در اولین روز اجباری شدن ماسك، شهروندان نمره قبولی گرفتند
آغاز همهگیری ماسک
زنگ بازگشایی ادارات كه صبح دیروز خورد خبرنگاران گروه اجتماعی روزنامه جامجم پاشنهها را وركشیدند و در شهر پخش شدند. یكی رفت به سازمان تامین اجتماعی و كمیته امداد، دیگری رفت سراغ سازمان بهزیستی و اداره امور مالیاتی، فروشگاه شهروند و میدان ترهبار و یك بانك هم شد سهم یكی از آنها، وزارت بهداشت و یك بیمارستان هم به خبرنگار دیگر رسید و یكی از خبرنگارها با مترو و اتوبوس خودش را رساند به بهشت زهرا. ماموریت این خبرنگاران یك چیز بود، دیروز 15 تیر بود و روز اجباری شدن استفاده از ماسك در فضاهای عمومی و سربسته، در واقع روز محك دولت و سنجیدن كارایی یك قانون بود. خبرنگاران با اینكه دیروز در بخشهای مختلف شهر پراكنده بودند ولی تقریبا یك چیز دیدند، استفاده حداكثری از ماسك توسط مردم، یكدست نبودن ادارات مختلف در اجرای پروتكلها، بیاعتنایی برخی كارمندان به استفاده از ماسك، رعایت نشدن فاصلهگذاری اجتماعی حتی توسط كسانی كه ماسك به صورت دارند و در مجموع جلوتر بودن مردم عادی از كارمندان در تبعیت از قانون اجباری بودن ماسك. البته این اولین بار نیست كه در ماجرای كرونا مردم از دولت جلو افتادهاند. اولین بار در فروردین امسال و بهویژه در روز سیزدهبهدر بود كه مردم نشان دادند اگر اراده كنند، میتوانند كارهای بزرگی بكنند. این مردم البته همانهایی هستند كه اردیبهشت و خرداد با عادیپنداری شرایط كه رفع محدودیتها توسط دولت القایش میكرد، باعث صعود بیماری و افزایش مرگ و میرها شدند كه حالا به نظر میرسد باردیگر به خود آمده و عزم كردهاند كرونا را شكست بدهند. البته این تغییر موضع مردم میتواند زاییده تذكر بجای رهبری باشد كه به بلندپایهترین مسؤولان كشور درباره ماسك نزدن تذكر دادند و لااقل ایشان را در مقابل دوربینها بهخود آوردند. پس از آن نیز استفاده حسن روحانی از ماسك در جلسه اخیر هیات دولت بود كه رئیسجمهور را برای نخستین بار با ماسك به مردم نشان داد.
درست روبهروی در بزرگ شیشهای، یک بنر زدهاند که بدون ماسک اجازه ورود به ساختمان شیشهای وزارت بهداشت را ندارید. تقاضای ورود به ساختمان وزارتخانه زیاد است. تقریبا همه مراجعان و کارمندان ماسک بهصورت دارند. در بخش ورودی ساختمان، کارمندان تا وارد میشوند، ماسکها را برمیدارند تا دستگاه ساعتزنی چهرهشان را شناسایی و ثبت کند. در ورودی دیگر کارکنان اما اثری از دستگاه ساعتزنی با چهره نیست و کارمندان باید برای ثبت ورود و خروجشان انگشت بزنند. انگشتانی که در دستگاه ثبت میشود و چند دقیقه بعد، همکار دیگری، روی همان دستگاه انگشتش را برای ورود ثبت میکند؛ اتفاقی که به شیوع کرونا دامن میزند. ورودی مراجعان شلوغتر است. صدای درخواستهای زن میانسالی توی فضا پیچیده است. زن از مدرک پزشکی و امضایی که یکی از پزشکان وزارتخانه باید زیر پروندهاش بزند، میگوید. روی صندلیهای آبیرنگ، علامت فاصلهگذاری گذاشتهاند. مامور انتظامات، اجازه ورود به کارمندی که ماسک نزده نمیدهد، کارمند حالا باید غیبت بخورد. بعد از چند دقیقه بحث و خواهش اما وارد ساختمان میشود.
