گفتوگو با محمود معظمی كارگردان سریال بوی باران
تـلـویــزیــون جای کسب تجربه نیست
بوی باران، عنوان سریالی است كه این روزها از شبكه یك روی آنتن میرود. مجموعهای كه هنوز به نیمه نرسیده، ولی گرههای زیاد قصه نهتنها مخاطبان را سرگرم كرده، بلكه تعلیق بسیاری را برای آنها به همراه داشته است. این سریال تلویزیونی را محمود معظمی به تهیهكنندگی محمدرضا تختكشیان كارگردانی كرده و قصه، روایتگر زندگی چند خانواده است كه همه به نوعی با یكدیگر مربوط میشوند. در شروع داستان، عروس قصه به نام فرشته (ساناز سعیدی) در آتش میسوزد و همین اتفاق مخاطبان سریال را حسابی غافلگیر میکند كه چرا باید عروس كشته شود؟! به همین دلیل حدسهای زیادی درباره قاتل میزند. گرچه پیمان (مهدی سلوكی) به عنوان متهم و نامزد قبلی فرشته در زندان است، اما خواهرش ترانه (نرگس محمدی) به شكل ناشناس وارد خانهای شده كه عروس در آنجا به قتل رسیده است تا بیگناهی برادرش را اثبات كند. البته با پیشرفت قصه، مخاطب در هر قسمت با یك گره جدید روبهرو میشود كه به نوعی ارتباط با خانوادههایی دارد كه قصه سریال بوی باران را شكل دادهاند. كارگردان هم در مرحله اجرا سعی كرده میزانسن و دكوپاژ صحنه به گونهای باشد كه قصه برای مخاطب رمزآلود باشد و با اشتیاق بیشتر آن را دنبال كند. ضمن اینكه كارگردان به هیچ وجه به سمت اغراق كردن در صحنهها نرفته یا اینكه بیش از اندازه از دوربین روی دست استفاده نكرده، بلكه هر صحنه را به گونهای طراحی كرده كه تصاویر بصری، هیجان قصه را به مخاطب انتقال بدهد. در واقع او سعی كرده كه سبك رئالیسم اجتماعی را در یك اثر ملودرام خانوادگی كه معمایی جنایی است، رعایت كند تا بتواند در لایههای درونی قصه مفاهیم را به مخاطب بگوید. البته هنوز تصویربرداری سریال بوی باران ادامه دارد و معظمی معتقد است كه او و همه بازیگران و عوامل پشت صحنه و فنی این سریال در كنار تهیهكننده و نویسنده تلاش كردهاند تا یك اثر مخاطبپسند و باآبرو را روانه آنتن كنند. همین بهانهای شد تا در یكی از روزهای گرم تابستان میزبان كارگردان باشیم و با او درباره جزئیات سریال بوی باران به گفتوگو بنشینیم.
شما از همان قسمتهای ابتدایی سریال بوی باران یا همان عروس تاریكی توانستید مخاطبان را برای تماشای سریال همراه خودتان كنید، زیرا در شروع قصه، عروس داستان به قتل رسید و همین اتفاق با گرههای زیادی همراه شد. وقتی فیلمنامه سریال به شما پیشنهاد شد، چه واكنشی داشتید و آیا پیشنهادهایی در طول كار داشتید؟
قصه سریال بوی باران دو سال و نیم پیش توسط آقای محمدرضا تختكشیان كه جزو تهیهكنندگان بسیار خوب و حرفهای در سینما و تلویزیون است و در همه این سالها كارهای با كیفیتی ساخته، به من پیشنهاد شد. وقتی متوجه شدم دوست عزیزم عباس نعمتی نویسنده سریال است كه با او تجربه كارهایی همچون سریال تكیه بر باد را داشتم، خوشحال شدم.
بنابراین حضور تهیه كننده و نویسنده من را برای كارگردانی سریال ترغیب كرد. از ابتدای پیش تولید پیشنهادهایی كه در ارتباط با قصه به ذهنم میرسید به نعمتی میدادم كه در مسیر خط قصه بود. واقعا عباس نعمتی و گروهش عباس ریاحی و صنعم كاظمی زحمت زیادی برای فیلمنامه كشیدند و بارها قصه بوی باران بازنویسی شد تا صیقل بهتری پیدا كند.
شما در این سریال دست روی معضلات اجتماعی بسیاری گذاشتید و سبك كاری تان هم رئالیسم اجتماعی است. چطور این سبك را انتخاب كردید؟
بله، با توجه به جنس قصه ما سبك رئالیسم اجتماعی را در گونه ملودرام یا معمایی- اجتماعی داشتیم، چون یكی از گونههای پربیننده سریال سازی در دنیا است. ضمن این كه ما تلاش كردیم از حالت خطی خارجی شویم و روایت غیرخطی داشته باشیم تا بتوانیم تعلیق بیشتری در قصه ایجاد كنیم.
