قرار نبود این‌جور شه!

از حواشی بحث‌برانگیز مراسم افتتاحیه فجر تا تناقض‌های مدیریت فرهنگی

قرار نبود این‌جور شه!

اولین كلیپ مراسم افتتاحیه جشنواره فیلم فجر، شب گذشته با یك دیالوگ ویژه تمام شد: «به وا... قرار نبود این جور شه!» جمله مشهور شخصیت كمال در فیلم لاتاری كه بیرون‌كشیدن آن از جهان فیلم و قرار دادنش در كلیپی به مناسبت بزرگداشت چهلمین سالگرد پیروزی انقلاب اسلامی، نوید بروز حواشی جدیدی در این مراسم را می‌داد. تك‌خوانی یك خانم خواننده در تئاتری به كارگردانی محمد رحمانیان حاشیه پرسروصدایی بود كه خیلی زود دست‌كم برخی مسؤولان حاضر در سالن را به‌واسطه اعتماد بی‌شائبه، اما غیردوراندیشانه‌شان غافلگیر كرد. طبق آخرین اطلاعات موجود، حركت خودسرانه رحمانیان و بدقولی او در هماهنگی با مدیران جشنواره برای استفاده از علی زند وكیلی، علت بروز این حواشی بوده است. اما آیا مسأله به همین جا ختم می‌شود؟

آفرین! تو بردی
محمد رحمانیان  سال‌هاست كه نمایشنامه‌های بسیاری را روی صحنه برده و تفكر و ذائقه و سبك او نزد عموم جامعه تئاتری و هنری كشور، شناخته شده است. فارغ از كلیت جهان فكری این مولف، چند سالی است كه رحمانیان بر مسأله خوانندگی زنان توجه و تمركز ویژه‌ای داشته است. 
آخرین تئاتر او كه به‌سادگی می‌شد این دغدغه كارگردانش را در آن دید، سال 95 با عنوان «مسافران» روی صحنه رفت. اجرای جدید این تئاتر در واقع نمایشنامه‌خوانی در قالب موسیقی ـ نمایش بود كه اولین اجرای آن به سال 85 برمی‌گشت و در فواصل تك‌گویی‌های بازیگران، قطعاتی با اجرای خوانندگان محدود خوانده می‌شد. 
آقای كارگردان در یكی از شب‌های اجرای این نمایش در سالن تئاتر شهر، از حضار در سالن خواهش كرد كه به علت حواشی‌ای كه ممكن است موجب توقیف تئاتر شود، از فیلمبرداری با موبایل، خودداری «ویژه‌تری» كنند و علت آن هم به‌زودی معلوم شد. گرچه این موسیقی ـ‌ نمایش، حول نام رضا یزدانی تبلیغ می‌شد، اما اغلب قطعات را زنان می‌خواندند؛ شیوه اجرا به این صورت بود كه دو یا سه خانم روی سن می‌ایستادند، اما دو نفر فقط لب می‌زدند و همخوانی نداشتند و نفر سوم تك‌خوانی می‌كرد. این روش تجربی را می‌توان محصول برخوردهای قبلی‌تر این كارگردان با مسأله ممیزی دانست و كمی قبل‌تر هم دردسرهایی برای نمایش «نام تمام مادران» ایجاد كرده بود. مساله خوانندگی و به خصوص تك‌خوانی زنان البته در سال‌های اخیر مورد توجه بخشی از مردان كارگردان در سینما و تئاتر كشور بوده است، اما محمد رحمانیان به شكل ویژه‌ای بر آن تمركز داشته و این میزان از توجه حتما موضوعی نیست كه از چشم مدیران فرهنگی كشور به دور مانده باشد.

 به خدا اطلاع نداشتیم یا عذر بدتر از گناه
اما بیایید فرض كنیم مدیران فرهنگی از این میزان دغدغه این كارگردان اطلاعی نداشتند. رحمانیان، نام كوچكی در جامعه هنرهای تصویری و نمایشی كشور نیست. بی‌اطلاعی از جهان فكری او، علائق و دغدغه‌هایش، برای مدیران فرهنگی، شبیه آن است كه بپذیریم می‌شود باغبان بود، اما درخت چنار را از بوته شمشاد تشخیص نداد یا راننده بود و جای فرمان را با دنده اشتباه گرفت. بدون تردید، هنرمندان هم از هر طیف و دسته و گروهی، از این كه با مدیران فرهنگی سروكار داشته باشند كه سبك كاری آنان را می‌شناسند و هر چیزی را در جای درستش قرار می‌دهد، بیشتر استقبال می‌كنند. حالا باید انتخاب كنیم كه كدام فرضیه را درباره مدیران فرهنگی كشور بپذیریم كه موجه‌تر باشد. انتخاب دشواری است! مدیری كه از ذائقه هنرمندان و همكارانش مطلع نیست، اما بر مسند مدیریت نرم‌ترین حوزه فرهنگی كشور قرار دارد یا مدیری كه به‌‌رغم داشتن شناخت كافی از رویكردهای همكارانش، دست به انتخاب‌های عجیب زده و جای مسائل و آدم‌ها را با هم قاطی می‌كند.
 اگر نباید آن طور می‌شده
پس باید  چطور می‌شده؟

به سی و هفتمین دوره جشنواره فجر برگردیم؛ به‌مهم‌ترین رویداد هنری كشور در چهلمین سالگرد پیروزی انقلاب اسلامی. به جایی كه گردانندگانش لابد معتقدند «به وا...» نباید این طور می‌شده كه الان هست و ناگهان، آن طورِ دیگری كه باید می‌شده، عملا روی صحنه می‌آید. گروهی از خانم‌ها روی سن حاضر می‌شوند، نمی‌خوانند اما لب می‌زنند و خانم دیگری كه چیدمان صحنه و جدا شدنش از سایرین، به وضوح بر تك‌خوان بودن او تاكید دارد و صدایش هم به وضوح شنیده می‌شود، قطعه‌ای را اجرا می‌كند، اما خانم خواننده در وضعیت دراماتیك و پرتنشی، اجرایش را به سرانجام می‌رساند؛ وضعیتی كه یك سمتش غافلگیری مسؤولان نامطلع است؛ سمت دیگرش، كارگردانی كه احساس پیروزی و به ثمر نشستن تلاش‌های چندساله‌اش را دارد؛ سوی دیگر افكار عمومی كه باز هم با حل معضل استانداردهای دوگانه فرهنگی تنها مانده است. قطعه در سالن به طور كامل اجرا می‌شود، اما صداوسیما آن را پخش نمی‌کند. به دنبال جنجالی شدن این حاشیه، كانال رسمی جشنواره اعلام می‌كند كه صدای گروه همخوانان در سالن می‌آمده اما در فیلم‌های منتشر شده مشخص نیست. 
اما بعد باز هم خبر می‌آید كه كارگردان در اقدامی خودسرانه، خواننده اصلی را جابه‌جا كرده است. همه ترفندها، هنوز هم ساده‌تر از آن هستند كه مخاطب بتواند احتمال بدهد در نظر گردانندگان صحنه، صاحب اندكی عقل و خرد فرض شده است! و همین‌طور، موقعیت‌های پرتناقض، پشت سر هم ساخته می‌شوند و مدیران هم مجبور به موضعگیری‌های پرتناقض شود. اما تمام این اتفاقات به سرعت به فراموشی سپرده می‌شود و ما می‌مانیم و سؤالاتی كه بدون جواب‌های منطقی، در معرض تصمیم‌گیری‌های شتاب‌زده قرار گرفته‌اند.