بعد از ریو فکر می‌کردم دنیا به آخر رسیده

گلنوش سبقت‌الهی: دلتنگ مصائب شیرین تیراندازی هستم‌

بعد از ریو فکر می‌کردم دنیا به آخر رسیده

هنوز هم باورش نمی‌شود آن دختر پُر جنب و جوش هفت سال پیش، تنها با یک ثبت‌نام تابستانی باشگاهی، امروز آرام و صبور در خط آتش تیم‌ملی تیراندازی ایران و منتظر ایستادن بر سکوهای جهان باشد. گلنوش سبقت‌الهی، متولد آذر ١٣۶٩ اصفهان است و هفت سال پیش، در روزهای فارغ‌التحصیلی از دوره کارشناسی برق و الکترونیک، به عضویت تیم‌ملی تپانچه کشورمان در‌آمد و در این مدت فراز و نشیب‌های ورزشی بسیاری را تجربه کرده است.‌

 همه چیز از یک اتفاق ساده شروع شد...
‌بله. برادرم باشگاه ثبت‌نام کرده بود و من هم می‌خواستم تیر زدن را تجربه کنم. اول خوشایندم نبود. در دبیرستان جذب ورزش‌های تیمی مثل هندبال می‌شدم و هیجان را دوست داشتم، اما در سالن تیراندازی همه چیز برعکس بود. می‌خواستم در پایان یک ماه ادامه ندهم، اما تیراندازی مرا ادامه داد.
 چطور تیراندازی تو را بُرد و به تیم‌ملی کشاند؟
این رشته آرامت می‌کند و با همان سکوت و آرامش تو را می‌برد. شاید بهتر است بگوییم خودشناسی. نمی‌توانی فرار کنی. استرس‌ها، ترس‌ها و نقاط ضعفت را در بزنگاه‌ها می‌گذارد پیش رویت. می‌بینی در خط مسابقه ایستاده‌ای و آن فکرهای منفی که در روزمرگی تو را احاطه کرده‌اند می‌ریزند توی سرت. می‌خواهی ماشه را بچکانی ولی نمی‌شود. تیر نمی‌زنی، تپانچه‌ات را پایین می‌آوری. به درونت رجوع می‌کنی، تلاش می‌کنی بــه لحظــه بــرگــردی و دوبــاره تپــانچــه را بالا ببری.
 چقدر اتفاق‌های مهم و پشت هم داشتی؛ ٩٣ به تیم‌ملی آمدی، یک سال بعد سهمیه‌ گرفتی و یک سال بعدتر المپیک ریو ٢٠١۶.
بله. از ورودم به تیراندازی تا تیم‌ملی و سهمیه گرفتن و بعد ریو ٢٠١۶ زمان زیادی نبرد و تجربه بزرگی بود.
 می‌گویند تیراندازی دو دنیا دارد؛ یکی دور مقــدمـــاتی مســـابقــات، یکی فینــال. مــوافقی؟
‌بله کاملا. دو دنیای کاملا متفاوت‌. اجرا همان است ولی در دور شصت تیر یا مقدماتی تو یکی هستی میان شاید صد ورزشکار دیگر ولی در فینال می‌شوی یکی از هشت نفری که برای سکو ایستاده. انگار فشار هم چند برابر می‌شود، آن همه را پشت سر گذاشته‌ای و می‌خواهی به مدال برسی. باید بیشتر جنگنده باشی اما فراموش نکنی با همان سکوت و آرامش درونی.
 که عشق آسان نمود اول ولی افتاد مشکل‌ها. بعد از شیرینی‌های سریع به فینال و سکوی المپیک نرسی.
تجربه‌ام کم بود. برگشتم و خیلی سخت گذشت. اولین میدان المپیکی عمرم را از دست داده بودم. همه‌ کشتی‌هایم غرق شده بود انگار. دوست نداشتم باشگاه بروم اما آقای صولت، مربی خوبم در اصفهان مرا دوباره به تمرین و ادامه
ترغیب کرد.‌
 تیراندازی یک انتخاب همیشگی است؟
بله هست. مسائل زیادی دارد. دو زندگی داری؛ یکی در شهرت با خانواده و دیگری با تیم و هر جا که تیم باشد. انتخاب همیشگی‌است و دلتنگ مصائبش هستم. حالا بهتر درک می‌کنم که تیراندازی ورزشی است که زمان می‌خواهد. باید به خودت زمان بدهی تا خودت را خوب در این رشته بشناسی.
 کارنامه‌‌ات چند مداله شد و آیا مسافر توکیو هستی؟
من سه مدال دارم. نقره تیمی قهرمانی آسیا که ۲۰۱۶ گرفتیم. سال بعد از ریو، در مسابقات کشورهای اسلامی قهرمان شدم که انگیزه‌‌ام را تقویت کرد. سال ٢٠١٩ در رقابت‌های قهرمانی آسیا رکورد مقدماتی را زدم و در فینال میکس هم برنز گرفتیم که متاسفانه در آن رویداد سهمیه المپیک توکیو به طلا و نقره تعلق گرفت بعد هم که کرونا آمد و کل دنیا را دگرگون کرد.
 با کرونا و تمرین‌ها چه می‌کنی؟
با شیوع بیماری و هماهنگی با مربی تیم ملی، به اردوی تهران نیامدم. ساعت‌هایی که باشگاه شهرمان خلوت است تمرین تیراندازی می‌کنم. بدنسازی را در خانه انجام می‌دهم. کتاب هم می‌خوانم.
 یک کتاب تاثیرگذار در تیراندازی و زندگی به ما معرفی کن.
چون روان‌شناسی به جز زندگی، در تیراندازی هم خیلی اهمیت دارد، توصیه من وقتی نیچه گریست، نوشته‌ اروین د. یالوم است.
 آن دختری که هیجان و بازی‌های گروهی را دوست داشت، طرفدار کدام تیم فوتبال است؟
فوتبالی نیستم، نتیجه جام‌جهانی را می‌پرسم و خبر پیروزی سپاهان هم خوشحالم می‌کند.
و مهمترین آرزوهایت...
یکی از آرزوهای مهم من مدال المپیک و دیگری رسیدن به صلح درونی است. دنیا عجیب شده با کرونا. با هم مدارا کنیم تا به آرامش نسبی برسیم. همین لحظه که هستیم را  دریابیم.