قربانی سینما شدم

گفت‌وگو با مجید جوانمرد؛ كارگردان سینما و تلویزیون

قربانی سینما شدم

مجید جوانمرد برای علاقه‌مندان به سینما و اصطلاحا فیلم‌بین‌ها نام آشنایی است. یكی از كارگردانان باسواد ایرانی كه دوست داشت و تلاش كرد فیلم‌های خوبی بسازد، فیلم‌هایی كه به استانداردهای سینمای جهان نزدیك است و می‌توان آنها را فیلم خوب دانست. از جوانمرد فیلم «شكار» را به‌یاد دارم با بازی درخشان زنده‌یاد خسرو شكیبایی و پرویز پرستویی. خودش به فیلم «دستمزد» اشاره می‌كند كه بازیگرانی مانند زنده‌یاد مهدی فتحی و محمد صالح‌علاء در آن بازی می‌كردند. جوانمرد در كارنامه‌اش كارگردانی سریال‌های شب‌چراغ و تا صبح را هم دارد. هر دو از سریال‌های خوب و پربیننده و به قول خودش آثاری گردن‌كلفت بودند كه بخشی از تاریخ معاصر منتهی به پیروزی انقلاب را به تصویر كشیدند. 
   
به جوانمرد تلفن می‌كنم، صدایش پیرتر و شكسته‌تر از مردی 64 ساله است. قبل این‌كه از او سوالی بپرسم، از من می‌پرسد از من چه می‌دانی؟می‌گویم: فیلم شكار را چند بار دیده‌ام. از آن فیلم‌هایی است كه دوستش دارم؛ فیلمی جاده‌ای و پر دیالوگ. از آن فیلم‌های خوش ریتم كه شخصیت‌ها، اعتقادات و رفتار و منش خود را با دیالوگ و گفت‌وگو می‌گویند. سریال تا صبح را هم دیده‌ام. دوستش داشتم، گل‌درشت نبود و بازی‌ها و داستان و نوع روایت آنقدر خوب بود كه ارزش داشت وقت بگذاری و تماشایش كنی. 
جوانمرد از این كه آثارش را دیده‌ام و آنها را دوست دارم، خوشحال می‌شود، اما این چیزی از اندوه صدایش كم نمی‌كند. می‌گوید: فیلم «آدم باش» را هم دیده‌ای؟ می‌گویم: نه! اما می‌دانم سال 93 آن را كارگردانی كرده‌اید. می‌گوید: بله! فیلمی كه مرا زمین‌زد. فیلم كمدی بود و آن را براساس نوع روایت و ساختار فیلم‌های وودی آلن و چند كارگردان مطرح دنیا ساختم، اما فیلم آنقدر مبتذل و سطحی نبود كه در چارچوب فیلم‌های كمدی قرار گیرد كه این سال‌ها ساخته می‌شوند و خوب می‌فروشند. آدم باش، نفروخت، ضرر كردم و آن‌قدر تحت فشار قرار گرفتم كه سكته كردم و مدت‌ها در بستر بیماری افتادم. الان به جرات می‌توانم بگویم كه یكی از قربانیان سینما هستم. در این سال‌ها خیلی سختی دیدم اما كسی نه این همه سختی را دید و نه كمكی كرد. چند تا فیلم‌نامه نوشته‌ام اما به نظر می‌رسد كه دوره كاری من تمام شده و تهیه‌كننده‌ها، من و برخی از همنسلان مرا نمی‌بینند و تمایلی به همكاری با ما ندارند. دو، سه سال قبل نامه‌ای به رئیس سازمان صداو سیما نوشتم و شرایطم را توضیح دادم و ذكر كردم كه بیشتر عمر كاری خود را برای تلویزیون فیلم و سریال ساخته‌ام و الان خانه‌نشینم. تا جایی كه می‌دانم ایشان نامه مرا به مدیران میانی عودت دادند اما آنها به این نامه و درخواست من توجهی نكردند. 
   
