مادر دنیا رفته است سفر
یک)یک مرورگر باز کن برای خودت. توی قسمت جست و جو بنویس «اخبار روز». هر یکی که می خوانی و می خواهی بروی خط بعد، با استخوانهایت می فهمی چقدر درد ریخته سر آدمها. اسم دردها مختلف است: اما ذاتشان یک جا را نشانه رفته: زندگی. بابابزرگ خدابیامرزم می گفت: «پیمانه که پر بشود، بقیه چیزها بهانه است».
اما یکهو برق از سه فازم میپرد وقتی میبینم تعدد و تنوع بهانهها این همه پیشرفت داشتهاند. حضرت عباسی نه خدا این طور خواسته و نه تنظیمات دنیا این گونه بوده. آقا دقیقا کار از جایی گره خورد که حافظ هم 700 سال قبل حرصش را می زده: «قرعه فال به نام من دیوانه زدند»: بله، اختیار.اختیار این که هر کاری خواستی بکنی آقای انسان.
دو)حال دنیا خوب نیست. انگار مادر دنیا رفته باشد سفر و اوضاع و احوال خانه، توی هم پیچیده باشد. یکی از بچهها تمامیت خواه شده و رئیس بازی در می آورد و چندتای دیگر نوچههایش شده اند. خانه را با چاله میدان اشتباه گرفته است سبک سر. چند تای دیگر از ترسشان همه خوراکیهایشان را داده اند دست آن قلدر بی کله به قیمت یک لبخند تبختر آمیز. چند تا هم کز کرده اند و نه مادری هست به حالشان برسد و نه شرفی در وجود آن بچه قلدرها که ادعای برادری شان راست از آب در بیاید.حال دنیا خوب نیست.
سه)آقاجان، اعتقاد شما را نمی دانم. اما اعتقاد ما می گوید هر کس از انسان و حیوان و نبات که به پستت خورد، درست و درمان با او رفتار کن. نکند دل کسی ولو حیوان و گیاه را از خودت برنجانی. چوبش را می خوریها!
همینطور که داری اعتقادات من را می خوانی، همین طور که داری اسکرول می کنی روی اخبار روز، همینطور که داری فکر می کنی به بچه کز کرده ای که وسط بی مادری گیر قلدرهای بیشرف افتاده، برو سراغ بگیر از جماعت هم کیش ما توی هند، ببین دردشان چیست.نه همدردی کن، نه محکوم کن، نه داد بزن، نه حرص بخور، نه روبان مشکی بزن روی پیراهن مارک چروک نخورده ات، نه هشتگ «استاپ کیلینگ ایندین مازلمز» بزن، نه سعی کن چیزی را ترند کنی، نه برای مظلومیتشان اشک بریز، نه عکس پروفایلت را مشکی ساده بگذار، نه روی جدولهای فلان خیابان در حال سیگارکشیدن شمع روشن کن و نه در دفتر یادبود فلان سفارتخانه امضا بینداز. فقط برو ببین.ببین که انسانها چقدر حال دنیا را بد کرده اند. ببین که اختیار با همه محاسنش چه بلاهایی سر زاده آدم می تواند بیاورد. ببین که چه می شود که یک انسان، نه، انسان نما، با هر چه که دستش می رسد روی سر و صورت و اندام هم نوعش می زند.
چهار) منبرم تمام شد. چراغها را خاموش کنید می خواهم برایتان روضه بخوانم.خدا جبرئیلش را بر محمد مصطفی نازل کرد و سلام بر او رساند و فرمود آسمانها و زمین و ماه و خورشید و خشکی و دریا را جز به ولا و محبت شما نیافریدم. مقصود ضمیر «شما» همان پنج نفری بودند که زیر کسای پیامبر ما جمع شده بودند. عالیجنابان! آنچه در هند اتفاق می افتد، بسیار رقت انگیزتر از قدرت وصف ناتوان امثال من است.اما وقتی رفتید و عکس و فیلمها را دیدید،
یاد پنجمین تن از پنج تن بیفتید که 1380 سال قبل، هر کس با هر چه که دستش بود، بر او زد.
خانمها، آقایان! هر جا که خودتان را نگه داشتید و بغض نکردید، هر جا از دست حال دنیا حالتان دگرگون شد و خم به ابرو نیاوردید، این یک جا برای خودتان کم نگذارید. حضرت اباالحسن الرضا (که جانم فداش) به پسر شبیب گفت: « برای هر چه خواستی گریه کنی، بر حسین (ع) گریه کن ».بیایید برویم یک گوشه بنشینیم، برای اوضاع دنیایمان، برای حال بد دنیایمان، برای غیبت طولانی منجی دنیایمان، بر حسین (ع) گریه کنیم.