فضای قصه به گونهای است كه مخاطب را با گرههای متفاوتی رو به رو میكند و در لایههای درونی قصه، رگههای ایدئولوژیك را به مخاطب تزریق میكند. در كارگردانی سعی كردهام صحنهها را به گونهای طراحی كنم كه گرههای قصه هیجان بیشتری را به مخاطبان انتقال بدهد.
قبول دارم كه قصه سریال شما پر گره است و در هر قسمت مخاطب با اتفاقات عجیب و غریبی رو به رو میشود، اما روایت قصه غیر خطی نیست و اتفاقا هم خطی است. فكر نمیكنید اگر روایت غیر خطی در چنین سریالی كه پر گره است، داشتید، به جذابیتهای بیشتر قصه میافزودید؟
در مجموعههای طولانی روایتهای غیرخطی شاید برای مخاطب گیجكننده شود، به دلیل این كه مخاطبان تلویزیون شاید به صورت مداوم قسمتها را پیگیری نكند. روایت غیرخطی معمولا در فیلمهای سینمایی یا سریالهای با تعداد قسمتهای پایین بیشتر جواب میدهد و خودم هم در برخی كارهایی كه ساختهام، روایت غیرخطی را انتخاب كردم.
اما ما میتوانیم ذائقه مخاطبان را تغییر بدهیم و آنها را برای تماشای كارهای غیرخطی ترغیب كنیم.
موافق این حرف هستم، چون روایت غیرخطی منجر به ایجاد سؤال و تعلیق بیشتر برای مخاطب میشود.
در بخش كارگردانی بهویژه در صحنههایی میبینیم كه شما به لحاظ میزانسن سعی كردهاید در دل مخاطب وحشت ایجاد كنید. مثلا در صحنهای كه فرشته میخواهد خودش را از ماشین بیرون بیندازد یا وقتی وارد زیرزمین میشود، اما یكدفعه در زیرزمین بسته میشود و او در آتش میسوزد.
من در این گونه، چند كار ساخته بودم. در ضمن از كلمه تجربه كردن كه برخی دوستان از آن استفاده میكنند، فراری هستم، چون معتقدم تلویزیون جای تجربه كردن فیلمساز نیست و از قبل شما به عنوان كارگردان باید تجربههایتان را كرده باشید. به لحاظ میزانسن و ساختار سعی كردم بر اساس فضا و اتمسفر قصه ایجاد تعلیق و هیجان برای مخاطب كنم.
بنابراین متناسب با میزان مجهولات قصه، ساختار را انتخاب كردم و از چند زاویه به هر صحنه نگاه كردم كه تنوع بصری خوبی به تماشاگر بدهم. البته تدوینگر مجموعه نیما حسندوست عزیز هم خیلی زحمت زیادی كشیده است. علاوه بر آن چون گونه قصه ما معمایی جنایی است، دوست داشتم صحنهها تحرك لازم را برای ایجاد هیجان بیشتر داشته باشند؛ ضمن این كه این گونه قصهها باید بر اساس اصول قواعد ژانر توسط كارگردان طراحی شود.
شنیدهایم قصه بوی باران 78 قسمت است. چرا اینقدر طولانی؟
هنوز قسمتهایمان در نیامده، چون همچنان مشغول فیلمبرداری بخشهای پایانی سریال هستیم.
به نظرتان قصه تا این میزان ظرفیت دارد كه تا 70 قسمت ادامه پیدا كند؟
بله، به این دلیل كه مخاطب در هر قسمت شاهد گرههای متفاوت و ورود شخصیتهای جدید است كه میتوانند هر كدام ماجرا و اتفاق تازه و رمزآلودی به همراه داشته باشند.
شما در این سریال به زندگی حاشیهنشینها و كارتنخوابها هم پرداخت كردهاید. آیا راهحل هم ارائه میدهید ؟
بله، راه برونرفت را نشان میدهیم، حتی به معضل اجتماعی طلاق هم میپردازیم و به بیننده آگاهی كامل میدهیم.
در این سریال در قالب شخصیت ناجیه (سپیده خداوردی) به مشكلات افغانها و اینكه اكثر آنها بدون مجوز كار میكنند هم پرداخت كردید. آیا با پیشرفت قصه بیشتر با زندگی ناجیه آشنا میشویم؟
بله، به مرور با جزئیات بیشتر زندگی او آشنا میشوید، حتی اتفاقاتی در قصه میافتد كه مخاطب را به تفكر وامیدارد.
