گفتوگو با عباس سلیمینمین درباره نقش مردم و جمهوریت در اندیشه امام و رهبری
برای رهبران انقلاب مشارکت اصل است
رویه مشترك امام و رهبری تقویت همزمان جمهوریت و اسلامیت بهعنوان دو بال نظام جمهوری اسلامی بوده و هست. از منظر رهبران انقلاب، کمتوجهی نسبت به هرکدام از این دو، باعث سستی بخش دیگر خواهد شد. عباس سلیمی نمین، دبیر دفتر مطالعات و تدوین تاریخ ایران در گفتوگو با جامجم به این نكته اشاره كرد كه حمایتهای امام و رهبری بهمثابه دفاع از عملكرد نهادهای قانونی برآمده از جمهوریت یا اسلامیت نیست بلكه به معنای دفاع از جایگاه قانونی آنها باهدف تقویت دموكراسی است.
یكی از وجوه مشترك اندیشه امام و رهبری توجه توأمان به دو ركن نقش مردم در حكومت و حفظ ساختار و جمهوری اسلامی است، درباره این دو ركن توضیح دهید.
ابتدای پیروزی انقلاب اسلامی دیدگاههای مختلفی درخصوص نقش مردم وجود داشت. یكی از دیدگاهها این بود كه ما با قشری از توده مردم مواجه هستیم كه نسبت به مسائل سیاسی خیلی اشراف ندارند، از این رو اشكالی ندارد كه فعلا مساله تكیه روی رأی مردم را موقتا به تعویق بیندازیم تا جامعه در زمینه سیاسی رشد كافی پیدا كند و آن وقت امور را به رأی مردم بگذاریم. امام اما به شدت با این قضیه مخالفت كردند. نگاهشان این بود كه چنین دیدگاهی پذیرفتنی نیست و اگر این مساله صورت بگیرد حتما عقبافتادگیها بیشتر خواهد شد و نخبگان از این پس به هیچ وجه به حقوق ملت در ارتباط با اراده جامعه تن در نمیدهند و برای آنها قابل قبول نیست كه آنها یك رأی داشته باشند و در برابر آنها هم همه آحاد جامعه از یك رأی برخوردار باشند. لذا امام در ارتباط با بحث جمهوریت، حساسیت ویژهای داشتند و به همان اندازه هم نسبت به اسلامیت تاكید میکردند، یعنی هم جمهوریت و هم اسلامیت را با تمام توان پاس میداشتند. به نظر من اینها هر كدامشان سست شود آن بخش دیگر را نیز متزلزل خواهد كرد. یعنی ما نمیتوانیم اسلامیت نظام را بهدرستی پاس بداریم، اگر جمهوریت را سست كنیم یا به عكس اگر بخواهیم آن گونه كه شایسته است، جمهوریت را پاس بداریم باید به همان اندازه اسلامیت را نیز مورد توجه جدی قرار دهیم. این دو بال نظام همدیگر را كاملا پشتیبانی میكنند. اگر اسلامیت را سست كنیم معلوم نیست جمهوری ساخته و پرداخته كانونهای قدرت را پینگیریم. همین طور اگر به جمهوریت بیاعتنایی كنیم قطعا همان گونه كه اسلام، ایدهآل و آرمانش را رشد مردم قرار داده، توجه به آرمان اسلامی در جامعه ما سست خواهد شد. بنابراین تاكید و توجه امام را در این زمینه میتوان درك كرد. امروز هم رهبری وقتی كاملا تاكید میكنند برای من مشاركت حداكثری اصل است و انتخاب اصلح در مقام دوم قرار دارد، ناشی از همین توجه و تاكید نسبت به اصل جمهوریت است. به تعبیری، انتخاب اصلح البته اقدامی شایسته است اما اصل مشاركت حداكثری است. این نگاه كه دقیقا در تداوم نگاه امام است، امروز هم در جامعه از سوی برخی جدی گرفته نمیشود و بعضی فاقد این نگاه هستند،گرچه دم از طرفداری از ولایت فقیه میزنند اما در این نگاه با رهبری همراه نیستند. یعنی برای آنها مساله مشاركت دغدغه اصلی نیست. اینكه آحاد جامعه در ارتباط با سرنوشت خودشان مشاركت كنند و آحاد جامعه را مرتب فعال نگه داریم، این مساله دغدغه برخی از افراد نیست. برخی تصور میكنند دغدغه ولایت فقیه، بیشتر بحث اسلامیت نظام است و نسبت به اسلامیت