نمایشهای اشرافی، چطور تبر به دست گرفته اند و تیشه به ریشه تئاتر میزنند
تئـــاتر پاپ كورنی
قدیمترها وقتی وارد یك سالن تئاتر برای دیدن یك نمایش میشدیم، معمولا تماشاگرانی را میدیدیم كه هم در ظاهر، سر و ریختی فرهنگی داشتند و هم به لحاظ دانایی واجد نشانههای كم و بیشی از فرهیختگی بودند، این دومی را میشد با دقایقی از همصحبتی در سالن انتظار و معمولا تكرار دیدار با جماعت «تئاتررو» و «نمایش بین» تشخیص داد. كمی كه جلوتر آمدیم، به دلیل افزایش روزافزون دانشجویان رشتههای هنری و تعدد آموزشگاههای آزاد تئاتر و سینما، بیش از همه هنرجویان تیپیكال بازیگری و دیگر رشتههای تئاتر و سینما را با چهرههای عجیب و غریب و به اصطلاح هنری در سالنهای نمایشی میدیدیم كه برای تماشای نمایشها میآمدند و بعد هم برای افاضات شبهروشنفكرانه، راهی كافههای اطراف سالنهای نمایشی میشدند.
هرچند تئاتر، هنری نیست كه دورش حصار كشیده باشند و همه اقشار جامعه باید از آن بهره مند شوند، اما حالا انگار مدتی است كه حضور این جماعت اشرافی، تماشاگران همیشگی تئاتر را به حاشیه رانده است. دلیل اصلی این میزان از حضور و توجه این تماشاگران، رواج تئاتر اشرافی با قیمتهای گران است؛ نمایشهایی با حضور چهرههای مشهور كه بیش از تئاتر، شهرتشان را مدیون مدیومهای دیگری چون سینما و تلویزیون هستند. به عبارت دیگر، تئاتر دارد به سمتی میرود كه این نمایشهای باب طبع و در توان اشراف، خودش را به فضای نمایشی كشور دیكته میكند و آن نظم و آرامش و وقار را به شدت به هم میزند. در چنین شرایطی، آن مخاطبان واقعا علاقهمند و فرهیخته و با دانش تئاتر كه از قشر دانشجو و طبقات متوسط و ضعیف جامعه هستند، امكان خرید بلیت و تماشای چنین نمایشهایی را پیدا نمیكنند. ضمن اینكه فضا و قصه و شكل روایت چنین نمایشهایی با علاقه و سلیقه تئاتری آنها فاصله دارد، فضایی كه بهتدریج بر تئاتر ما غالب هم میشود و تهدیدی برای فضای خلاقانه، هنری و تجربی تئاتر به حساب میآید.
بعد از نمایشهای اشرافی و پرهزینهای چون بینوایان، الیورتویست، میسیسیپی نشسته میمیرد و عروس مردگان كه خوشایند طبقه بالانشین قرار گرفت، اما با نقدهایی جدی در فضای تئاتری مواجه شد، حالا نوبت به نمایش «جنایت و مكافات» رسیده كه همجنس همین نمایشها به نظر میرسد.
زنگ خطر
رضا ثروتی، كارگردان جنایت و مكافات را بهعنوان كارگردانی جوان، مستعد و خلاق در تئاتر میشناسیم و او پیشتر با نمایشهایی جذاب و خلاقانه همچون عجایبالمخلوقات، وویتسك و مكبث ما را به وجد آورده بود. فهرست مردگان و اتاق ورونیكا هم از دیگر نمایشهای موفق ثروتی بود. وقتی با چنین پیشینه ذهنی، به تماشای جنایت و مكافات مینشینیم، انتظار داریم خوانشی تماشایی از اثر داستانی مشهور داستایوفسكی را ببینیم، اما متاسفانه با انرژی و تلاشی هدررفته روبهروییم كه باعث و بانیاش، همین فضای تئاترهای اشرافی است كه سایه سیاهش روز به روز بیشتر بر هنر نمایش كشور گسترده میشود. حركت ثروتی به عنوان یك كارگردان خلاق تئاتر به سمت چنین فضایی، زنگ خطر را به صدا درآورده است و او به قصد جذب مخاطب بیشتر، به ناچار تن به قواعد و سازوكارهای چنین نمایشهایی داده.
چهرههای معروف كمكاربرد
نگاهی به تركیب بازیگران جنایت و مكافات داشته باشیم؛ نقشهای اصلی این نمایش را چهرههایی بازی میكنند كه یا رگ و ریشه تئاتری دارند یا پیش از این هم تجربه بازی روی صحنه را داشتهاند. اما برخی از آنها را در این سالها بیشتر به عنوان بازیگران سینما و تلویزیون میشناسیم و به خاطر بازی در این رسانهها مشهور شدهاند و نه به دلیل بازی در تئاتر. بابك حمیدیان كه نقش رودیا (راسكولنیكف)، نقش اصلی نمایش را بازی میكند، در سینما به شهرت رسید و بعدها پایش به تئاتر حرفهای
باز شد. او اتفاقا دو همكاری درخشان با رضا ثروتی داشت؛ در نمایشهای مكبث و وویتسك. با این حال او الان برای عامه تماشاگران، یك چهره تئاتری نیست و یك چهره معروف سینمایی است. همینطور باید به چهرهای چون طناز طباطبایی اشاره كرد كه گرچه تجربیات اندكی در تئاتر دارد و پیشتر او را در نمایشهایی چون تنتن و راز قصر مونداس و درس دیدهایم، اما بدون شك او یك چهره معروف سینمایی است.