اخیرا مد شده قصه افغانها به تصویر كشیده میشود. شما چطور به قصه مهاجرین افغانستانی در بخشی از سریال پرداختهاید؟
برای مخاطب جذابیت دارد. ضمن اینكه بخشی از مخاطبان هم افغان بوده و علاقهمند هستند كه به مشكلات آنها در قالب سریالها پرداخت شود. بنابراین بینندگان افغان هم به جمع مخاطبان اضافه میشوند.
چرا در این سریال رابطه همه زن و شوهرهای قصه با مشكلات است؟ پدر و مادر ترانه خیلی خوب با هم صحبت نمیكنند. شاهد كلكلهای پدر و مادر نامزد ترانه هستیم. از طرف دیگر وكیل و بازپرس زندگیشان از هم پاشیده است. سیمین و سیاوش هم در زندگیشان مشكل دارند.
ما در این سریال روایتگر زندگیهایی هستیم كه با بحران روبهرو شدهاند. بنابراین طبیعی است كه چالشهای زندگی آنها را به تصویر كشیدیم. اما ما فقط معضلات را مطرح نمیكنیم و همان طور كه تاكید كردهایم راههای برونرفت هم ارائه میدهیم. از سوی دیگر اگر خانوادهها بدون مشكل باشند كه درام شكل نمیگیرد. یكی از اصول درام ایجاد كشمكش است.
ولی در كنار این همه خانواده مشكلدار بد نبود یك خانواده بدون مشكل كه الگو باشد هم میگذاشتید.
خب، زوج وكیل و بازپرس ازخودگذشتگی كردند كه جدا شدند، چون بچهدار نمیشدند. در غیر این صورت زندگی شیرینی داشتند و در برخی صحنهها نشان میدهیم كه هنوز هم همدیگر را دوست دارند، حتی بده و بستانهای آنها گویای این مساله است. به نظرم قضاوت كردن زود است. باید صبر كنید تا متوجه شوید ما چطور راهحل ارائه میكنیم.
در برخی قسمتها از وسط پخش، عبارت منفی 12 میآید. اگر این سریال مشكل دارد پس چرا از ابتدا منفی 12 را نمیگذارید؟ وقتی وسط كار به شكل ناگهانی این موضوع درج میشود، چطور والدین بچهها را دور كنند؟
(با خنده) راستش ما این كار را انجام نمیدهیم، بلكه شبكه انجام میدهد. اتفاقا خودم هم اولین بار است دیدم. البته من ترجیح میدهم از ابتدا منفی 12 ذكر شود تا اینكه بخشهایی از كار ممیزی شود. البته دلیل اینكه پخش هم وسط پخش این كار را انجام داده به این خاطر است كه صحنه كوتاهی بوده كه از نظرشان بهتر بود الگوسازی نشود. به همین دلیل منفی 12 حك شد.
چرا درگیر ممیزی شدهاید؟ شما كه با قواعد و اصول سریالسازی در تلویزیون آشنا هستید و بارها در این رسانه كارهای متفاوتی ساختهاید.
بله، ما هم براساس قواعد و اصول رسانه ملی كار میكنیم، اما برخی دیالوگها هستند كه ممكن است در شرایط حال حاضر جامعه هماهنگ نباشد. چون فیلمنامه این كار دوسالونیم پیش نوشته شده بود و دیالوگی در آن زمان مشكل نداشته، ولی الان نباید مطرح شود.
شما بعد از پخش یك یا دو قسمت از سریال نامش را تغییر دادید كه تا به امروز چنین اتفاقی رخ نداده بود. گرچه در مصاحبههایتان تاكید كردهاید بوی باران همخوانی بیشتری دارد، ولی برخی معتقدند نام عروس تاریكی بهتر بود و همخوانی بیشتری داشت.
از ابتدا هم سریال با نام بوی باران تصویب شده بود و بعد تغییر نام داد. اما بعد از پخش متوجه شدیم بوی باران همخوانی بیشتری دارد، به همین دلیل نام بوی باران جایگزین عروس تاریكی شد.
بازیگران این مجموعه از سه نسل هستند. ما بازیگران پیشكسوت مثل شمسی فضلاللهی را داریم. در كنار او بازیگران حرفهای همچون رضا كیانیان و رویا نونهالی هستند و بعد هم بازیگران جوانتر كه تجربه بازی نداشتند یا كمتر بوده است. درباره این چینش بگویید.