نظام حساسیت زیادی دارند، باید بگویم خیر، این گونه نیست. در عمل میبینیم رهبری علاوه بر بحثهایی كه در آستانه برگزاری انتخابات مطرح میكنند، مبنی بر اینكه برای من اولویت مشاركت حداكثری در انتخابات است در دفاع و پشتیبانی از جمهوریت هم رهبری كارنامهای دارد كه قابل تامل است. یعنی از همه دولتهای برآمده از رأی مردم دفاع بسیار پررنگی میكنند حتی اگر تصمیمات را قبول نداشته باشند و بعضا با تصمیماتی كه اتخاذ میشود، مخالف باشند دولت را تضعیف نمیكنند. البته دولتها را به اصلاح رویكردها دعوت میكنند اما دفاع محكمی از جایگاه دولت دارند. مثلا دفاع ایشان از دولت در مورد بحث بنزین از این نمونههاست. حتما ایشان نسبت به عملكرد انتقاد داشتند اما با قدرت وارد میدان شدند و عنوان كردند در این زمینه تصمیم كارشناسی گرفته شد و ما باید از آن دفاع كنیم. این رویكرد رهبری در واقع دفاع از جایگاه دولت است و این خیلی مهم است. در قضایای اخیر بهویژه در مورد موضوع انتخابات، ایشان مثل امامراحل از جایگاه قانونی شوراینگهبان حمایت كردند و آن هم به مثابه دفاع از مظهر اسلامیت است. همانطور كه از مظهر اسلامیت دفاع میكنند به این معنا نیست كه مثلا از همه تصمیمات اتخاذ شده از سوی برخی نهادها دفاع كنند. خیر. ایشان جایگاههای قانونی را تقویت میكنند از جمله جایگاههای قانونی كه برآمده از رای و تصمیم مردم است.
گاهی بین این دو ركن تعارضات شكلی و ظاهری به وجود میآید، مثلا در همین انتخابات اخیر، اینگونه تعارضات چگونه قابل توجیه و برطرف كردن است؟
اینكه شورایمحترم نگهبان وظیفه تشخیص صلاحیت نامزدها را دارد،یك اصل است و طبیعتا ما باید نسبت به این جایگاه قانونی، خاضع و پذیرای آن باشیم. اینكه امكان دارد خطایی صورت گیرد،بله ممكن است شوراینگهبان در برخی تشخیصها و تصمیمات خود خطایی كند كما اینكه در سایر نهادها برآمده از جمهوریت یا اسلامیت ممكن است خطاهایی را شاهد باشیم. من تعارضی در این زمینه نمیبینم. بالاخره شوراینگهبان در ارتباط با انتخابات، وظایف قانونی دارد و آن را دنبال میكند.در این قضیه هم به گمان من، اظهار نظر رهبری به معنای دفاع از عملكرد نبود بلكه دفاع از جایگاه شورایمحترم نگهبان بود. بیان رهبری در این زمینه تخطئه كسانی بود كه مغرضانه و با هدف كوبیدن شوراینگهبان به میدان آمدند.
امام خمینی عبارات محكمی در دفاع از اصل نظام و ساختار جمهوری اسلامی دارد كه گاهی همچون احكام شرعی از این اصول دفاع میكنند؛ منشأ این نگاه چیست؟
همانطور که قبلا گفتم جمهوریت و اسلامیت نظام مکمل یکدیگرند. اگر اسلامیت نظام دچار مشکل شود جمهوریت نظام هم سست خواهدشد. در ارتباط با بحث مدل حکومتداری که ترکیبی میان جمهوریت و اسلامیت است در هر یک از اینها خدشهای ایجاد شود، آن دیگری را تضعیف میکند و به سمت مدلهای جمهوریتی میرود که براساس رای کانونهای قدرت رقم میخورد. یعنی کانونهای قدرتی که میتواند تاثیرگذاری در آرای جامعه داشتهباشند آنها مردم را به سوی یک الگویی هدایت میکنند که مورد پسند و خواست کانونهای قدرت باشند. یعنی کانونهای قدرت هستند که سلیقه را در جمهوریت پیاده میکنند. اگر چنین شود قطعیت چارچوبها به هم میریزد و میتواند براساس تغییر در ذائقهها، جمهوریتی را رقم بزنند که مطابق خواست مراکز قدرت باشند. جمهوریتی که با این شیوه بر سر کار بیاید منافع کانونهای قدرت را تامین و حفظ خواهدکرد.