جوانمرد متولد اهواز است،سال 57 با كانون پرورش فكری كودكان و نوجوان همكاری می‌كرده و با دوربین هشت‌میلی‌متری از تظاهرات مردم اهواز و اتفاقاتی كه در این شهر رخ می‌داده فیلم می‌گرفته. درباره آن روزها می‌گوید: من هم مثل بقیه مردم با جریانی كه به پیروزی انقلاب منجر شد همراه بودم. یادم هست یك روز كه با چند تا از دوستانم مشغول فیلمبرداری بودم، مامورها دنبالمان كردند، در خانه‌ای را زدیم و ساكنان خانه پناهمان دادند. دوربین را در كابینت آشپزخانه آنها گذاشتم و گفتم اگر مامورها مرا با این دوربین بگیرند، جرمم سخت‌تر می‌شود. مامورها اما ما را پیدا كرده و دستگیر كردند. وقتی آزاد شدم، رفتم به آن خانه و دوربینم را گرفتم. 
جوانمرد با سینمای آزاد آن زمان هم همكاری داشته و فیلم‌سازی را از همان‌جا شروع می‌كند. در سینمای آزاد اهواز برادران عیاری (كیانوش و داریوش) نیز فعال بودند و فیلم می‌ساختند. به جوانمرد می‌گویم، سریال تا صبح سریال خوبی بود چون زمان تماشایش احساس نمی‌كردی، فیلم تماشا می‌كنی، انگار بخشی از واقعیت انقلاب و آدم‌هایش را می‌دیدی، شاید به این خاطر كه شما خودتان روزهای انقلاب را تجربه كرده بودید و می‌دانستید چگونه داستان را دراماتیزه كرده و از فیلتر نگاه جوانمرد عبورش دهید تا بیننده با آن ارتباط برقرار كند. 
كارگردان عروسی خون می‌گوید: قبل‌تر از سریال تا صبح، سریال شب‌چراغ را كارگردانی كرده بودم كه به نظرم گردن‌ كلفت‌تر و بهتر از سریال تا صبح بود. این كه اتفاقات انقلاب را تجربه كرده بودم، یكی از دلایل موفقیت این سریال‌هاست، اما نكته مهم‌تر به نظرم ساختار و كارگردانی این آثار است، من سینما را خوب می‌شناسم، با آثار كارگردانان بزرگ سینما آشنا هستم و می‌دانم كه بیننده، اكشن و ماجرا را دوست دارد و اگر فیلم یا سریالی از این دو استفاده كند، موفق خواهد شد. بدمن‌ها به نظرم می‌توانند نقاط قوت یك اثر باشند. مثلا در فیلم شكار، در مقابل دو شخصیتی كه زنده‌یاد شكیبایی و آقای پرستویی نقش آنها را بازی می‌كردند، بدمنی بود كه آقای عنایت بخشی، آن را بازی می‌كرد و ساواكی بود. این سه نفر مثلثی را شكل داده بودند كه ضرباهنگ و ریتم خوبی به فیلم می‌داد و شخصیت‌های فیلم را به كنش وادار می‌كرد. در سریال‌های شب‌چراغ و تا صبح هم در مقابل شخصیت‌های مثبت و انقلابی بدمن‌ها و ساواكی‌ها وجود داشتند كه تقابل آنها سریال‌ها را دیدنی می‌كرد. 
   
مجید جوانمرد در دهه‌های 60 و 70 یكی از كارگردان‌های فعال سینما و تلویزیون بود. او سازنده آثاری مانند مار، تیغ آفتاب، قافله، عروسی خون، در سرزمینی دیگر، شكار روباه، خانه شش در و دل خوش سیری چند است. آخرهای صحبت‌مان وقتی كه از فیلم‌های خوبی كه ساخته می‌گویم و این كه این دوره هم تمام می‌شود و باز سینما به فیلم‌های خوب و استاندارد روی خوش نشان خواهد داد، اندوه صدایش كمتر می‌شود. در چهلمین سالگرد پیروزی انقلاب بد نیست یادی كنیم از سینماگرانی كه با آثارشان سینما را در بعد از پیروزی انقلاب زنده نگه داشتند و سینما را به هنری تبدیل كردند كه بدون توقف چرخ تولیدش چرخید و چرخید تا به امروز رسید. این كه جوانمرد خود را قربانی سینما می‌داند، آزاردهنده است. مردی كه همه عمر خود را برای سینما گذاشته نباید احساس قربانی بودن كند.