یادداشتی از حامد عسکری شاعر و نویسنده
زنانی كه با چتر گم شدند ...
در سرحدات ما زنانی بودند كه «چترباز»شان میگفتند. زنانی بلند و چغر با صداهایی زمخت با النگوهای بدلی ارزان و چادرهایی گلگلی و بور شده از نامهربانی آفتاب، زنانی با صورتهایی پنهانشده زیر كرمپودرهایی ارزان عربی كه از سرزمینهای جنوب به بندرعباس میرفتند و چای و تترون و عطرهای ارزان اماراتی و كتانی و لوازم آرایش میآوردند و به مغازهدارها میفروختند. حرفهایترهاشان چیزی دوخته بودند مثل جای خشاب و به خود میآویختند و میشد جای امن موزرهای اصل آلمانی و توپ تترون را دور خود میپیچیدند و یك چادر سر میكردند و جنس میآوردند. سود توی تترون و موزر بود ولی برای رد گم كردن ده بیست بسته چای باروتی و چند عطر ارزان هم میآوردند. این رد گمكنها چیزی نبود كه نشود با لبخندی برای سربازی بلوغاتی از پاسگاهی كویری رد كرد. هر دورهای هم یك چیزی مد میكردند وتعیینكننده لباس و عطر و پوشش رعایای جنوب بودند. برای مردها كفش ورلدكاپ و اَگنِس و كمل میآوردند و شلوار پرپیله كرپ و برای زنان عطر رمی و وازلین معطر ... خودم اولین ادكلن بِست را از یكی از آنها خریدم ... 2700 تومان ... زمان رسید به لحظه صندلها ... همان صندلهایی كه در عین سادگی جذاب بودند. یك سگك ساده و كفی راحت و نرمی كه اوایل دهه 70 به پای همه زنها بود. كرهای بودند و ارزان ...
یك هفته نشده شهر پرشد از حضورشان، زنان و دختران شهر معمولا یك شماره كوچكتر میگرفتند به پا میانداختند ، خدا میداند توی ختمها و مهمانیها و جمعهای زنانه سرزمینهای ما چند جفتش قاطی شد و كسی نفهمید، چقدر با تخت كفی پرسی و فومیاش كتك خوردیم ... زنان چترباز سرحدات ما همان كولهبران امروزی بودند كه دوربینی نبود ثبتشان كند و از رنجشان بنویسد. دوربینی نبود وقتی پژوی چهارصد و پنجی در مسیر بم بندرعباس چپ كرد و پنج زن در میان آهنها زندهزنده سوختند، دنیا عوض شد، زنان چترباز را باد برد. دیگر عطر عربی زنی در شامه سربازی بلوغاتی در پاسگاهی بیابانی نپیچید. موزر و چای و تترون و ادكلن كانتینر كانتینر وارد شد. دنیا عوض شد. معنی چترباز هم عوض شد. راستی كسی از زنان چترباز خبری دارد؟؟
یك هفته نشده شهر پرشد از حضورشان، زنان و دختران شهر معمولا یك شماره كوچكتر میگرفتند به پا میانداختند ، خدا میداند توی ختمها و مهمانیها و جمعهای زنانه سرزمینهای ما چند جفتش قاطی شد و كسی نفهمید، چقدر با تخت كفی پرسی و فومیاش كتك خوردیم ... زنان چترباز سرحدات ما همان كولهبران امروزی بودند كه دوربینی نبود ثبتشان كند و از رنجشان بنویسد. دوربینی نبود وقتی پژوی چهارصد و پنجی در مسیر بم بندرعباس چپ كرد و پنج زن در میان آهنها زندهزنده سوختند، دنیا عوض شد، زنان چترباز را باد برد. دیگر عطر عربی زنی در شامه سربازی بلوغاتی در پاسگاهی بیابانی نپیچید. موزر و چای و تترون و ادكلن كانتینر كانتینر وارد شد. دنیا عوض شد. معنی چترباز هم عوض شد. راستی كسی از زنان چترباز خبری دارد؟؟