این نظر را قبول ندارم. معتقدم در دهه 60، امام دفاعهای پررنگی از شوراینگهبان داشتند و حتی دفاعهای ایشان پررنگتر از حمایتهای رهبری انقلاب بود. البته این به معنای آن نیست شوراینگهبان در یک مصداقی دچار خطا نشدهباشد. من بر این باورم رهبر معظم انقلاب هم در صحبتهای اخیرشان دفاع از جایگاه شوراینگهبان داشتند نه دفاع از عملکرد. این دو موضوع با هم متفاوت است. نهادی که از جایگاهی در قانون اساسی برخوردار است باید درباره عملکرد خود پاسخگو باشد و از آن دفاع کند. کما اینکه ریاستجمهوری هم همین طور است. اگر رهبری از جایگاه ریاستجمهوری به عنوان بالاترین نهاد برآمده از رای مردم دفاع میکنند، به این معنا نیست که از تصمیمات این نهاد هم دفاع میکنند. وقتی رهبر معظم انقلاب جلوی مجلس را میگیرند و عنوان میکنند شما حق ندارید با نهاد برآمده از رای مردم ولو اینکه در سلیقه با آن مخالف باشید، تخریب کنید این مساله در مورد شوراینگهبان هم صادق است. ما در مورد دولت این را راحت میپذیریم اما در مورد شوراینگهبان نمیپذیریم. رهبری در ارتباط با بحث جمهوریت از دولت دفاع میکنند. بهرغم اینکه دولت اشتباههای فاحش داشته باشد اما با این حال نمیپذیرند دولت برآمده از رای مردم متوقف یا زمینگیر بشود. حتما این رویه رهبری به معنای دفاع از عملکرد دولت نیست. برخی از جریانهای سیاسی البته در این زمینه تمایز را میپذیرند؛ به این معنا که دفاع رهبری از دولت صرفا به مثابه حمایت ایشان از جایگاه قانونی است، در حالی که در نقطه مقابل در رابطه با اسلامیت نظام و جایگاههای قانونی مثل شوراینگهبان که مظهر اسلامیتاند قائل به تمایز نیستند. اگر نگاه کلان داشتهباشیم و مقداری از جوسازیهای گروههای سیاسی فاصله بگیریم به راحتی میتوانیم رویکردهای رهبری را هضم کنیم. آنچه الان بیشتر با آن مواجهایم جوسازی و فضاسازی است. اگر از این فضا فاصله بگیریم بهراحتی قبول خواهیم کرد تقویت نهادها موجب تقویت دموکراسی است. یعنی نهادها را پاسخگو کردن و تقویت کردن باعث رونق دموکراسی است. برخی گله میکنند چرا رهبری مدام مداخله نمیکند. در حالی که اگر رهبری این کار را بکند، موجب لطمهخوردن دموکراسی میشود. در مورد بحث تایید صلاحیتها و ورود رهبری به این قضیه هم برخی چنین مباحثی را مطرح میکنند. در حالی که رهبری در برخی موارد، استثنا ورود پیدا میکنند. الان برخی مطالبه رویه میکنند و دائم میخواهند رهبری به این مساله وارد شوند. استثناءها زمانی اتفاق میافتد که رهبری خطری را احساس میکنند و استثنائا ورود میکنند اما نباید انتظار داشتهباشیم این استثناءها به صورت قاعده در بیاید؛ چون اگر چنین اتفاقی صورت بگیرد دموکراسی لطمه میخورد. دموکراسی آن است که همه نهادهای قانونی در برابر اختیاراتی که قانون به آنها داده پاسخگو باشند. یعنی تصمیم بگیرند و با این شیوه نهادسازی در کشور اتفاق بیفتد. برخی از این جوسازیها با این هدف صورت میگیرد که نهادسازی در کشور ایجاد نشود. طبعا در این قضیه و ماجراهای اخیر، قطعا شوراینگهبان مجبور است به جامعه توضیح بدهد و در قالب این توضیحات ممکن است جامعه به این نتیجه برسد که شوراینگهبان درست عمل کرده یا اشتباه کرده. خود شوراینگهبان باید در این زمینه پاسخگو باشد و اگر به این نتیجه رسید درمورد مصداقی اشتباه تشخیص داده، سعی میکنند در آینده این تصمیم را اصلاح کنند. بنابراین اگر میخواهیم دموکراسی در جامعه تقویت شود باید حتما نهاد را تقویت کنیم.