اما یکهو برق از سه فازم میپرد وقتی میبینم تعدد و تنوع بهانهها این همه پیشرفت داشتهاند. حضرت عباسی نه خدا این طور خواسته و نه تنظیمات دنیا این گونه بوده. آقا دقیقا کار از جایی گره خورد که حافظ هم 700 سال قبل حرصش را می زده: «قرعه فال به نام من دیوانه زدند»: بله، اختیار.اختیار این که هر کاری خواستی بکنی آقای انسان.
دو)حال دنیا خوب نیست. انگار مادر دنیا رفته باشد سفر و اوضاع و احوال خانه، توی هم پیچیده باشد. یکی از بچهها تمامیت خواه شده و رئیس بازی در می آورد و چندتای دیگر نوچههایش شده اند. خانه را با چاله میدان اشتباه گرفته است سبک سر. چند تای دیگر از ترسشان همه خوراکیهایشان را داده اند دست آن قلدر بی کله به قیمت یک لبخند تبختر آمیز. چند تا هم کز کرده اند و نه مادری هست به حالشان برسد و نه شرفی در وجود آن بچه قلدرها که ادعای برادری شان راست از آب در بیاید.حال دنیا خوب نیست.
سه)آقاجان، اعتقاد شما را نمی دانم. اما اعتقاد ما می گوید هر کس از انسان و حیوان و نبات که به پستت خورد، درست و درمان با او رفتار کن. نکند دل کسی ولو حیوان و گیاه را از خودت برنجانی. چوبش را می خوریها!
همینطور که داری اعتقادات من را می خوانی، همین طور که داری اسکرول می کنی روی اخبار روز، همینطور که داری فکر می کنی به بچه کز کرده ای که وسط بی مادری گیر قلدرهای بیشرف افتاده، برو سراغ بگیر از جماعت هم کیش ما توی هند، ببین دردشان چیست.نه همدردی کن، نه محکوم کن، نه داد بزن، نه حرص بخور، نه روبان مشکی بزن روی پیراهن مارک چروک نخورده ات، نه هشتگ «استاپ کیلینگ ایندین مازلمز» بزن، نه سعی کن چیزی را ترند کنی، نه برای مظلومیتشان اشک بریز، نه عکس پروفایلت را مشکی ساده بگذار، نه روی جدولهای فلان خیابان در حال سیگارکشیدن شمع روشن کن و نه در دفتر یادبود فلان سفارتخانه امضا بینداز. فقط برو ببین.ببین که انسانها چقدر حال دنیا را بد کرده اند. ببین که اختیار با همه محاسنش چه بلاهایی سر زاده آدم می تواند بیاورد. ببین که چه می شود که یک انسان، نه، انسان نما، با هر چه که دستش می رسد روی سر و صورت و اندام هم نوعش می زند.
چهار) منبرم تمام شد. چراغها را خاموش کنید می خواهم برایتان روضه بخوانم.خدا جبرئیلش را بر محمد مصطفی نازل کرد و سلام بر او رساند و فرمود آسمانها و زمین و ماه و خورشید و خشکی و دریا را جز به ولا و محبت شما نیافریدم. مقصود ضمیر «شما» همان پنج نفری بودند که زیر کسای پیامبر ما جمع شده بودند. عالیجنابان! آنچه در هند اتفاق می افتد، بسیار رقت انگیزتر از قدرت وصف ناتوان امثال من است.اما وقتی رفتید و عکس و فیلمها را دیدید،
یاد پنجمین تن از پنج تن بیفتید که 1380 سال قبل، هر کس با هر چه که دستش بود، بر او زد.
خانمها، آقایان! هر جا که خودتان را نگه داشتید و بغض نکردید، هر جا از دست حال دنیا حالتان دگرگون شد و خم به ابرو نیاوردید، این یک جا برای خودتان کم نگذارید. حضرت اباالحسن الرضا (که جانم فداش) به پسر شبیب گفت: « برای هر چه خواستی گریه کنی، بر حسین (ع) گریه کن ».بیایید برویم یک گوشه بنشینیم، برای اوضاع دنیایمان، برای حال بد دنیایمان، برای غیبت طولانی منجی دنیایمان، بر حسین (ع) گریه کنیم.
تیتر خبرها