مینا ساداتی - همسر بابك حمیدیان - هم بههیچوجه چهرهای تئاتری نیست و مردم او را بهعنوان بازیگر سینما و تلویزیون میشناسند. پیش از جنایت و مكافات، تنها بازی در یك نمایش دیگر (خانه سربی) در كارنامه او به چشم میخورد.
اما دیگر بازیگران نقشهای اصلی باوجود حضور مستمر در عرصه سینما و تلویزیون، بیشتر یك چهره تئاتری هستند؛ آتیلا پسیانی، پانتهآ بهرام، پیام دهكردی، مهدی سلطانی سروستانی و بهناز جعفری. میماند اصغر پیران كه بازیگر خوبی در تئاتر و تقریبا پای ثابت آثار رضا ثروتی است.
آنچه باعث هجوم تماشاگران اشرافی به چنین نمایشی شده، قطعا آشنایی با نام رضا ثروتی نیست، بلكه حضور چهرههای شناختهشده بازیگری سینما و تلویزیون، در تركیب بازیگران است. حتی وجود یكی از این چهرهها هم برای كنجكاوی برخی از این مخاطبان كافی است، چه رسد به اینكه چند چهره محبوب و دوستداشتنی كنار هم جمع شده باشند.
اما اگر نظر ما را درباره كیفیت بازیهای این تركیب بخواهید، باید عرض كنیم، نتیجه متاسفانه چندان دندانگیر نیست؛ حمیدیان البته رنج مدام یك قاتل را منتقل میكند، اما قطعا كیفیت نقش و بازیاش به پای نمایشهای مكبث و وویتسك، نمیرسد. طناز طباطبایی كه بخش مهمی از این میزان توجه و استقبال از نمایش، به حضور او مربوط میشود، بازی چندان جالب توجهی ارائه نمیدهد و انتظارات را برآورده نمیكند. پانتهآ بهرام كه پیشتر بازیهای درخشانی از او در تئاتر دیدهایم هم انگار تحت تاثیر فضای اشرافی اثر است و بازیاش فرسنگها دورتر از همیشه میایستد. آتیلا پسیانی هم برعكس نقشهای قبلیاش، اینجا ما را به وجد نمیآورد. مهدی سلطانی گرچه چشمههایی از ابهتش را اینجا به رخ میكشد، اما حضور پراكندهاش، به انسجام چشمگیری منجر نمیشود. این مشكل البته به متن و چینش نامناسب صحنهها برمیگردد كه از این همه چهره استفاده درستی نمیشود.
تنها بازیگرانی كه میتوانند در این كار، خودی نشان دهند پیام دهكردی و بهناز جعفری هستند كه هركدام در یك صحنه، جولان میدهند و تماشاگران را به وجد میآورند، اما حتی همین دو بازیگر هم باز به دلیل پراكندگی متن و تقسیم نامناسب صحنه ها، در لحظات دیگر به چشم نمیآیند و بازی متوسطی ارائه میدهند.
در مجموع، خروجی این همه چهره در جنایت و مكافات، راه به جایی نمیبرد و توقعات را برآورده نمیكند. در حالی كه اگر ثروتی، راه خود را میرفت و همچنان به عنوان یك كارگردان خلاق و خوش ذوق عمل میكرد، حتما باز هم كیفیت بازیهایی در حد كارهای پیشینش میدیدیم، آن هم در حالی كه خبری از افراد مشهور در آثارش نبود.
تئاتر برای از ما بهتران
مدیران تئاتری كشور، بارها دم از شعار «تئاتر برای همه» میزنند، اما آنچه بهتازگی و هنگام اجرای چنین تئاترهای اشرافیای اتفاق میافتد و شاهدش هستیم، تئاتر برای بعضیها و تئاتر برای از ما بهتران است. چشمتان روز بد نبیند، اگر به عنوان یك خبرنگار یا مهمان (باز هم به دلیل خبرنگاری)، گذرتان به یكی از اجراهای این نمایشها بیفتد، دور از جان احساس فقر و فلاكت میكنید، بس كه اتفاقا و استثنائا «همین لباس زیباست نشان آدمیت»! وقتی در سالن انتظار تالار وحدت منتظر بودیم تا اجازه ورود تماشاگران به سالن نمایش را صادر كنند، انواع و اقسام عطرهای ماركدار به مشاممان رسید و لباسهایی بر تن مخاطبان دیدیم كه حتی كپی آنها در محل زندگی ما یافت نمیشود! ادا و اطوار و نگاههای پر از تبختر این جماعت هم كه خودش یك نمایش محیطی و میدانی است.
در این میان فقط پاپ كورن ندیده بودیم كه دیدیم. انگار تماشاگران آمده بودند یك كمدی سطحی و عامهپسند در یكی از سالنهای سینمایی ببینند. انگار نه انگار كه اینجا تالار وحدت است و زمانی محل هنرنمایی بزرگان تئاتری این سرزمین بوده است.