بنیانگذار انقلاب اسلامی هستند، نمیتوانند حتی به شخصیت امام(ره) نزدیک شوند، چه برسد به اینکه این جایگاه تکرار شود.
در تاریخ معاصر، بهجز مقام معظم رهبری که بهترین شاگرد مکتب امام خمینی و ادامهدهنده و تبیینگر راه اوست، دیگر چهرهها نتوانستهاند به حدمطلوبی از هدفی که برای تکرار این شخصیت کمنظیر تاریخی درنظر داشتهاند، برسند. اما راز سیاستورزی در مکتب امام(ره) چیست که حرکت در این مسیر را با وجود الگوهای شناختهشده فکری و اجرایی مشکل میکند؟ برای پاسخ به این سؤال، میتوان دستکم به پنج دلیل اشاره کرد: اول- امام خمینی(ره) برخلاف سایر سیاستمداران، غایت سیاستورزی را نه منافع مادی و تداوم قدرت، بلکه تمدنسازی براساس رشد فضیلتهای انسانی میداند. از نگاه او، سیاستورزی، تلاشی برای ارضای تمایلات نفسانی جهت بسط قدرت و کسب سود بیشتر نیست، بلکه فرصتی برای بهبود شرایط جامعه بهمنظور ارتقای فضایل مردم است؛ بنابراین سیاستمدار، بهجای اولویت دادن به منافع شخصی، همواره نظر به چگونگی رشد جامعه و تربیت بهتر انسان دارد. دوم- در سیاستورزی به سبک امام راحل، سیاست و دیانت به یکدیگر گره میخورد و دینداری، باوری جدای از خط فکری در حوزه سیاست نیست. در این نگرش، قرار نیست مسیح به کار خود باشد و قیصر به کار خود؛ بلکه این دو در کنار هم جامعه و دولتی میسازند که به رشد انسان و ارتقای فضایل مردم کمک کند. بنابراین در این مختصات فکری، نه دینداران نسبت به سیاست بیتفاوت هستند و نه سیاستمداران به دیانت بیتوجه. سوم- در دنیایی که مکاتب ماتریالیستی، زیربنای سیاست را سود و قدرت مادی تعریف کرده، مارکسیستها همه مسائل انسانی را به اقتصاد فرومیکاهند و لیبرالیستها سودای لذت دارند،امام خمینی(ره) اراده خداوند را که در قدرت ملتها متبلور میشود، منشاء حکمرانی دانسته و بنابراین سیاستورزی را با مردمداری یکی میداند. باور ایشان به نقش مردم در عرصه سیاست، شعاری و مصلحتی نیست و در همین راستا وقتی سخن از جمهوری اسلامی به میان میآورند، برخلاف برخی دیدگاهها، این یک ترکیب دوگانه و متعارض نیست، بلکه جمهوریت، ریشه در اسلامیت و اسلامیت راهنمای همان جمهوریت است و این حد از مردمباوری در دموکراسیهای غربی قابل درک نیست. چهارم- اعتقاد به نقش مردم، امام راحل را بینیاز از هرگونه وابستگی به قدرتهای خارجی میکند. اگر در رژیمهای نامشروع، سیاستمداران برای جبران ضعف مشروعیت، دست به دامان قدرتهای بیگانه میشوند تا قدرت خود را حفظ کنند، امام خمینی(ره) قائل به این باج دادن نبوده و بنابراین، از دل مردمداری او نوعی استقلالطلبی و استعمارستیزی بیرون میآید که متکی بر اعتقاد به قدرت الهی و کوچک بودن نقش قدرتهای مادی است. همین احساس بینیازی به بیگانه، از امام(ره) نمادی از مبارزه با طاغوت ساخت. پنجم- و در نهایت اینکه در مکتب امام خمینی(ره)، آزادیخواهی فضیلتی ارزشمند است که از آموزههای دینی نشأت میگیرد. آزادی در سپهر اندیشه سیاسی ایشان، راهی برای تخلیه غرایض و هیجانات نیست، بلکه نوعی رهایی از کلیشههای دنیوی برای حرکت در مسیری است که در نهایت به شکلگیری تمدن نوین اسلامی خواهد انجامید. بنابراین آزادی از دیدگاه ایشان، پاره کردن همه زنجیرهای وابستگی است که انسان را در بند طاغوت و منافع زودگذری که مانع رشد انسانی است، نگه میدارد. سیاستمدار آزادیخواه در این مکتب فکری، آن سیاستمداری است که با نگاهی عارفانه، خود را از همه قیود ماتریالیستی آزاد کرده و به آزادی دیگران نیز بها میدهد.
مهدی جاوید - کارشناس مسائل سیاسی
مهدی جاوید - کارشناس مسائل سیاسی