تسهیل گران بنیاد بركت در مناطق محروم كردستان، راه بهتر زندگی كردن را به مردم میآموزند
زندگی شیرین میشود
بیجار و سروآباد در كردستان دو نقطه ویژهاند. در اطلس محرومیت كشور این دو را محروم دانستهاند، محروم با همه ابعادش. بیجار و سروآباد رشد معكوس جمعیت دارند یعنی اگر بقیه جاها سال به سال جمعیتشان بیشتر میشود در این دو شهر هر سال آمار آدمهای ساكن آب میرود و خود شهر و روستاهایش خالی و خالیتر میشوند. بیجار 7730 كیلومتر مربعی و سروآباد 1200 كیلومتر مربعی روی هم 335 روستای هنوز زنده دارند كه اگر دیر جنبیده شود شاید طبق همین روال دیگر زنده نباشند.
بیجار شهر مرتفعی است، سروآباد اما پایینتر از آن است و تقریبا هم ارتفاع شهرهای قروه و دهگلان. این ارتفاع سطح به ضرر بیجار تمام شده است. چالش، چالش آب است كه پایین دستیها از بالادست پمپاژ میكنند و مایه حیات را میكشند سمت سروآباد. در این سالها كه خشكسالی حتی به كردستان سرسبز نیز رحم نكرده، وضع بیجار به واسطه این چاههای عمیق وخیم شده و كشاورزی مختصر و سنتیاش بیرمقتر شده است. مردم بیجار به رسم دیرینه خود گندم دیم میكارند كه بهشدت محتاج بارش است، خشكسالی اما امان این كشت و زرع را بریده طوری كه از هر هكتار آن بیش از
یك میلیون و300 هزار تومان حاصل نمیشود.
كلاف خشكسالی در این دیار سر دراز دارد و بیجار همیشه از كمبود آب رنج برده است. بیجاری كه در
جنگ جهانی اول به اشغال قوای بیگانه درآمد و مجبور شد غلات و حبوباتش را به روسهای مهاجم تقدیم كند، بعد از این كه به دست تركها از دست روسها خلاص شد، دیری نگذشت كه گرفتار یك خشكسالی بزرگ شد. سال 1918 بود، تاریخ میگوید نزدیك به روزی 200 نفر در بیجار از شدت خشكسالی و گرسنگی جان میدادهاند و اینچنین شد كه بیجار هیچ وقت نتوانست به رونق سالهای قبل از جنگ جهانی برگردد. در سروآباد اما ماجرا كمی متفاوتتر است. در این دیار درهها چنان عمیقاند كه جا برای زمینهای مسطح قابل كشت باقی نگذاشتهاند، زمین هم اگر هست اندك است و آدمهایی كه چشم به محصولش دوختهاند زیاد. بیشتر سروآبادیها باغ دارند، باغ انار، انجیر، گردو و بادام، برخیها نیز زمینهای توت فرنگی. سرما ولی بلای جان این زراعتهای مختصر است. سرماهای تندی كه معمولا در اردیبهشت گریبان بسیاری از باغات را میگیرد و شكوفه درختان را خشك میكند، درآمد باغداران سروآبادی را ناچیز كرده است. در تقسیمات كشوری، سروآباد را شهرخواندهاند، ولی محیط روستاییاش آن را به شهر بیربط كرده، بهخصوص كه مردمانش به عادت دیرین هنوز مایلند دامداری كنند، ولی چون سروآباد اسمش شهر است، دامداری در آن شدنی نیست. این نیز مشكل دیگر سروآباد است كه معیشت مردمانش را سخت كرده است. مهاجرت بیدلیل نیست كه مهمترین مشكل این مردمان شده و شغل بیعلت نیست كه مهمترین مطالبه این مردم است، بیجار و سروآبادی كه
روزی روزگاری نهچندان دور برو و بیایی داشتهاند و اگر لااقل بشوند همانی كه قبلا بودهاند، چالش اشتغال و مهاجرتشان برطرف میشود.
