چـــرا پســرم را کشتیــد؟!

رضا صفایی پور، شخصیت منفی اغلب فیلم های دهه 60 از واکنش مادرش به کشته شدن او در فیلم ها می گوید

چـــرا پســرم را کشتیــد؟!

دهه‌های 60 و 70 هر وقت كه برای تماشای فیلم‌های اكشن و حادثه‌ای و جنگی به سینما می‌رفتیم، چهره خشنش با آن نگاه نافذ، لرزه بر انداممان می‌انداخت. او معمولا در نقش افسران بی رحم رژیم بعثی عراق و مردانی كه بویی از شفقت نبرده بودند، ظاهر می‌شد و تقریبا تا آن لحظات پایانی فیلم‌ها، پا به پای قهرمان‌های قصه می‌آمد و آنها و ما تماشاگران را جان به لب می‌كرد. از رضا صفایی‌پور حرف می‌زنیم؛ بازیگری مشهور به «طوفان» كه یكی از بهترین بدمن‌های تاریخ سینمای ایران است.

 آخرین نقش‌آفرینی شما در سینما، بازی در نقش
كاوه آهنگر در فیلم «پرچم‌های قلعه كاوه» است كه
به خاطر آن جایزه بهترین بازیگر جشنواره فیلم نور لس‌آنجلس را دریافت كردید. چرا مدت‌هاست بازی
نكردید؟
دلیل كم‌كاری‌ام این است كه كار خوب به من پیشنهاد نشده است. با این‌كه علاقه شدیدی به سینما و بازیگری دارم، اما مخاطب خیلی برایم مهم است و دوست ندارم خاطراتی كه مردم از من و فیلم‌هایم دارند، با انتخاب اشتباه خدشه‌دار شود. ضمن این‌كه مردم مرا با بازی در ژانر اكشن و پلیسی و جنگی می‌شناسند و دیگر كمتر چنین فیلم‌هایی ساخته می‌شود.
 خودتان دوست ندارید نقش‌های دیگری را بازی كنید؟
چرا كه نه، من فیلم‌های درام و اجتماعی هم كار كرده‌ام. منتهی دوست دارم نقش‌ها و فیلم‌هایی كه به من پیشنهاد می‌شود، از آثار قبلی‌ام بهتر باشد.
 شما كه معمولا در نقش‌هایی سخت و پرتحرك بازی می‌كردید، احتمالا در این سال‌ها دچار حادثه هم شدید؟
بسیار، از لگد خوردن و ضربات متعددی كه به جراحت و بخیه منجر شد تا شكستن دندان‌ها. اما به خاطر علاقه به سینما، همه اینها را تحمل می‌كردم.
 ظاهرا همه صحنه‌های خطرناك را هم خودتان بازی می‌كردید و حتی وقتی به عنوان بازیگر مشهور شده بودید هم بدلكار نداشتید.
بله، همه صحنه‌های خطرناك را خودم بازی می‌كردم. چون آن موقع متداول بود افرادی كه وارد سینما می‌شدند، بدن‌های ورزیده داشتند. شما وقتی به كارنامه بازیگرانی مثل فردین، بیك ایمانوردی و ناصر ملك‌مطیعی نگاه كنید، می‌بینید همه ورزشكار و جویای نام بودند.
 احتمالا یكی از دلایلی كه در این سال‌های اخیر، به ندرت فیلم اكشن و جنگی و حادثه‌ای در سینمای ایران ساخته می‌شود، این است كه عموم بازیگران جوان ما كمتر ورزشكار و صاحب بدن‌های ورزیده هستند.
بله، همین‌طور است. ضمن این‌كه آن زمان بازیگران نقش‌های اصلی قبول نمی‌كردند یك بازیگر مبتدی جلوی آنها بازی كند و تاكید داشتند بازیگران مقابل آنها هم حرفه‌ای باشند. بازیگری و سینما حساب و كتابی داشت و مثل حالا نبود. رسم این بود كه پله پله در سینما بالا بیایید و پیشرفت كنید.
 حساب كردید كه چقدر نقش منفی بازی كردید؟ فكر كنم جزو ركوردداران ایفای نقش منفی در گینس باشید!
