اصلا می‌دانید قهرمان المپیك تان كجاست؟

انتقاد سهراب مرادی از مسؤولان ورزش اصفهان، 6 ماه مانده تا المپیک

اصلا می‌دانید قهرمان المپیك تان كجاست؟

 گلایه، گلایه است و وقتی ورزشكاری لب به انتقاد باز می‌كند بدون شك كارد به استخوانش رسیده كه مجبور به انتقاد از مسؤولان ورزش شهرش می‌شود. اگر نه وقتی همه چیز عادی باشد و شرایط فراهم،چه كسی در این دوره و زمانه حس و حال سرشاخ شدن با حاشیه‌ها را دارد و بدون جهت از رفتار مدیران در ورزش انتقاد می‌كند؟این روزها به هر ورزشكاری از استان اصفهان كه زنگ می‌زنی گله دارد. گله از مدیر كل ورزش استان.گله از همه كسانی كه نقشی در ورزش استان دارند و گله از همه كسانی كه كارشان فقط این است: «عكس گرفتن به وقت موفقیت ورزشكاران، دادن وعده‌های پوشالی و سپس غیب شدن تا رویدادی دیگر.»چند روز پیش بود كه با سهراب مرادی گپ می‌زدیم. بحث اصلا ارتباطی به مسائل ورزش نداشت تا این‌كه این سوال را از او هم پرسیدیم كه می‌گویند اوضاع ورزش اصفهان چندان خوب نیست و خیلی از ورزشكاران گلایه دارند. بیان این سوال كافی بود تا قهرمان المپیك كه حالا دارد خودش را برای طلای دیگری آماده می‌كند زخم‌های كهنه‌اش باز شود. مرادی بدون تعارف حرف هایش را می‌ زند و می‌گوید: «همین اول هم بگویم اگر حرفی می‌زنم به خاطر خودم نیست. خیلی از ورزشكاران روی سهراب مرادی حساب ویژه‌ای باز می‌كنند. آنها افتخار داده‌اند كه من الگوی‌شان باشم. خب سوال من اینجاست وقتی این جوان‌ها به من كه قهرمان المپیك هستم نگاه می‌كنند با خودشان چه فكری می‌كنند؟ نمی‌گویند این كه قهرمان المپیك است وضع‌اش به این صورت است و هیچ مسؤولی حواسش به او نیست؟ نمی‌گویند اگر قرار است آخر و عاقبت ما هم بشود مثل یك قهرمان المپیك پس بی‌خیال ورزش؟»
او حرف‌هایش را خطاب به مدیر كل ورزش استان اصفهان می‌زند و ادامه می‌دهد: «آقای مدیر كل اصلا حواسشان به ورزش اصفهان نیست. ایشان اصلا با جامعه ورزش آشناییت ندارند. احساس می‌كنم شرایط یك جورهایی انحصاری شده است. خاطرم هست روزی نزد استاندار بودیم كه آقای مدیركل داشتند از هزینه‌هایی كه برای المپیكی شدن و قهرمان شدن ورزشكاران كرده بودند حرف می‌زد. صادقانه بگویم كه خنده‌ام گرفت. تعجب من از این است كه آقای استاندار چرا این حرف‌ها را شنید و حرفی نزد؟ این اتفاق دو حالت دارد.یا برای مسؤولان استان اصفهان این چیزها مهم نیست یا این‌كه نمی‌خواهند مهم باشد.»
در ورزش ایران بارها و بارها این اتفاق افتاده مسؤولان وعده‌هایی كه داده‌اند را فراموش كرده‌اند. نمونه‌اش همان خانه‌ای كه به سهراب مرادی وعده داده بودند اما از آن خانه فقط كلیدش به قهرمان المپیك رسید! چرا كه نه خبر از خانه‌ای بود و نه پاداشی. مسؤولان وقتی عكس‌های یادگاری‌شان را با سهراب گرفتند همه چیز را فراموش كردند. اما آیا مسؤولان ورزش حواس‌شان به این هست كه با دادن این وعده وعیدها خیلی از ورزشكاران خراب می‌شوند. خیلی از آنها در روحیه‌شان تاثیر می‌گذارد و خیلی از آنها ممكن است دیگر حتی ورزش نكنند؟ مرادی در ادامه حرف‌هایش می‌گوید: «من خجالت می‌كشم یك سری چیزها را بیان كنم. در جایی كه من هستم حتی یك سالن درست و حسابی برای تمرین كردن نداریم. روزی آمدند یك كلنگی زدند و رفتند.رفتند كه رفتند.تا امروز خبری نیست. حتی كلنگ را هم با خودشان بردند! جایی كه من و بقیه استعدادها با صفحه‌های شكسته و خراب تمرین می‌كنیم را ببینید باور نمی‌كنید. خب قرار است از دل این وزنه برداران كدام قهرمان المپیك بیرون بیاید؟ ورزش اصفهان اصلا صاحب دارد؟ چرا نمی‌توانند یك خانه وزنه‌برداری بسازند؟»