تكیه بر چادر نماز

تكیه بر چادر نماز

علیرضا رأفتی نویسنده

    اصلا كار به اینجاها كه می‌رسد با خودم می‌گویم كاش مسیر زندگی جاده كفی تهران-اصفهان بود كه از اولش استارت می‌زدی و تا آخر مستقیم و صاف می‌رفتی و قهوه می‌نوشیدی و از مناظر لذت می‌بردی و انتهای این مسیر مستقیم هم پیاده می‌شدی.
كاش آدمیزاد اهل جاده آسودگی بود نه آسمان مخاطره. طبع و فطرت آدم‌ها مسیر هوایی را انتخاب می‌كند. چون آدم فطرتا اوج گرفتن را دوست دارد. دوست دارد ببیند قبل از پایان مسیر زندگی و قبل از فرودش تا كجا می‌تواند اوج بگیرد.
هنوز اخبار را كه بالا و پایین می‌كنم خبر سقوط هواپیمای اوكراینی از صدر اخبار پایین نیامده كه حالا چند خبر سانحه هوایی دیگر در این یكی دو روز ذهنم را مشوش می‌كند.
سانحه هواپیمای ماهشهر، نقص فنی هواپیمای فوتبالیست‌های ایرانی در دبی، سانحه سقوط هواپیما در افغانستان، سانحه سقوط هلیكوپتر بسكتبالیست آمریكایی...
من هنوز دارم به دل مادرانی كه فرزندان‌شان را در هواپیمای اوكراینی از دست داده‌اند فكر می‌كنم.
فرزندانی كه فكر اوج گرفتن بودند و با یك سانحه ساده در اوج سقوط كردند. از صبح هم دارم به سجاده و چادرنماز و اشك مادرانی فكر می‌كنم كه فرزندان‌شان در هواپیمای ماهشهر بوده‌اند.
نمی‌دانم چرا این‌جور وقت‌ها بیشتر از كسانی كه فكر اوج گرفتن‌اند و در اوج سقوط می‌كنند، به دلشوره و دعای مادران‌شان فكر می‌كنم.
ماندن كلافه‌ام می‌كند. حتی رسیدن به اوجی كه می‌خواستم كلافه‌ام می‌كند. فقط رفتن و اوج گرفتن است كه قدری تشویش در خودماندگی‌‌ام را كم می‌كند.
به دنیا فكر می‌كنم و به سوانح هوایی‌اش. به چادرنماز و سجاده مادری كه فرزندش در اوج سقوط می‌كند فكر می‌كنم.
به حدیث رسول خدا (ص) كه من و علی پدران امتیم. به روایاتی كه حضرت صدیقه طاهره (س) را مادر امت می‌خوانند.
به پرچم‌های سیاه فاطمیه نگاه می‌كنم و زیر لب می‌گویم: من از این اوج و سقوط دنیا می‌ترسم، مادر...