(می‌خندد) دقیق نمی‌دانم، اما نقش منفی زیاد بازی كردم. خودتان می‌دانید كه نقش منفی بازی كردن خیلی سخت است؛ چون شما باید نقش آدمی را بازی كنید كه نیستید. آنتونی هاپكینز برای بازی در نقش منفی فیلم «سكوت بره‌ها» اسكار می‌گیرد كه نشان‌دهنده بهایی است كه به بازیگر نقش منفی می‌دهند. اما متاسفانه در سینمای ایران، هیچ وقت پیش نیامده به بازیگر نقش منفی جایزه دهند یا از او تجلیل كنند.
 در بیشتر فیلم‌ها هم كشته می‌شدید و صحنه‌هایی كه حضور داشتید، پر از خون و خونریزی بود.
دقیقا. در بیشتر فیلم‌ها هم اسلحه دستم بود و در فینال فیلم هم به خاطر این‌كه نقش منفی باید نابود می‌شد، كشته می‌شدم؛ مثل صلیب طلایی، ضربه آخر، خط آتش، مرضیه، آنها هیچ كس را دوست ندارند و... همه اینها نقش‌های پرتحركی بود كه جای كار داشت و من دوست‌شان داشتم.
 موارد معدودی نقش مثبت هم بازی كردید.
بله، در خانه در آتش نقش یك سرهنگ نیروی انتظامی را بازی كردم. همچنین در فیلم‌هایی چون پاتك و پلاك نقش مثبت بودم. در حادثه كندوان هم نقشی را بازی كردم كه در پایان متحول و مثبت می‌شود. در پرچم‌های قلعه كاوه هم كه در نقش كاوه آهنگر حضور داشتم. نقش منفی و مثبت برایم فرقی نداشت، مهم این بود كه نقش خوب و پرباری باشد كه توانایی‌هایم بیشتر دیده شود. ضمن این‌كه برای هر نقشم، چه منفی و چه مثبت كلی وقت می‌گذاشتم و تحقیق و تمرین می‌كردم. مثلا بااین‌كه نقش كوتاهی در كانی مانگا داشتم، اما برای بازی در همین نقش چند روز به یك پادگان رفتم و ایست و راه رفتن افسران كماندو را از نزدیك دیدم.
 ظاهرا پدر و مادرتان به شدت مخالف حضورتان در سینما بودند. بعدها كه بازیگر مشهور و موفقی شدید، چطور؟ نظرشان تغییر نكرد؟
پدرم كه در 48 سالگی فوت كرد و دوران اوج فعالیت سینمایی مرا ندید، اما مادر فیلم‌های مرا می‌دید و جالب است وقتی می‌دید پسرش در فیلم‌ها كشته می‌شود، به طرف مقابل و آنهایی كه مرا كشته بودند، ناسزا می‌گفت كه چرا پسر مرا كشتید! (می‌خندد)
 بهترین بازیگری كه مقابل او بازی كردید و دوستش داشتید، كیست؟
آقای جمشید هاشم‌پور كه تقریبا همزمان با فعالیت من، وارد كار سینما شد. او در بازیگری خیلی مسلط و اكتیو بود. ضمن این‌كه به‌جز همكاری، ما رفاقتی بیش از 40 سال داریم.
 خودتان جزو خوب‌های نقش منفی هستید؛ اما اگر بخواهید به یك بدمن خوب سینمای ایران اشاره كنید، از چه كسی نام می‌برید؟
زنده‌یاد كامران باختر. البته ما بدمن خوب زیاد داشتیم؛ آقای جلال، آقای عنایت بخشی كه اساتید بازی در نقش‌های منفی بودند و مردم هم دوستشان داشته و دارند. به طبع من هم برای این عزیزان پیشكسوت احترام قائل هستم، چون دیرتر از اینها وارد سینما
شدم.
 این لقب طوفان از كجا پیدا شد؟
همان سر فیلم اولم، قهرمانان این لقب را به من دادند، چون یك لحظه هم آرام و قرار نداشتم، پرتحرك بودم و هركار سختی كه به من می‌گفتند، قبول می‌كردم و آن را انجام می‌دادم.