آینه تجلیات کوثری

احمدبابایی درباره شعر «انتقام سخت» به جام‌جم می‌گوید

آینه تجلیات کوثری

 پر از خشم و فریاد و شور بغض‌آلود است؛ فریادی كه در قالب شعر به نام انتقام سخت از زبان احمد بابایی در جشنواره عمار و درست در شامگاه شهادت سردار حاج‌قاسم سلیمانی شنیده شد، ساعاتی بعد از شهادت سردار سروده شده بود در فاصله بین دو اذان صبح و ظهر.  تمثیل‌ها، اشارات و ارجاعات به خصوص به حضرت زهرا(س) و رویدادهای مرتبط به زندگی ایشان از اتفاقی فراتر از احساسات پرده بر می‌دارد؛ چیزی در اندیشه و نگاه شاعر. همین شد كه با احمد بابایی درباره انتقام سخت گفت‌وگو كرده‌ایم.
 
 از این شعر به عنوان شعر حماسی یاد شده، اما به نظر می‌آید به مرثیه و روضه هم پهلو می‌زند. شما آن را در چه قالبی قرار می‌دهید؟
به نظرم سوالی كه پرسیدید بسیار حیاتی است برای نكته‌ای كه باید در پاسخش اشاره كنم. مكاتب جهان برای این‌كه رهروانشان الگوی عملی و در دسترس داشته باشند؛ معمولا حماسی‌ترین الگوهایشان را معرفی می‌كنند. این كه بخواهیم الگوهای حماسی هر مكتبی را مطالعه كنیم، نشان‌دهنده عمق بینش همان مكتب است. در هر مكتبی، مبانی ارزشمندی تعریف شده كه اوج این ارزش‌ها به شكل حماسه بروز می‌كند. مثلا در مكتب ژاپنی، كار كردن فضیلت است اما در مكتب شیعه، فضیلتی متفاوت وجود دارد و حماسه هیچ شباهتی به حماسه‌های سایر مكاتب ندارد؛ من نام حماسه در مكتب شیعه را می‌گذارم پدافند غیرعامل خدا! یعنی كسی كه به‌عنوان الگو در تمام تاریخ باقی بماند و مانند یك پرچم برافراشته، مسیر را مشخص كند. بنابراین حماسی‌ترین شخصیتی كه شیعه در تمام تاریخ به جهان معرفی كرده، سیدالشهدا(ع) است حال آن‌كه حسین‌(ع) به ظاهر یك جنگجوی شكست خورده است! به همین دلیل من آن‌را به پدافند غیرعامل توصیف می‌كنم چون برای آنها كه زندگی دنیوی مطلوب باشد، این الگو مناسب نیست؛ الگویی كه تا پای جان برای مكتب بایستد حتی اگر پیكرش قطعه قطعه شود.
معرفی شخصیت‌های حماسی در مكتب شیعه نظیر ندارد. در هیچ مكتبی شما پیدا نمی‌كنید نمونه‌اش را و حتی همین امروز وقتی در دهكده جهانی زیر نظر كدخدای جهالت و استكبار می‌خواهند الگوی حماسی معرفی كنند، به سراغ انیمیشن می‌روند یا شخصیت‌های هالیوودی كه نسبتی با واقعیت ندارند، حقیقی نیستند و در جهان تخیل و انتزاع خلق شده‌اند.
در مكتب شیعه شكست‌خورده‌ترین فرد كه حتی بدنش را مثله می‌كنند، حماسی‌ترین شخصیت است. این است كه یك شعر با رگه‌هایی از مرثیه‌سرایی، می‌تواند حماسی باشد.
 شعر شما ارجاعات بسیار دارد به   آنچه برای اهل بیت رخ داده را معادل‌سازی می‌كند با رویدادهای امروز. آیا این صرفا یك تكنیك شاعری است یا چیزی بیشتر از آن؟
هر هنرمندی قبل از اثر هنری باید ابزارش را فراهم كند و شاعر هم همین طور. ابزار شاعر برای خلق كردن، جهان‌بینی است. شعر در اندیشه خلق می‌شود و انگیزه بیرونی هم كمك می‌كند كه این اندیشه به قالب شعر درآید. ارجاعات تاریخی در این شعر هم برآمده از اندیشه‌ای است كه عقیده دارد دو جبهه بیشتر وجود ندارد؛ حق و باطل. جبهه بی‌طرف نداریم. سلسله این جبهه از قبل جنگ بدر تا عاشورا و تا امروز ادامه یافته و از همین روست كه وقتی درباره شهدا حرف می‌زنیم، گویی داریم درباره شهدای انقلاب حرف می‌زنیم، درباره شهدای دفاع مقدس، شهدای ورامین در 15 خرداد 42 و شهدای صدر اسلام. این خون‌ها تفاوتی با هم ندارند و اگر زخمی بر پیكر شهیدی در جنگ بدر خورده، به حقیقت و در باطن آن زخم بر پیكر من و شما هم اصابت كرده اگر در جبهه حق هستیم.