خیر من با این برداشت همراه نیستم. امام بعضا به شوراینگهبان نهیب میزد اما عمده نهیبها با هدف تقویت شوراینگهبان خطاب به مجلس یا جریانهای سیاسی بود. امام تعابیری شفاف و روشنی در ارتباط با جایگاه شوراینگهبان دارند. البته این مساله بدان معنا نیست که این شورا در همان دوره خطا نداشتهباشد. خود من در همان دوره در نقد برخی رویکردهای شوراینگهبان مقالاتی نوشتم. به هر صورت اصل این است که شوراینگهبان باید تقویت بشود تا این نهاد بتواند در ارتباط با وظیفه سنگینی که قانوناساسی به عهده آن گذاشته پاسخگو باشد.
به ماجرای اخیر اگر دقت کنیم متوجه میشویم رهبری به این نکته اشاره میکنند که مسائل احزاب صددرصد مسائل مردم نیست. درست است احزاب و گروهها در مشارکت تاثیر دارند اما نمیتوان گفت صددرصد دغدغه احزاب همان مسائل مردم است. البته قابل قبول است که اگر نماینده حزبها و گروهها از سوی شوراینگهبان مورد تایید قرار نگرفت، ممکن است این مساله در روند مشارکت تاثیراتی بگذارد اما باید بررسی کرد و دید آیا واقعا با تایید صلاحیت آقای جهانگیری مشارکت افزایش پیدا میکرد؟ به نظر من چنین نیست. اگر آقای جهانگیری تایید میشد جریان اصلاحات قطعا مجبور بود از ایشان به عنوان نامزد اصلی حمایت کند اما این مساله انگیزهای را در پایگاه رای اصلاحطلبان ایجاد نمیکرد. حتی معتقدم اگر آقای جهانگیری تاییدصلاحیت میشد جریان اصلاحات شکست سختی میخورد. در واقع بر این باورم برخلاف انگی که برخی گروهها و جریانها به این نهاد قانونی میزنند، شوراینگهبان در قضیه تاییدصلاحیتها اصلا سیاسی برخورد نکرد.
ابتدای پیروزی انقلاب اسلامی دیدگاههای مختلفی درخصوص نقش مردم وجود داشت. یكی از دیدگاهها این بود كه ما با قشری از توده مردم مواجه هستیم كه نسبت به مسائل سیاسی خیلی اشراف ندارند، از این رو اشكالی ندارد كه فعلا مساله تكیه روی رأی مردم را موقتا به تعویق بیندازیم تا جامعه در زمینه سیاسی رشد كافی پیدا كند و آن وقت امور را به رأی مردم بگذاریم. امام اما به شدت با این قضیه مخالفت كردند. نگاهشان این بود كه چنین دیدگاهی پذیرفتنی نیست و اگر این مساله صورت بگیرد حتما عقبافتادگیها بیشتر خواهد شد و نخبگان از این پس به هیچ وجه به حقوق ملت در ارتباط با اراده جامعه تن در نمیدهند و برای آنها قابل قبول نیست كه آنها یك رأی داشته باشند و در برابر آنها هم همه آحاد جامعه از یك رأی برخوردار باشند. لذا امام در ارتباط با بحث جمهوریت، حساسیت ویژهای داشتند و به همان اندازه هم نسبت به اسلامیت تاكید میکردند، یعنی هم جمهوریت و هم اسلامیت را با تمام توان پاس میداشتند. به نظر من اینها هر كدامشان سست شود آن بخش دیگر را نیز متزلزل خواهد كرد. یعنی ما نمیتوانیم اسلامیت نظام را بهدرستی پاس بداریم، اگر جمهوریت را سست كنیم یا به عكس اگر بخواهیم آن گونه كه شایسته است، جمهوریت را پاس بداریم باید به همان اندازه اسلامیت را نیز مورد توجه جدی قرار دهیم. این دو بال نظام همدیگر را كاملا پشتیبانی میكنند. اگر اسلامیت را سست كنیم معلوم نیست جمهوری ساخته و پرداخته كانونهای قدرت را پینگیریم. همین طور اگر به جمهوریت بیاعتنایی كنیم قطعا همان گونه كه اسلام، ایدهآل و آرمانش را رشد مردم قرار داده، توجه به آرمان