نمایش در سایه آقای نویسنده

«سال سالینجری من» باوجود شکست در گیشه توانست نظر برخی از منتقدان را به خود جلب کند

نمایش در سایه آقای نویسنده

در رابطه متقابل سینما و ادبیات، می‌توان فیلم‌هایی را مثال زد که یک شخصیت نویسنده را در رأس ماجراهای خود دارند و تلاش می‌کنند به بررسی زندگی و آثار او بپردازند. فیلم‌هایی هم هستند که حضور یک نویسنده، بهانه‌ای برای دنبال کردن زندگی شخصیت‌هایی معمولی می‌شود. «سال سالینجری من» در رده دوم قرار می‌گیرد. گرچه نام جی دی سالینجر نویسنده بر داستان فیلم سنگینی می‌کند و در تمام اجزای آن، این نویسنده و کارهایش حضوری کامل دارند اما خود فیلم اصلا درباره او نیست! این درام اجتماعی با بهره‌گیری از نام و موقعیت سالینجر، به داستان زندگی آدم‌هایی می‌پردازد که در حاشیه نام این چهره مطرح ادبی زندگی و فعالیت می‌کنند و از نام و شهرت او نان می‌خورند و کسب درآمد می‌کنند. نکته جالب این‌که است که با وجود حضور نام نویسنده و سنگینی حضور معنوی‌اش بر داستان فیلم، خود او فقط چند لحظه گذرا در فیلم حضور دارد و حتی چهره‌اش هم نمایش داده نمی‌شود! در حقیقت، دوربین فیلم تنها سایه‌ای از سالینجر را به نمایش می‌گذارد و حسرت دیدنش را نه‌تنها بر دل شخصیت محوری داستان فیلم جوآنا که به دل تماشاچی هم می‌گذارد.
دو دستگی
اولین نمایش جهانی فیلم در جشنواره بین‌المللی فیلم برلین در سال گذشته میلادی، منتقدان را به دو دسته موافق و مخالف تقسیم کرد. هر دو دسته هم به‌شدت بر مواضع انتقادی خود پافشاری می‌کردند. «سال سالینجری من» به همان اندازه که گروهی از منتقدان را بسیار خشنود کرد و نقدهای مثبت از آنان گرفت، گروهی دیگر را دل‌آزرده کرد و باعث شد تا نقدهایی به‌شدت منفی بر آن بنویسند. موافقان فیلم عقیده داشتند که طرح داستانی درباره یک نویسنده بزرگ که او را در سایه دارد بسیار خوب بوده و فیلیپ فالاردو توانسته اثری غیر‌متعارف خلق کند. مخالفان فیلم اما آن را بسیار شعاری و پرطمطراق، کلیشه‌ای و نچسب ارزیابی کردند. حتی برخی از این مخالفان تا آنجا پیش رفتند که «سال سالینجری من» را نسخه‌ای چرکنویس از کمدی درام درخشان و تحسین‌شده مریل استریپ «شیطان کفش پاشنه بلند می‌پوشد» معرفی کردند. احتمالا اشاره آنها به موش و گربه بازی دو شخصیت زن جوان و مسن فیلم است که تا حدی یادآور نوع همکاری و رابطه اجتماعی استریپ با آن هاتاوی در آن اثر برجسته بود.
سفر پرهیجان
«سال سالینجری من» داستان جوآنا (مارگارت کوالی)، شاعر و نویسنده جوانی اهل کالیفرنیا را تعریف می‌کند که برای رسیدن به هدفش که ورود به دنیای ادبیات و داستانی است، راهی نیویورک می‌شود. در مکانی که تمام اهل شعر و ادب در آن حضور دارند و فعالیت می‌کنند، جوآنا در یکی از قدیمی‌ترین دفاتر بازاریابی ادبی شهر استخدام می‌شود. مارگارت (سیگورنی ویور)، مدیر سختگیر و بداخلاق مجموعه که می‌داند هدف دختر جوان انتشار شعرها و نوشته‌هایش در نشریات ادبی است، به او یادآوری می‌کند که وظیفه‌اش مطالعه و نابودی نامه‌هایی است که برای سالینجر فرستاده می‌شود. جوآنا که مشتاق دیدار با نویسنده است، به صورت محرمانه با تعدادی از نویسندگان نامه‌ها ارتباط برقرار می‌کند و به‌زودی ترتیب دیدار نویسنده با یک ناشر معمولی را برای چاپ دوباره یکی از داستان‌های کوتاه سالینجر می‌دهد. جوآنا بعد از چاپ اولین کتابش، از سوی مارگارت تشویق شده و پست مهم‌تری در دفتر پیدا می‌کند. اما او به‌دنبال تحقق رویاهای بزرگ‌تری برای خودش است.
انتشار کتاب خاطرات جوآنا راکوف در سال 2014، تهیه‌کنندگان زیادی را به سمت این کتاب کشاند. البته در کتاب، مدیر مؤسسه بازاریابی خانم فیلیس وستبرگ است که به‌عنوان مدیربرنامه‌های سالینجر فعالیت می‌کرد. او در نسخه سینمایی با نام مارگارت معرفی می‌شود. راکوف توانست در سال 1998 جای او را در مؤسسه بگیرد. پیش‌تولید فیلم سال 2018 شروع شد و کار انتخاب دو بازیگر اصلی زن آن، بسیار سخت و زمانبر بود. نمایش عمومی «سال سالینجری من» چندان پرسروصدا نبود و نتوانست فروش چندانی در جدول گیشه نمایش سینماها داشته باشد. فروش 350 هزار دلاری این درام شرح‌حال‌گونه در مارس 2021، حکایت از این می‌کند که احتمال موفقیت آن در رقابت‌های اسکاری پیش‌رو چندان زیاد نخواهد بود.