حكایت عبرتانگیز تاجر قهوه و 72 ساعت كلیدی
یك كشتی تجاری كه از زنگبار عازم بمبئی بود، بر اثر اشتباه ناخدا در مسیریابی و عدمتوجه به هشدارهای هواشناسی گرفتار توفانهای موسمی اقیانوس هند شد و در 700 مایلی جزیره سیلان به زیر آب رفت و تمام سرنشینانش، بهجز یك تاجر قهوه، غرق شدند. جریان آب، تاجر قهوه را كه بیهوش شده بود به ساحل جزیرهای خالی از سكنه رساند. تاجر قهوه بعد از ساعتی بههوش آمد و فهمید كه در جزیرهای متروك گرفتار شده است. یك شبانهروز انتظار كشید تا كشتی یا قایقی برای جستوجوی بازماندگان به آنجا بیاید، اما خبری از گروههای امدادی نشد. تاجر قهوه وقتی از رسیدن كمك ناامید شد، تصمیم گرفت با تختهپارههای بهجامانده از كشتی سرپناهی بسازد و وسایل و جعبههای حاوی كالا را نیز كه با جریان آب به ساحل رسیده بودند در آنجا نگهداری كند و خود را برای زندگی در شرایط جدید مهیا سازد.
یك شبانهروز تلاش كرد و با استفاده از قطعات كشتی یك سرپناه برای خود و یك انبار برای نگهداری از كالاهای بهجا مانده ساخت. وقتی كار ساخت سرپناه و انبار تمام شد از آنجا كه 48ساعت بود چیزی نخورده بود، احساس گرسنگی شدیدی كرد. پس برخاست تا به جستوجو در جزیره بپردازد و چیزی برای خوردن بیابد. در سوی دیگر جزیره چند درخت موز و نارگیل پیدا كرد و از میوههای آنها چید تا به سرپناهش ببرد و بخورد، اما وقتی خواست به سوی دیگر جزیره برود، متوجه دود سیاهی شد كه از سوی دیگر جزیره به هوا برخاسته بود. بهسرعت به محل سرپناه خود بازگشت و دید سرپناه و انبار كالا آتش گرفته و سوخته است. در این لحظه برای بار دوم دچار ناامیدی شد و از آنجا كه طاقت بیش از یك ناامیدی را نداشت، بر اثر سكته قلبی جان به جانآفرین تسلیم كرد. ساعتی بعد، یك كشتی مسافری كه دود ناشی از سوختن سرپناه و انبار تاجر قهوه را از راه دور دیده بود به جزیره رسید و جنازه تاجر قهوه را از جزیره نجات داد تا به بازماندگانش تحویل دهد. دكتر دوقوزی كه از مسافران كشتی مسافری بود پس از آنكه برای تاجر قهوه آرزوی آرامش روحی كرد، سایر مسافران را فرا خواند و پس از اخذ شهریه، ضمن هیپنوتیزم گروهی آنان، گفت: برای ناامید شدن، لااقل ۷۲ ساعت صبر كنید. وی افزود: به نیمه پر لیوان توجه كنید و آب بخورید. وی در پایان گفت: ادامه مبحث را در سیدی شماره دو دنبال كنید.
یك شبانهروز تلاش كرد و با استفاده از قطعات كشتی یك سرپناه برای خود و یك انبار برای نگهداری از كالاهای بهجا مانده ساخت. وقتی كار ساخت سرپناه و انبار تمام شد از آنجا كه 48ساعت بود چیزی نخورده بود، احساس گرسنگی شدیدی كرد. پس برخاست تا به جستوجو در جزیره بپردازد و چیزی برای خوردن بیابد. در سوی دیگر جزیره چند درخت موز و نارگیل پیدا كرد و از میوههای آنها چید تا به سرپناهش ببرد و بخورد، اما وقتی خواست به سوی دیگر جزیره برود، متوجه دود سیاهی شد كه از سوی دیگر جزیره به هوا برخاسته بود. بهسرعت به محل سرپناه خود بازگشت و دید سرپناه و انبار كالا آتش گرفته و سوخته است. در این لحظه برای بار دوم دچار ناامیدی شد و از آنجا كه طاقت بیش از یك ناامیدی را نداشت، بر اثر سكته قلبی جان به جانآفرین تسلیم كرد. ساعتی بعد، یك كشتی مسافری كه دود ناشی از سوختن سرپناه و انبار تاجر قهوه را از راه دور دیده بود به جزیره رسید و جنازه تاجر قهوه را از جزیره نجات داد تا به بازماندگانش تحویل دهد. دكتر دوقوزی كه از مسافران كشتی مسافری بود پس از آنكه برای تاجر قهوه آرزوی آرامش روحی كرد، سایر مسافران را فرا خواند و پس از اخذ شهریه، ضمن هیپنوتیزم گروهی آنان، گفت: برای ناامید شدن، لااقل ۷۲ ساعت صبر كنید. وی افزود: به نیمه پر لیوان توجه كنید و آب بخورید. وی در پایان گفت: ادامه مبحث را در سیدی شماره دو دنبال كنید.