اسلامی در جامعه ما سست خواهد شد. بنابراین تاكید و توجه امام را در این زمینه میتوان درك كرد. امروز هم رهبری وقتی كاملا تاكید میكنند برای من مشاركت حداكثری اصل است و انتخاب اصلح در مقام دوم قرار دارد، ناشی از همین توجه و تاكید نسبت به اصل جمهوریت است. به تعبیری، انتخاب اصلح البته اقدامی شایسته است اما اصل مشاركت حداكثری است. این نگاه كه دقیقا در تداوم نگاه امام است، امروز هم در جامعه از سوی برخی جدی گرفته نمیشود و بعضی فاقد این نگاه هستند،گرچه دم از طرفداری از ولایت فقیه میزنند اما در این نگاه با رهبری همراه نیستند. یعنی برای آنها مساله مشاركت دغدغه اصلی نیست. اینكه آحاد جامعه در ارتباط با سرنوشت خودشان مشاركت كنند و آحاد جامعه را مرتب فعال نگه داریم، این مساله دغدغه برخی از افراد نیست. برخی تصور میكنند دغدغه ولایت فقیه، بیشتر بحث اسلامیت نظام است و نسبت به اسلامیت نظام حساسیت زیادی دارند، باید بگویم خیر، این گونه نیست. در عمل میبینیم رهبری علاوه بر بحثهایی كه در آستانه برگزاری انتخابات مطرح میكنند، مبنی بر اینكه برای من اولویت مشاركت حداكثری در انتخابات است در دفاع و پشتیبانی از جمهوریت هم رهبری كارنامهای دارد كه قابل تامل است. یعنی از همه دولتهای برآمده از رأی مردم دفاع بسیار پررنگی میكنند حتی اگر تصمیمات را قبول نداشته باشند و بعضا با تصمیماتی كه اتخاذ میشود، مخالف باشند دولت را تضعیف نمیكنند. البته دولتها را به اصلاح رویكردها دعوت میكنند اما دفاع محكمی از جایگاه دولت دارند. مثلا دفاع ایشان از دولت در مورد بحث بنزین از این نمونههاست. حتما ایشان نسبت به عملكرد انتقاد داشتند اما با قدرت وارد میدان شدند و عنوان كردند در این زمینه تصمیم كارشناسی گرفته شد و ما باید از آن دفاع كنیم. این رویكرد رهبری در واقع دفاع از جایگاه دولت است و این خیلی مهم است. در قضایای اخیر بهویژه در مورد موضوع انتخابات، ایشان مثل امامراحل از جایگاه قانونی شوراینگهبان حمایت كردند و آن هم به مثابه دفاع از مظهر اسلامیت است. همانطور كه از مظهر اسلامیت دفاع میكنند به این معنا نیست كه مثلا از همه تصمیمات اتخاذ شده از سوی برخی نهادها دفاع كنند. خیر. ایشان جایگاههای قانونی را تقویت میكنند از جمله جایگاههای قانونی كه برآمده از رای و تصمیم مردم است.
گاهی بین این دو ركن تعارضات شكلی و ظاهری به وجود میآید، مثلا در همین انتخابات اخیر، اینگونه تعارضات چگونه قابل توجیه و برطرف كردن است؟
اینكه شورایمحترم نگهبان وظیفه تشخیص صلاحیت نامزدها را دارد،یك اصل است و طبیعتا ما باید نسبت به این جایگاه قانونی، خاضع و پذیرای آن باشیم. اینكه امكان دارد خطایی صورت گیرد،بله ممكن است شوراینگهبان در برخی تشخیصها و تصمیمات خود خطایی كند كما اینكه در سایر نهادها برآمده از جمهوریت یا اسلامیت ممكن است خطاهایی را شاهد باشیم. من تعارضی در این زمینه نمیبینم. بالاخره شوراینگهبان در ارتباط با انتخابات، وظایف قانونی دارد و آن را دنبال میكند.در این قضیه هم به گمان من، اظهار نظر رهبری به معنای دفاع از عملكرد نبود بلكه دفاع از جایگاه شورایمحترم نگهبان بود. بیان رهبری در این زمینه تخطئه كسانی بود كه مغرضانه و با هدف كوبیدن شوراینگهبان به میدان آمدند.
