سرایدار مدرسه از قصاص چشم مرد همسایه گذشت

سرایدار مدرسه از قصاص چشم مرد همسایه گذشت

درگیری مرد جوان به تحریک زن همسایه با سرایدار مدرسه ، منجر به نابینایی کامل یک چشم سرایدار و از بین رفتن 80درصد بینایی چشم دیگرش شد.مرد سرایدار در جلسه دادگاه از قصاص چشم گذشت.
به گزارش خبرنگار جام جم، هفدهم بهمن ماه سال 97 صدای داد و فریاد بچه های دبستانی در کهریزک که برای زنگ تفریح به حیاط رفته بودند،بالا رفت و معاون مدرسه زمانی که به حیاط مدرسه رسید،مرد جوانی را جلوی در مدرسه دید که در حال کتک زدن سرایدار مدرسه با زنجیر بود.
دقایقی بعد، امدادگران اورژانس و ماموران پلیس با تماس مدیر مدرسه خود را آنجا رساندند. اصابت زنجیری که در دست مرد جوان بود، باعث آسیب شدید بینایی هر دو چشم سرایدار جوان مدرسه شده بود . با انتقال سرایدار به بیمارستان، چشم چپ او تخلیه شد.چشم راست او هم تنها تا 20 سانتی متر دید دارد.
مرد سرایدار در طرح شکایت خود به ماموران گفت:زنگ تفریح بود که یکدفعه دیدم یکی از همسایه های مدرسه با داد و فریاد مقابل در حیاط آمد.زنجیری در دست
می چرخاند و فحاشی می کرد.برای این‌که وارد حیاط نشود و به بچه ها آسیبی نرساند،خیلی سریع خودم را مقابل در حیاط رساندم. او به من می گفت مزاحم ناموس مردم شده ای. اما من نمی دانم در مورد چه چیزی صحبت می کرد. متهم جوان به نام حمید دستگیر شد و به ایراد ضرب و جرح عمدی سرایدار اعتراف کرد.او در مورد انگیزه خود برای حمله به مرد سرایدار گفت:دو روز بود که مستاجر زن خانه ام  وقتی من را می دید ،می گفت، سرایدار مدرسه مزاحم او می شود.روز حادثه برای کمک به زن همسایه سراغ این مرد رفتم و می خواستم او را تنبیه کنم.
با اعتراف صریح متهم،او راهی زندان شد و پرونده برای رسیدگی به دادگاه کیفری یک استان تهران ارجاع شد.
روز گذشته رسیدگی به پرونده با حضور متهم و شاکی در شعبه هفتم دادگاه انجام شد.
مرد سرایدار در طرح شکایت خود به قضات دادگاه گفت:این اتفاق باعث شد سلامت و آبروی من از بین برود.تهمتی که به من زده شد حقیقت ندارد و من مستاجر خانه این مرد را نمی شناسم.مدرسه ای که در آن کار می کنم 600 دانش آموز در دو شیفت صبح و عصر دارد و تا به حال یک مورد بی اخلاقی از سوی من نسبت به اولیاء گزارش نشده است.اولیا به من اعتماد دارند و اگر مجبور باشند دیرتر دنبال فرزندشان بیایند،آنها را به من می سپارند.با این حال من تقاضای قصاص چشم حمید را ندارم.دلم نمی خواهد مثل من اگر کسی سمتش می آید،تشخیص ندهد چه کسی است یا غذای داخل بشقابش را نبیند.برای همین تقاضای دیه چشمانم را دارم.
متهم در حالی که اشک می ریخت و دست شاکی را برای معذرت خواهی در دستانش می فشرد در دفاع از خود گفت:من کارگر شهرداری بودم، اما معتاد به شیشه شدم و کارم را از دست دادم و زن و فرزندم رهایم کردند.روز حادثه شیشه مصرف کرده بودم که زن همسایه برای دومین بار به من گفت سرایدار مدرسه سر کوچه مزاحمش می شود و به او پیامک غیراخلاقی می زند.نمی دانم چرا عصبانی شدم و دست به این کار زدم.حالا یک سال است در زندان غصه می خورم.اما توانایی پرداخت دیه را هم ندارم.
قاضی خطاب به متهم گفت:مگر زن همسایه شوهر نداشت که شکایت خود را به تو گفت؟
متهم:می گفت می ترسد به شوهرش بگوید.حالا هم که شوهرش این موضوع را فهمیده از خانه ما نقل مکان کردند.
قاضی:تو پیامک ها را دیده بودی؟
متهم:من سواد ندارم و نمی توانم بخوانم.
قضات دادگاه بعد از مشورت رای پرونده را صادر
خواهند کرد.