بنیاد بركت در بیجار و سروآباد مدتی است دارد حرفهای نو میزند. نیروهای بومی بنیاد كه عنوانشان «تسهیلگر» است، دارند سرمی زنند به بیشمار روستای این حوالی وحرف از توسعه پایدار و محرومیتزدایی میزنند. در پیشانی این حركت، جوانی 31 ساله ایستاده كه نامش كامبیز محمدی است و فارغ از كارشناسی مهندسی صنایعش یك تسهیلگر باانگیزه است. او اصالتا سنندجی است ولی به بیجار وسروآباد آمده، چون بهتر از هر كسی میداند این تكه 9000 كیلومتر مربعی از خاك كشور تا چه اندازه محتاج حمایت است، بیشتر هم حمایتهای معنوی و از جنس راه نشان دادن و دستگیری به وقت مشكلات. تسهیلگر شاید لقب كمتر شنیده شدهای باشد، ولی تسهیلگرانی مثل كامبیز محمدی دو سالی است كه با فرماندهی بنیاد بركت به مناطق محروم كشور و عمدتا روستاهای جامانده از توسعه میروند تا مردم گرفتار در مشكلات را راهنمایی كنند، یعنی هم راه را نشانشان بدهند و هم در راه رسیدن به هدف كمكشان كنند. تسهیلگر در واقع جاده صاف كن است، یك راهنما و یك دستگیر، كسی كه شغل مناسب افراد را به آنها پیشنهاد میدهد و تا جان گرفتن این شغل و درآمد زا شدنش كنار افراد میماند. تسهیلگر، كمك میكند تا كسب و كارهای درحال نابودی نیز احیا شود، مثل یك نانوایی كه ساختمان و تجهیزاتش بهشدت فرسوده شده بود و درمنطقهای كه حداقل3000 نفر ساكن داشت، میرفت كه تعطیل شود اما تسهیلگران كمكش كردند نوسازی شود و دوباره بشود یك نانوایی سرحال و روی پا. محمدی میگوید در این نانوایی حالا برای سه نفر شغل پایدار وجود دارد و وضعیت این كسب و كار شبیه یكی دیگر از اهالی شده كه پرورش شترمرغ داشت و در كارش خبره بود، ولی دستگاه جوجهكشی نداشت كه با كمك تسهیلگران بنیاد بركت، توانست دستگاه جوجهكشی بخرد و زنجیره تولید شترمرغ از ابتدا تا انتها را در اختیار بگیرد.
مردم روستاهای بیجار و سروآباد حدود یكسال است كه دارند یاد میگیرند پشت هم باشند، یاد میگیرند اگر كسی خواست شغلش را تعطیل كند یا قید خانه و كاشانه را بزند و مهاجرت كند، مانعش شوند. آنها به همت تسهیلگران دارند میآموزند كه اگر آب نیست و خشكسالی به سرزمین مادری چنگ انداخته زندگی باز هم جریان دارد و نباید دست از تلاش كشید. در بیجار و سروآباد صندوقهای پشتیبان كسب و كار ایجاد شده كه همین مردم با هدف پشت یكدیگر بودن راهش انداختهاند و وقتی یكی از اهالی كم بیاورد این صندوق حمایتش میكند. این صندوق، یار روزهای سخت است در واقع، همه روزهایی كه مردم این دیار مجبور بودند اگر كسین مریض میشد میرفتند سراغ كمیته امداد یا مرد خانه میرفت به شهر برای كارگری كه پولی جمع كند. حالا ولی این صندوق این خردهخرجها را تامین میكند و در روزهای سخت، دست مردم را در دست هم میگذارد.
این چنین است كه در بیجار و سروآباد و روستاهایش حالا مردم زیادی صاحب شغل شدهاند و قید مهاجرت را زدهاند. اینها دست به كار پرواربندی دامهای سبك و سنگین، پرورش شترمرغ، زنبورعسل و تولید فرش دستباف و گیوه هستند، عدهای نیز مغازه جوشكاری، كافی نت، تعمیرگاه موبایل و فروشگاه پوشاك دارند.
گیوه كردستان مشهور است، مثل فرش دستباف بیجار كه هم مشهور است و هم بیرون مرزها خواهان زیاد دارد. خانوادهای كه قبل از ورود تسهیلگران مجبور بود برای دلالان گیوه كار كند حالا چون راه كسب و كار را آموختهاند و گیوههایشان تضمینی برای عراق صادر میشود، مستقل شده و خودشان شدهاند تولیدكننده و صادركننده با درآمدی چند برابر قبل.
