«امیرو»‌ها هنوز هم  به قهرمان نیاز دارند

گفت‌وگو با بهروز غریب‌پور، نویسنده فیلمنامه دونده

«امیرو»‌ها هنوز هم به قهرمان نیاز دارند

 برای دهه شصتی‌ها، «امیرو» شخصیتی آشناست. پسری اهل جنوب كه سراسر تمنا و خواسته است و برای رسیدن به حداقل‌های زندگی باید مبارزه كند.
امیر نادری اولین بار امیرو را در فیلم سازدهنی نشانمان داد. پسری تپل و سیاه‌چرده كه عاشق ساز دهنی بچه پولدار محله شده بود و هر خفتی را قبول می‌كرد تا فقط چند لحظه ساز بزند؛ خفتی رنج‌آور كه عاقبت یك روز حوصله امیرو را سر برد و او علیه خودش و پسر صاحب سازدهنی قیام كرد و با پرتاب كردن سازدهنی به داخل دریا هم خودش و هم بقیه بچه‌ها را از شر این نیاز خفت‌آور خلاص كرد. در فیلم سازدهنی، امیرو راهی پیدا نكرد كه خودش صاحب ساز شود و تصمیم گرفت حتی اگر شده برای مدتی صورت مساله را پاك كند. امیر نادری اما در فیلم «دونده»‌ بخش دیگری از وجود امیرو را به نمایش گذاشت. امیرو در دونده با خودش وارد رقابت شد و ضعف‌هایش را به چالش كشید و آخرش توانست خودش بر خودش پیروز شود و آن آدمی شود كه باید باشد. یك قهرمان خودساخته و با اعتماد به نفس بسیار‌بالا.
این هفته قرار است چند فیلم از تولیدات كانون پرورش فکری كودكان و نوجوانان در موزه سینما به نمایش درآید: باشوغریبه كوچك، دونده، خمره، سازدهنی، رهایی، عمو سیبیلو و مسافر. مجموعه‌ای از بهترین‌های سینمای ایران كه آن زمان در گروه سینمای كودك ساخته شدند و در تاریخ سینمای ایران نام خود را ثبت كردند. نویسنده فیلمنامه دونده بهروز غریب‌پور است. هنرمندی كه تخصص‌اش اپراهای عروسكی است و این روزها اپرای حافظ با صدای علیرضا قربانی را در حال اجرا دارد. در كارنامه او نوشتن فیلمنامه دونده و تهیه‌كنندگی فیلم زینت و ساخت فرهنگسرای بهمن هم دیده می‌شود. با بهروز غریب‌پور هم‌صحبت شدم تا درباره دونده برایمان بگوید و این كه داشتن الگو و قهرمان چگونه می‌تواند زندگی ما را تغییر دهد.
 سمفونی الفبا
غریب‌پور درباره فیلمنامه دونده و این‌كه چه شد نوشتن آن را به عهده گرفت، می‌گوید: آقای نادری طرحی نوشته بود با این موضوع كه پسر بچه‌ای بی‌سرپرست با تلاش موفق می‌شود در مدرسه ثبت‌نام كند. من معتقد بودم كه سوژه آن‌قدر قوی است كه بتوان آن را توسعه داد. گفتم فیلمنامه باید جامع‌تر شود و این‌كه پسربچه به مدرسه برود و الفبا را یاد بگیرد نشان دهنده قوی شدن او نیست، بلكه او باید وارد جهانی شود كه نیازمند ریاضت و تمرین دائمی و عشق واقعی به فراگرفتن است. این شاخصه‌ها او را وادار می‌كند با آدم‌ها و شرایط پیرامونش وارد رقابت شود. اولین سكانسی كه نوشتم تا ذهنیتم را به آقای نادری نشان دهم، سكانس سمفونی الفبا بود كه امیرو شروع می‌كند به روش‌های مختلف الفبا را آموختن و كاری می‌كند كارستان. او برای پیروزی باید خودش را رهبری كند. این سكانس را آقای نادری به شكل زیبایی كارگردانی كرد و تبدیل شد به یكی از ماندگارترین سكانس‌های سینمای ایران.
 عبور از محدودیت‌ها
به غریب‌پور می‌گویم از همان اول شنیده می‌شد كه امیرو خود آقای نادری است؟
این كارگردان تئاتر می‌گوید: در جریان نوشتن فیلمنامه آقای نادری از زندگی خودش و این كه روزگار بسیار دشواری را سپری كرده، خاطرات زیادی را برایم تعریف كرد. در همه كارهای او می‌توان ردپای زندگی خودش را دید. من باورم بر این بود امیرو ( آقای نادری) كه در دونده حضور دارد باید با تلاشی ستودنی اما نه با زیر پا گذاشتن دیگران موفق شود. امیرو باید از همه محدودیت‌هایش عبور می‌كرد. آقای نادری خودش در دنیای واقعی چنین زندگی كرده و همیشه تلاش كرد از محدودیت‌هایی كه در كودكی گریبان او را گرفته بودند، عبور كند و به آنچه هدفش بود، برسد.