امام خمینی عبارات محكمی در دفاع از اصل نظام و ساختار جمهوری اسلامی دارد كه گاهی همچون احكام شرعی از این اصول دفاع میكنند؛ منشأ این نگاه چیست؟
همانطور که قبلا گفتم جمهوریت و اسلامیت نظام مکمل یکدیگرند. اگر اسلامیت نظام دچار مشکل شود جمهوریت نظام هم سست خواهدشد. در ارتباط با بحث مدل حکومتداری که ترکیبی میان جمهوریت و اسلامیت است در هر یک از اینها خدشهای ایجاد شود، آن دیگری را تضعیف میکند و به سمت مدلهای جمهوریتی میرود که براساس رای کانونهای قدرت رقم میخورد. یعنی کانونهای قدرتی که میتواند تاثیرگذاری در آرای جامعه داشتهباشند آنها مردم را به سوی یک الگویی هدایت میکنند که مورد پسند و خواست کانونهای قدرت باشند. یعنی کانونهای قدرت هستند که سلیقه را در جمهوریت پیاده میکنند. اگر چنین شود قطعیت چارچوبها به هم میریزد و میتواند براساس تغییر در ذائقهها، جمهوریتی را رقم بزنند که مطابق خواست مراکز قدرت باشند. جمهوریتی که با این شیوه بر سر کار بیاید منافع کانونهای قدرت را تامین و حفظ خواهدکرد.
رهبری از جایگاه شوراینگهبان دفاع داشتند نه عملکرد آن
عدهای ادعا میکنند رفتار اخیر شوراینگهبان به عنوان یکی از ارکان اصلی حافظ اسلامیت نظام در تعارض با اصول اندیشه امام(ره) درباره جمهوریت و مردمیبودن ساختارهای نظام است، نظر شما در این خصوص چیست؟این نظر را قبول ندارم. معتقدم در دهه 60، امام دفاعهای پررنگی از شوراینگهبان داشتند و حتی دفاعهای ایشان پررنگتر از حمایتهای رهبری انقلاب بود. البته این به معنای آن نیست شوراینگهبان در یک مصداقی دچار خطا نشدهباشد. من بر این باورم رهبر معظم انقلاب هم در صحبتهای اخیرشان دفاع از جایگاه شوراینگهبان داشتند نه دفاع از عملکرد. این دو موضوع با هم متفاوت است. نهادی که از جایگاهی در قانون اساسی برخوردار است باید درباره عملکرد خود پاسخگو باشد و از آن دفاع کند. کما اینکه ریاستجمهوری هم همین طور است. اگر رهبری از جایگاه ریاستجمهوری به عنوان بالاترین نهاد برآمده از رای مردم دفاع میکنند، به این معنا نیست که از تصمیمات این نهاد هم دفاع میکنند. وقتی رهبر معظم انقلاب جلوی مجلس را میگیرند و عنوان میکنند شما حق ندارید با نهاد برآمده از رای مردم ولو اینکه در سلیقه با آن مخالف باشید، تخریب کنید این مساله در مورد شوراینگهبان هم صادق است. ما در مورد دولت این را راحت میپذیریم اما در مورد شوراینگهبان نمیپذیریم. رهبری در ارتباط با بحث جمهوریت از دولت دفاع میکنند. بهرغم اینکه دولت اشتباههای فاحش داشته باشد اما با این حال نمیپذیرند دولت برآمده از رای مردم متوقف یا زمینگیر بشود. حتما این رویه رهبری به معنای دفاع از عملکرد دولت نیست. برخی از جریانهای سیاسی البته در این زمینه تمایز را میپذیرند؛ به این معنا که دفاع رهبری از دولت صرفا به مثابه حمایت ایشان از جایگاه قانونی است، در حالی که در نقطه مقابل در رابطه با اسلامیت نظام و جایگاههای قانونی مثل شوراینگهبان که مظهر اسلامیتاند قائل به تمایز نیستند. اگر نگاه کلان داشتهباشیم و مقداری از جوسازیهای گروههای سیاسی فاصله بگیریم به راحتی میتوانیم رویکردهای رهبری را هضم کنیم. آنچه الان بیشتر با آن مواجهایم جوسازی و فضاسازی است. اگر از این فضا فاصله بگیریم بهراحتی قبول خواهیم کرد تقویت نهادها موجب تقویت دموکراسی است. یعنی نهادها را پاسخگو کردن و تقویت کردن باعث رونق دموکراسی است. برخی گله میکنند چرا رهبری مدام مداخله