ما برای سریال بوی باران هفت تا هشت ماه پیش تولید داشتیم و من مثل دیگر كارهایم همیشه از تركیب بازیگران حرفهای و پیشكسوت و نسل جوان استفاده میكنم. البته تركیب بازیگران به این شكل دشوار است، چون بازیگرانی همچون رضا كیانیان و رویا نونهالی كه سالها كار كردهاند و حرفهای هستند در كنار كسانی كه تازهوارد هستند و كمتجربه، كار را برای من كارگردان هم سخت میكند و انرژی مضاعف میگیرد تا كمتجربه بودن جوانان منجر به ضعیف شدن صحنهها نشود. از سوی دیگر باید اضافه كنم این سریال با برآورد معمولی ساخته شد و من و تهیهكننده از خودمان گذشتیم تا بتوانیم یك سریال با آبرو بسازیم كه مردم از تماشای آن هم لذت ببرند و هم اینكه بتوانند نسبت به معضلات مختلف با راههای برونرفت آشنا شوند.
نكته قابل تامل این است كه شما برای نقشهای حاشیهای كه كارگران بازیافت زباله هستند سراغ بازیگران چهره همچون مریم كاویانی، سپیده خداوردی و آزیتا تركاشوند رفتید. آیا دلیل خاصی داشته؟
به خاطر اینكه با پیشرفت قصه، نقش شخصیتهایی كه این بازیگران بازی كردهاند، بیشتر میشود و هر كدام قصههای خودشان را دارند. به همین دلیل باید سراغ بازیگران حرفهای میرفتم. از سوی دیگر مردم در تلویزیون علاقهمند هستند بازیگرانی را كه دوست دارند، در لباس شخصیتهای متفاوت ببینند.
برخی اعتقاد دارند بازی محمدرضا هاشمی در نقش شهاب نچسب است و نمیتوانند خیلی با او ارتباط برقرار كنند. خودتان چه نظری دارید؟
اتفاقا ماهها با عباس نعمتی درباره این نقش بحث كردیم و با حدود 20 تا 30 بازیگر صحبت كردیم تا اینكه به انتخاب محمدرضا هاشمی رسیدیم. میخواستیم شخصیت شهاب در كنار جدید بودنش برای مخاطب، منفور و نچسب باشد، به خاطر كنشهای متفاوتی كه در قصه دارد. او بهشدت عصیانگر و پرخاشگر است و هیچ چیز برایش مهم نیست و كارهای خطرناك هم انجام میدهد. اگر اینطور كه شما میگویید این شخصیت نچسب است پس محمدرضا هاشمی كارش را درست انجام داده است. در مجموع من به عنوان كارگردان سعی كردم بازیها یكدست و روان باشد، چون مهمترین كار كارگردان، هدایت درست بازیگران است كه بازیگران كنش و واكنشهایشان درست باشد.
اما لحن نرگس محمدی، ایفاگر شخصیت ترانه خیلی لوس است و با شخصیت یك خانم دكتر همخوانی ندارد. در این باره چه نظری دارید؟
باید قصه جلوتر برود و بعد شما قضاوت كنید. نرگس محمدی جزو بازیگرانی است كه سالها كار كرده و تماشاگر او را دوست دارد. به نظرم این بازیگر ظرفیتهای زیادی دارد و بسیار هم باهوش است. ترانه قصه ما گرچه با نقشه وارد خانه سیمین میشود، اما كلاهبردار نیست و فقط میخواهد بیگناهی برادرش را ثابت كند. از سوی دیگر، او كارگر خانه است، پس نباید ادبیات شسته رفته یا با كلاس یك خانم دكتر را داشته باشد. همچنین ترانه برآمده از یك خانواده متوسط رو به پایین است كه دكتر شده است.
ما میخواستیم او ترانه را به گونهای بازی كند كه نشان بدهد كلاهبردار نیست و یك فرد معمولی است. اجازه بدهید با شما مخالفت كنم، چون معتقدم نرگس محمدی خیلی هم خوب نقشش را بازی كرده است. با پیشرفت قصه توانمندی او را بیشتر شاهد خواهید بود. به نظرم او بازیگر خوب و حرفهای است. ضمن اینكه همه مسائل به بازیگر برنمی گردد و كارگردان هم دخالت دارد. من هم سعی كردم بازیهای بازیگران یكدست و درست و بجا باشد.
-
فكر میكردیم فینالیست شویم
-
تـلـویــزیــون جای کسب تجربه نیست
-
ایران تنها نخواهد ماند
-
حضرت رضا (علیهالسلام) متعلق به همه است
-
نه به فـــــــریـــــز
-
رمزگشایی از یک نامه
-
حذف یارانه پولدارها روی کاغذ
-
المپیاد جهانی مهارت كازان به سیما میآید
-
هانت: اگر اطمینان یابیم نفتکش ایرانی به سوریه نمیرود آزادی آن را تسهیل میکنیم
-
به تو از دور سلام
-
بعیدی نژاد: اگر نفتکش ایران آزاد نشود اقدام انگلیس بی پاسخ نمی ماند
-
تلآویو از بیم حملات راکتی حماس بر تعداد آتشبارهای گنبد آهنین افزود
-
تیراندازی مرگبار درمیدان آرژانتین