به غریب پور می‌گویم امیرو قهرمانی است كه بچه‌ها لازم است او را ببینند تا متوجه شوند زندگی آن‌قدر هم كه تصور می‌كنند آسان نیست و باید برای داشتن زندگی هدفمند و خوب تلاش كنند، فیلم‌هایی مانند دونده چقدر نیاز سینمای ماست؟ آیا فیلمسازان امروز به‌دنبال ساخت چنین آثاری هستند یا دغدغه آنها تغییر كرده؟
غریب‌پور می‌گوید: قهرمانی مانند امیرو، ایمان آدم‌ها به ترقی و پیشرفت را نشان می‌دهد. آدم‌هایی كه فراتر از وضعیتی كه در آن گیر افتاده‌اند حركت كرده و دنیای تازه‌ای را برای خود می‌سازند. فیلمی مانند دونده، هم برای بچه‌ها مناسب است و هم برای بزرگسالان. امیرو شخصیت خودساخته‌ای بود كه سینمای آن زمان ایران او را به تصویر كشید و تاثیر زیادی بر مردم گذاشت. سینما یكی از تاثیرگذارترین هنرهاست. سینما می‌تواند هم جنایتكار تربیت كند و هم یك انسان آگاه و شجاع و درستكار. سینما آن‌قدر تاثیرگذار است كه دولت‌های بزرگ روی آن سرمایه‌گذاری زیادی می‌كند. موضوع بیشتر فیلم‌های آمریكایی خشونت و كشتار است. این هم‌راستا با سیاست اقتصادی دولت آمریكا بر مبنای فروش اسلحه و جنگ‌افروزی است.
سینما می‌تواند جریان‌سازی كند و اگر مسؤولان فرهنگی به این نكته واقف باشند، برای تولید فیلم‌هایی كه همسو با تفكر جامعه است فیلم تولید می‌كنند؛ نكته‌ای كه به نظرم در سینمای ما چندان به آن دقت نمی‌شود و فیلم‌هایی كه امروزه در سینمای ایران تولید می‌شود آن‌قدر سخیف است كه من شرم دارم بگویم من هم سینماگر هستم.
 جای خالی قهرمان در آثار نمایشی
به غریب‌پور می‌گویم شما را هم می‌توانیم در ردیف انسان‌های خودساخته قرار داد. سال‌هاست در زمینه فرهنگ و هنر فعالیت می‌كنید، به نظرتان چگونه می‌توانیم الگوهای موفق و قهرمانان تاثیرگذار در هر رشته‌ای را به كودكان و نوجوانان معرفی كنیم؟
این كارگردان می‌گوید: مسلما كسی كه در زندگی‌اش الگو و قهرمان داشته باشد، هم هدف‌گذاری درستی خواهد داشت وهم پشتكار بیشتری. به نظرم بهترین رسانه‌ای كه می‌تواند این جریان را پررنگ كند، تلویزیون است چون بیننده زیادی دارد. باید الگوهای مهم و تاثیرگذار در رشته‌های مختلف شناسایی شده و با بهترین تكنیك و به‌دست آدم‌های كاربلد به فیلم و سریال تبدیل شود. وقتی كار خوب باشد بچه‌ها و بزرگ‌ترها به تماشای آن می‌نشینند و زمانی كه این نمایش‌ها تداوم داشته باشد در ذهن‌ها ماندگار شده و آدم‌ها را تحت‌تاثیر قرار می‌دهد. الان خلأ نبود قهرمان در آثار سینمایی و تلویزیونی دیده می‌شود. برای همین نمی‌توانند جریان‌سازی كنند. من یادم هست یك‌بار حكایتی خواندم از طلبه‌ای كه برای درس خواندن به نجف رفته بود. در خاطراتش نوشته بود، شب‌ها روی زمین می‌خوابیدم، زمینی كه آن‌قدر داغ بود كه مرتب از این شانه به آن شانه می‌شدم تا داغی كمتر اذیتم كند فقط به این امید كه فردا در كلاس درس فلان استاد حاضر شوم. . . وقتی فرهنگسرای بهمن را می‌ساختیم و كشتارگاه را تبدیل به محلی برای فرهنگ و هنر تبدیل می‌كردیم گاهی سختی‌ها و مشكلات آن‌قدر زیاد می‌شد كه كم می‌آوردم در چنین شرایطی مدام حكایت آن طلبه به ذهنم می‌آمد و با خودم می‌گفتم باید طاقت بیاورم چون فردا این مكان به جایی برای ترویج فرهنگ و هنر تبدیل خواهد شد.
اگر قهرمانان و انسان‌های خودساخته به شیوه‌ای درست معرفی شوند به نسل‌های مختلف یاد می‌دهند كه چگونه برای رسیدن به اهداف خود تلاش كنند و خسته نشوند.