 چرا این ارائه‌ها این قدر فراوان هستند؟
این تعبیر شما را می‌پذیرم چون آوار مصیبت و بهتی كه شاعر احساس كرده، قطعا خودش را این طوری نشان می‌دهد ولی از ابتدا تا انتها، غرض این بود كه مصرع به مصرع دشمن را فراموش نكنیم. حواسمان به انتقام باشد. بسیاری از ما هنوز از بهت این رویداد در نیامده‌ایم و بسیاری از ما هنوز گرمیم و نمی‌دانیم چه اتفاقی افتاده است.
 برای من این جالب است كه در جای جای این شعر، سردار سلیمانی تمثیلی است از حضرت فاطمه یا كوثر یا حضرت زینب(س)! این چگونه است؟
من حاج‌قاسم را آینه می‌دانم؛ آینه تجلیات كوثری. حاج‌قاسم آینه‌ای توصیف شده كه همه این تصاویر را به نمایش می‌گذارد. برای دفاع از حرم نقش زینب كبری(س) را برعهده گرفته، گاهی همچون مالك تا بیخ گوش صهیونیسم رفته و گاهی چون حضرت زهرا(س) سوخته و دم نزده است. نكته به نكته وقایع تاریخی را در 40 سال مجاهدت حاج‌قاسم می‌بینیم اما در عین حال الزاما هیچ‌كدام اینها نیست؛ اگر شما زلال باشید در شما هم خودش را نشان می‌دهد. هر كسی زلال‌تر و آینه‌تر باشد این تصاویر در او بیشتر منعكس می‌شود.
 پس به همین دلیل است كه در ابتدای شعر به شكسته شدن آینه اشاره دارید؟
بله. اگر قرار باشد شعر رمزگشایی شود كه البته كار شاعر نیست، حتما باید موضوع آینه‌گی بررسی شود. در بیتی آمده است: جلوه، آیینه طلب شد، غزلش كرد خدا/ چه بگویم به چه حالی بغلش كرد خدا . ما جلوه را غیرتكراری می‌دانیم به تعبیر روایتی كه فرمود: التجلی لایتكرر. جلوه قابل تكرار نیست و در عالم یك بار اتفاق می‌افتد اما آینه كارش تكرار است. آن‌گاه كه جلوه طلب‌كار آینه شود، آن می‌شود كه برای حاج‌قاسم مقدر شد، به استناد این حدیث قدسی كه اگر خدا عاشق كسی شود، او را می‌كشد. به همین سبب است كه می‌گویم فضای عرفان حماسی شیعی با همه مكاتب فرق می‌كند؛ .در آن واحد و در اوج حماسه این مقدار زلالی را در حاج‌قاسم می‌بینیم كه رئوف بودنش به چشم همه می‌آید به همان اندازه كه اشدا علی‌الكفار را در او دیده‌ایم. خدا كند كه كمترین حد از این زلالی هم قسمت ما شود.
 و چرا در شعر شما، بارها حضرت فاطمه(س) در این آینه تجلی كرده؟
نمی‌دانم چه نسبتی بین قلب آیینه‌صفت حاج‌قاسم با حضرت زهرا(س) بود كه به همان مسیر رفت. آنچه ما از شهدای دفاع مقدس و حرم شنیده‌ایم، حكایت دارد می‌كند آنها كه نسبت ویژه‌ای با حضرت زهرا(س) داشتند، نوع شهادتشان هم متفاوت می‌شود، غیر از این‌كه زندگی و حالشان متفاوت شده بود. حاج‌قاسم همین‌طور بود و آنها كه از زندگی حاج‌قاسم برای ما تعریف می‌كنند، از ارادت فوق‌العاده‌اش به حضرت زهرا(س) می‌گویند؛ پس عجیب نیست كه بدنش نه تنها مثله شود كه حتی مانند بانو بسوزد، كمترین حد از او برای ما باقی بماند و آن هم دستی بریده باشد ان‌شاء‌ا... برای دستگیری از ما.