روز شیرین انتقام!

روز شیرین انتقام!

 ظهرهای دم‌کرده خرداد را خنکی شربت آبلیمو که در پارچ استیل عرق‌کرده خانه مادربزرگ خودنمایی می‌کرد، می‌شست و می‌برد. آخرین روز امتحانات خرداد انگار کوهی را از روی دوش‌مان برمی‌داشتیم و می‌گذاشتیم زمین و بعد از زمین‌گذاشتن این کوه بزرگ، یکی از خنک‌کننده‌ترین کارهایی که می‌شد کرد، قبل از سر کشیدن شربت آبلیمو، پاره‌کردن جزوه‌ها و کتاب‌هایی بود که در حد قتل از آنها متنفر بودیم! همه بغض و حرصی که یک‌سال تحصیلی از آن جزوه و کتاب‌ها کشیده بودیم و همه رنجی را  که یک‌سال تحصیلی به‌ ما تحمیلی شده بود از صد و پنجاه جهت ریزریز می‌کردیم و با همه حرص انتقام می‌کوبیدیم روی آسفالت!
حتما اولین کاری که بعد از زدن واکسن کرونا خواهم کرد هم این است که ماسکم را با همه حرصی که دارم از روی صورتم بکنم و با تمام قدرت پاره کنم و بریزم دور! اصلا هم توصیه سازمان بهداشت جهانی مبنی بر این که بعد از زدن واکسن هم تا مدتی ماسک به صورت داشته باشید، برایم اهمیت ندارد. تنها چیزی که در زندگی‌ام در این نقطه از زندگی که هستم مهم است، انتقام است! انتقام از ماسک‌هایی که نزدیک به یک سال‌ونیم زندگی‌مان را برده‌اند زیر پوششی که هیچ چیز واقعی به آن راه ندارد.
اخیرا اولین و بزرگترین مرکز واکسیناسیون خودرویی در بوستان ولایت تهران شروع به کار کرده و قرار است مردمی که در اولویت قرار دارند داخل خودروهایشان واکسینه شوند. چقدر بعدش پخش آهنگ ریتم‌دار با صدای بلند از بلندگوهای خودرو کیف می‌دهد!