زنی سخت جگرآور
حامد عسکری شاعر و نویسنده
درست همان لحظهای که داشته ذوزنقهها را میکشیده احتمالا. درست همان لحظهای که داشته ذوزنقه متوازیالاضلاع و متساویالساقین را توضیح میداده . همان وقتی که میخواسته شاید محیط یا مساحتشان را تدریس کند اتفاق افتاده. همان لحظه یک تسبیح عقیق توی دلش پاره شده. همان لحظه مکثی کرده و متوازی و متساوی را قاطی تلفظ کرده شیطان را لعنت کرده و بقیه تدریسش را ادامه داده . درست همان لحظه گاو میشی وسط شط ماغ کشیده . همان لحظه ساری از سر شاخه پریده و دانه سبز کُناری روی زمین افتاده ... کی و کی و چه جوری خبر را ریختهاند لابهلای کلمات و رساندهاند به گوشش خدا میداند . خبر کوتاه بوده: پسرت توی شط غرق شده ... غرق شدن معمولی نه، رفیقش داشته غرق میشده پسرت رفته به اتمام رفاقت، آب که این مروارید را دیده چه مردانگی دارد برش داشته برای خودش.
درام اما اینجای قصه به اوج میرسد . جلوی دوربین بوده . وقت کلاس آنلاین . پیش چشم حداقل سی چهل بچه دیگر ... ادامه
داده ... ذوزنقه را ادامه داده و به این فکر کرده از امروز به جای پسرش باید یک مستطیل سفید سرد را بغل کند ... مساحت ذوزنقه را تدریس میکرده و همزمان از ذهنش گذشته که مساحت قبر پسرش چقدر است. در هیاهوی متواز یالاضلاع و مساحت و محیط طول ضربدر عرض ضربدر ارتفاع همه شانزده سال زندگی پسرش گذشته از پیش چشمش ... از لگد اولی که شانزده سال پیش زده تا همین دیشب که به گفته مادر دستهاتو بشور تا همین امروز صبح که گفته من با بچه ها میرم شط آبتنی ... سودابه خانم معلم اساطیری این متن محکم ایستاده. شاید چانهاش کمی لرزیده و چروک شده باشد . شاید گوشهایش سوت کشیده بکشد . شاید صدایش کمی خش ور داشته اما از کلاس بیرون نزده ... صبر کرده درسش را تمام کرده ... خانم سودابه نجفی ... معلم کلاس چهارم استان هرمزگان . کی گفته تاریخ تکرار نمیشود . خودشما الان بخشی از اسطوره های این سرزمین هستید .
یکی هستید مثل مادر حسنک آنجا که ابوالفضل دبیر می گوید: و مادر حسنک زنی بود سخت جگر آور، چنان شنودم که از او این حدیث نهان داشتند، چون بشنید، جزعی نکرد، چنان که زنان کنند، بلکه بگریست به درد، چنان که حاضران از درد وی خون گریستند، پس گفت: بزرگا مـردا که ایـن پسـرم بود و ماتم پسر سخت نیکو بداشت.
تیتر خبرها
-
کرونا به اینزودیها رفتنی نیست
-
از بازنشستهها استفاده نکردهام!
-
آپارتایـــــــد هنــــــــدی
-
وزنــم شـــده 130 کیلـــــو
-
برای آن 10 نفر
-
جنجال مرگ قاتل «صادق»
-
اسم «سپاه پاسداران» ابداع من بود
-
اصرار اسحاق بر دلار جهانگیری
-
فصل تولد تو باید بهار باشد*
-
از شکارچی شیر تا شیر صحرا
-
سپاه، نیروی متراکم ملت ایران است
-
2 جفت از همین کفشها
-
تصمیم 2 ساعته خانمانبرانداز
-
زنی سخت جگرآور