برای فرش بیجار هم همین اتفاق افتاده. مردم بیجار به جای این كه مثل قبل برای تامین مواد اولیه نیازمند دیگران باشند، حالا به همت تسهیلگران، صاحب زنجیره تولید مواد اولیهاند با كلی شغل كه در این زنجیره ایجاد شده است. بخشی از مردم بیجار دام پرورش میدهند و پشم تولید میكنند، بخشی از آنها دست به كار تولید نخ ابریشماند، كارگاههای نخ ریسی همه خانگی هستند، نخها هم در خانه رنگ میشود. بعد هم كه فرشها در خانهها بافته شده و میرود برای صادرات. اینچنین مجموعهای از مشاغل در بیجار پایدار شده است. در سروآباد اما با آن اورامان مشهورش كه بهشت ایران است دركردستان، جمعی ازمردم محلی میخواهند درحوزه گردشگری مشغول شوند، تعدادی با راهاندازی رستوران، عدهای با راهاندازی خانههای بومگردی و برخی با به آب انداختن قایقهای تفریحی در دریاچه سد داریان. محمدی اما میگوید برای این كه موفقیت این كسب و كارها تضمین شده و حتمی باشد گروه تسهیلگری این شهرستان دارد مطالعه میكند و همه جوانب را میسنجد تا اگر كسی كسب و كارش را در حوزه گردشگری تعریف كرد، گرفتار پیشبینی نشدهها نشود و شكست نخورد.
یك میلیون و300 هزار تومان حاصل نمیشود.
كلاف خشكسالی در این دیار سر دراز دارد و بیجار همیشه از كمبود آب رنج برده است. بیجاری كه در
جنگ جهانی اول به اشغال قوای بیگانه درآمد و مجبور شد غلات و حبوباتش را به روسهای مهاجم تقدیم كند، بعد از این كه به دست تركها از دست روسها خلاص شد، دیری نگذشت كه گرفتار یك خشكسالی بزرگ شد. سال 1918 بود، تاریخ میگوید نزدیك به روزی 200 نفر در بیجار از شدت خشكسالی و گرسنگی جان میدادهاند و اینچنین شد كه بیجار هیچ وقت نتوانست به رونق سالهای قبل از جنگ جهانی برگردد. در سروآباد اما ماجرا كمی متفاوتتر است. در این دیار درهها چنان عمیقاند كه جا برای زمینهای مسطح قابل كشت باقی نگذاشتهاند، زمین هم اگر هست اندك است و آدمهایی كه چشم به محصولش دوختهاند زیاد. بیشتر سروآبادیها باغ دارند، باغ انار، انجیر، گردو و بادام، برخیها نیز زمینهای توت فرنگی. سرما ولی بلای جان این زراعتهای مختصر است. سرماهای تندی كه معمولا در اردیبهشت گریبان بسیاری از باغات را میگیرد و شكوفه درختان را خشك میكند، درآمد باغداران سروآبادی را ناچیز كرده است. در تقسیمات كشوری، سروآباد را شهرخواندهاند، ولی محیط روستاییاش آن را به شهر بیربط كرده، بهخصوص كه مردمانش به عادت دیرین هنوز مایلند دامداری كنند، ولی چون سروآباد اسمش شهر است، دامداری در آن شدنی نیست. این نیز مشكل دیگر سروآباد است كه معیشت مردمانش را سخت كرده است. مهاجرت بیدلیل نیست كه مهمترین مشكل این مردمان شده و شغل بیعلت نیست كه مهمترین مطالبه این مردم است، بیجار و سروآبادی كه
روزی روزگاری نهچندان دور برو و بیایی داشتهاند و اگر لااقل بشوند همانی كه قبلا بودهاند، چالش اشتغال و مهاجرتشان برطرف میشود.
بنیاد بركت در بیجار و سروآباد مدتی است دارد حرفهای نو میزند. نیروهای بومی بنیاد كه عنوانشان «تسهیلگر» است، دارند سرمی زنند به بیشمار روستای این حوالی وحرف از توسعه پایدار و محرومیتزدایی میزنند. در پیشانی این حركت، جوانی 31 ساله ایستاده كه نامش كامبیز محمدی است و فارغ از كارشناسی مهندسی صنایعش یك تسهیلگر باانگیزه است. او اصالتا سنندجی است ولی به بیجار وسروآباد آمده، چون بهتر از هر كسی میداند این تكه 9000 كیلومتر مربعی از خاك كشور تا چه اندازه محتاج حمایت است، بیشتر هم حمایتهای معنوی و از جنس راه نشان دادن و دستگیری به وقت مشكلات. تسهیلگر شاید لقب كمتر شنیده شدهای باشد، ولی تسهیلگرانی مثل كامبیز محمدی دو سالی است كه با فرماندهی بنیاد بركت به مناطق محروم كشور و عمدتا روستاهای جامانده از توسعه میروند تا مردم گرفتار در مشكلات را راهنمایی كنند، یعنی هم راه را نشانشان بدهند و هم در راه رسیدن به هدف كمكشان كنند. تسهیلگر در واقع جاده صاف كن است، یك راهنما و یك دستگیر، كسی كه شغل مناسب افراد را به آنها پیشنهاد میدهد و تا جان گرفتن این شغل و درآمد زا شدنش كنار افراد میماند. تسهیلگر، كمك میكند تا كسب و كارهای درحال نابودی نیز احیا شود، مثل یك نانوایی كه ساختمان و تجهیزاتش بهشدت فرسوده شده بود و درمنطقهای كه حداقل3000 نفر ساكن داشت، میرفت كه تعطیل شود اما تسهیلگران كمكش كردند نوسازی شود و دوباره بشود یك نانوایی سرحال و روی پا. محمدی میگوید در این نانوایی حالا برای سه نفر شغل پایدار وجود دارد و وضعیت این كسب و كار شبیه یكی دیگر از اهالی شده كه پرورش شترمرغ داشت و در كارش خبره بود، ولی دستگاه جوجهكشی نداشت كه با كمك تسهیلگران بنیاد بركت، توانست دستگاه جوجهكشی بخرد و زنجیره تولید شترمرغ از ابتدا تا انتها را در اختیار بگیرد.
