ایوان پسربچه چهارساله‌ای که همراه پدر و مادر و پدربزرگ و مادربزرگ و دایی 15ساله‌اش در خانه‌ای قدیمی در حوالی بوداپست زندگی می‌کرد، روزی به مادرش گفت: مامان، من آبنبات می‌خوام. مادر به او گفت: چشم پسرم، ولی یک‌کم صبر کن تا غذا را بپزم، آن‌وقت به تو آبنبات می‌دهم. پس از یک‌ساعت ایوان بار دیگر نزد مادرش رفت و گفت: مامان، من آبنبات می‌خوام. مادر بار دیگر به او گفت: چشم پسرم، فقط یک‌کم صبر کن من قهوه‌ام را درست کنم، آن‌وقت به تو آبنبات
می‌دهم.
پس از یک‌ساعت دیگر ایوان بار دیگر نزد مادرش رفت و گفت: آیا می‌دانی مدت زمانی که من انتظار می‌کشم چندبرابر مدت زمانی است که تو انتظار می‌کشی؟
مادر گفت: جون؟ ایوان گفت: دو ساعت از زندگی یک کودک 4ساله مساوی است با 12ساعت از زندگی مادر 24ساله‌اش. در نتیجه اگر از کودکی بخواهیم که برای گرفتن یک آبنبات دو ساعت صبر کند، مثل این است که از مادرش بخواهیم برای خوردن یک فنجان قهوه 12 ساعت انتظار بکشد. مادر که دهانش از تعجب باز مانده بود، گفت: خب خب، دیگه چی؟
ایوان گفت: دایی دو سال است از پدربزرگ می‌خواهد برایش موتور بخرد. وقتی پدر 60ساله‌ای از پسر 18ساله‌اش می‌خواهد دو سال صبر کند، این فاصله ۷۳۰روزه فقط ۴درصد عمر پدر را تشکیل می‌دهد اما همین دو سال 13درصد از عمر پسر را دربرمی‌گیرد. در این صورت آیا شایسته است پدری به‌خاطر 4درصد، 13درصد عمر فرزند خود را
 چیز کند؟
پس بیاییم تفاوت‌ها را درک کنیم تا دنیایی بهتر داشته باشیم. در این لحظه مادر که دهانش از تعجب از بس باز مانده بود پاره شده بود به همسرش تلفن زد و ماجرا را برای او تعریف کرد و همسرش به‌سرعت به خانه آمد و با دیدن نبوغ ایوان وی را به سازمان پرورش استعدادهای درخشان مجارستان برد.
 ایوان مراتب تحصیلی را با سرعت زایدالوصفی طی کرد و هم‌اکنون ایوان ایوانف بزرگ‌ترین دانشمند ریاضیات انگیزشی در شرق اروپاست.