نمیکند. در حالی که اگر رهبری این کار را بکند، موجب لطمهخوردن دموکراسی میشود. در مورد بحث تایید صلاحیتها و ورود رهبری به این قضیه هم برخی چنین مباحثی را مطرح میکنند. در حالی که رهبری در برخی موارد، استثنا ورود پیدا میکنند. الان برخی مطالبه رویه میکنند و دائم میخواهند رهبری به این مساله وارد شوند. استثناءها زمانی اتفاق میافتد که رهبری خطری را احساس میکنند و استثنائا ورود میکنند اما نباید انتظار داشتهباشیم این استثناءها به صورت قاعده در بیاید؛ چون اگر چنین اتفاقی صورت بگیرد دموکراسی لطمه میخورد. دموکراسی آن است که همه نهادهای قانونی در برابر اختیاراتی که قانون به آنها داده پاسخگو باشند. یعنی تصمیم بگیرند و با این شیوه نهادسازی در کشور اتفاق بیفتد. برخی از این جوسازیها با این هدف صورت میگیرد که نهادسازی در کشور ایجاد نشود. طبعا در این قضیه و ماجراهای اخیر، قطعا شوراینگهبان مجبور است به جامعه توضیح بدهد و در قالب این توضیحات ممکن است جامعه به این نتیجه برسد که شوراینگهبان درست عمل کرده یا اشتباه کرده. خود شوراینگهبان باید در این زمینه پاسخگو باشد و اگر به این نتیجه رسید درمورد مصداقی اشتباه تشخیص داده، سعی میکنند در آینده این تصمیم را اصلاح کنند. بنابراین اگر میخواهیم دموکراسی در جامعه تقویت شود باید حتما نهاد را تقویت کنیم.
تقویت؛ دلیل نهیب امام به شوراینگهبان
برخیها با ذکر یک مصداق از رفتار امام با تصمیم شوراینگهبان در مجلسسوم نتیجه میگیرند امام منتقد رویه شوراینگهبان در انتخابات دهه 60 بودهاست. آیا چنین برداشتی صحیح است؟خیر من با این برداشت همراه نیستم. امام بعضا به شوراینگهبان نهیب میزد اما عمده نهیبها با هدف تقویت شوراینگهبان خطاب به مجلس یا جریانهای سیاسی بود. امام تعابیری شفاف و روشنی در ارتباط با جایگاه شوراینگهبان دارند. البته این مساله بدان معنا نیست که این شورا در همان دوره خطا نداشتهباشد. خود من در همان دوره در نقد برخی رویکردهای شوراینگهبان مقالاتی نوشتم. به هر صورت اصل این است که شوراینگهبان باید تقویت بشود تا این نهاد بتواند در ارتباط با وظیفه سنگینی که قانوناساسی به عهده آن گذاشته پاسخگو باشد.
شوراینگهبان اصلا سیاسی برخورد نکرد
رویه رهبر انقلاب در حمایت توأمان از جایگاه بیبدیل شوراینگهبان و از سویی اهمیت مشارکت حداکثری مردم در عرصه انتخابات را منطبق با سیره و اندیشه امام ارزیابی میکنید؟به ماجرای اخیر اگر دقت کنیم متوجه میشویم رهبری به این نکته اشاره میکنند که مسائل احزاب صددرصد مسائل مردم نیست. درست است احزاب و گروهها در مشارکت تاثیر دارند اما نمیتوان گفت صددرصد دغدغه احزاب همان مسائل مردم است. البته قابل قبول است که اگر نماینده حزبها و گروهها از سوی شوراینگهبان مورد تایید قرار نگرفت، ممکن است این مساله در روند مشارکت تاثیراتی بگذارد اما باید بررسی کرد و دید آیا واقعا با تایید صلاحیت آقای جهانگیری مشارکت افزایش پیدا میکرد؟ به نظر من چنین نیست. اگر آقای جهانگیری تایید میشد جریان اصلاحات قطعا مجبور بود از ایشان به عنوان نامزد اصلی حمایت کند اما این مساله انگیزهای را در پایگاه رای اصلاحطلبان ایجاد نمیکرد. حتی معتقدم اگر آقای جهانگیری تاییدصلاحیت میشد جریان اصلاحات شکست سختی میخورد. در واقع بر این باورم برخلاف انگی که برخی گروهها و جریانها به این نهاد قانونی میزنند، شوراینگهبان در قضیه تاییدصلاحیتها اصلا سیاسی برخورد نکرد.
تیتر خبرها