مردم روستاهای بیجار و سروآباد حدود یكسال است كه دارند یاد میگیرند پشت هم باشند، یاد میگیرند اگر كسی خواست شغلش را تعطیل كند یا قید خانه و كاشانه را بزند و مهاجرت كند، مانعش شوند. آنها به همت تسهیلگران دارند میآموزند كه اگر آب نیست و خشكسالی به سرزمین مادری چنگ انداخته زندگی باز هم جریان دارد و نباید دست از تلاش كشید. در بیجار و سروآباد صندوقهای پشتیبان كسب و كار ایجاد شده كه همین مردم با هدف پشت یكدیگر بودن راهش انداختهاند و وقتی یكی از اهالی كم بیاورد این صندوق حمایتش میكند. این صندوق، یار روزهای سخت است در واقع، همه روزهایی كه مردم این دیار مجبور بودند اگر كسین مریض میشد میرفتند سراغ كمیته امداد یا مرد خانه میرفت به شهر برای كارگری كه پولی جمع كند. حالا ولی این صندوق این خردهخرجها را تامین میكند و در روزهای سخت، دست مردم را در دست هم میگذارد.
این چنین است كه در بیجار و سروآباد و روستاهایش حالا مردم زیادی صاحب شغل شدهاند و قید مهاجرت را زدهاند. اینها دست به كار پرواربندی دامهای سبك و سنگین، پرورش شترمرغ، زنبورعسل و تولید فرش دستباف و گیوه هستند، عدهای نیز مغازه جوشكاری، كافی نت، تعمیرگاه موبایل و فروشگاه پوشاك دارند.
گیوه كردستان مشهور است، مثل فرش دستباف بیجار كه هم مشهور است و هم بیرون مرزها خواهان زیاد دارد. خانوادهای كه قبل از ورود تسهیلگران مجبور بود برای دلالان گیوه كار كند حالا چون راه كسب و كار را آموختهاند و گیوههایشان تضمینی برای عراق صادر میشود، مستقل شده و خودشان شدهاند تولیدكننده و صادركننده با درآمدی چند برابر قبل.
برای فرش بیجار هم همین اتفاق افتاده. مردم بیجار به جای این كه مثل قبل برای تامین مواد اولیه نیازمند دیگران باشند، حالا به همت تسهیلگران، صاحب زنجیره تولید مواد اولیهاند با كلی شغل كه در این زنجیره ایجاد شده است. بخشی از مردم بیجار دام پرورش میدهند و پشم تولید میكنند، بخشی از آنها دست به كار تولید نخ ابریشماند، كارگاههای نخ ریسی همه خانگی هستند، نخها هم در خانه رنگ میشود. بعد هم كه فرشها در خانهها بافته شده و میرود برای صادرات. اینچنین مجموعهای از مشاغل در بیجار پایدار شده است. در سروآباد اما با آن اورامان مشهورش كه بهشت ایران است دركردستان، جمعی ازمردم محلی میخواهند درحوزه گردشگری مشغول شوند، تعدادی با راهاندازی رستوران، عدهای با راهاندازی خانههای بومگردی و برخی با به آب انداختن قایقهای تفریحی در دریاچه سد داریان. محمدی اما میگوید برای این كه موفقیت این كسب و كارها تضمین شده و حتمی باشد گروه تسهیلگری این شهرستان دارد مطالعه میكند و همه جوانب را میسنجد تا اگر كسی كسب و كارش را در حوزه گردشگری تعریف كرد، گرفتار پیشبینی نشدهها نشود و شكست نخورد.