بیمارستان محبمهر
همه با ماسک
صبح فروشگاه خلوت است، تقریبا همه مشتریان هم ماسک دارند، پرسنل فروشگاه هم همینطور. تمام رعایت پروتکلهای بهداشتی از سوی مشتریان و پرسنل اما خلاصه شده به ماسک،چراکه صف صندوق این فروشگاه بیتوجه به رعایت فاصلهگذاری معمول توسط مشتریان اشغال شده، فاصله بین صندوقدار و مشتری با نایلون یکدست و بلندی پوشانده شده و صندوقدار که مردی 40 ساله میزند ماسک، دستکش و حتی گان آبی رنگی به تن کرده. همین تجهیز صندوقدار است که زن جوان جلویم را حتما مجبور به سوال میکند. از صندوقدار میپرسد از خانوادهشان کسی بوده که مبتلا شده باشد؟ مرد 40 ساله فکری میکند و مودبانه میگوید از اقوام دورشان بودهاند که بهبود یافتند. نتیجهگیری زن اما شوکهام میکند.زن میگوید« از خانواده پرجمعیت ما هم همینطور، کسی نبوده که گرفتار شود. همه اینها بازی خودشان است!» بهت با نگاه میان من و صندوقدار رد و بدل میشود. انتظارم از تحول رسوب میکند. روانه میشوم سمت بانک.
بانک ملت، خیابان کیانی
موقعیت قرارگیری این شعبه به واسطه شلوغی آن منطقه و دور بودن شعبههای دیگر یعنی ازدحام مدام.در ورودی بانک، چهار اطلاعیه با فونت درشت نصب شده که هشدار میدهد از افراد بدون ماسک جلوگیری میشود. از همین چهار کاغذ A4 است یا همان اجبار کلی هر چه هست انگار کارگر افتاده، چراکه از مجموع 20 ارباب رجوع منتظر در بانک همگی با ماسک نشستهاند در انتظار رسیدن نوبتشان. کارمندان هم همه ماسک زدهاند. اینکه بینوبت میروم سراغ صندوقدار کمی معذبم میکند، اما اولین حرفم این است که سوالم بانکی نیست. از او درباره تاثیر این اجبار در رفتار مشتریان شعبه میپرسم، انگار تعصبی نسبت به شهروندان آن منطقه داشته باشد، میگوید:اینجا پیش از اجبار هم همینطور بود. تقریبا همه مردم محل رعایت میکنند. قبل از این هم رعایت میکردند. میپرسم اگر کسی ماسک نزده باشد، شما کارش را راه میاندازی؟ دست میکند پشت پرینتر و صندلی چرخدارش را هل میدهد سمت گیشه. در دستش چند بسته ماسک است. میگوید: «اول به او ماسک میدهم بعد کارش را راه میاندازم. گفته او استدلال زن جوان و نگاه صندوقدار را میشوید.»
زندگی با ماسک ادامه دارد
اولین صحنهای که هرکسی هنگام ورود به شعبه 24 سازمان تامین اجتماعی در شرق تهران با آن روبهرو میشود، کاغذ چسبانده شده به در ورودی اصلی است که تذکر میدهد:« لطفا با ماسک وارد شوید.» تذکری که اغراق نیست بگوییم به طور صددرصدی همه آن را رعایت میکنند و حتی یک نفر هم بدون ماسک در این شعبه حضور ندارد؛ البته قانون اجباری شدن ماسک در مکانهای عمومی و پرتجمع و نظارت مامور حراست و اسپری ضدعفونیکننده دستش در محوطه ورودی شعبه هم در این رعایت صددرصدی بیتاثیر نبوده است:« آقا ماسک بزنید بعد تشریف بیارید داخل» و جلوی آقایی را که بدون ماسک قصد دارد وارد مجموعه شود، میگیرد؛ برخوردی که بدون هیچ اعتراضی اتفاق میافتد اما مامور حراست شعبه میگوید که البته همیشه هم اینطور نیست:« ما اجازه ورود هیچکس بدون ماسک را به داخل مجموعه نمیدهیم اما اگر در این بین کسی هم از این ممنوعیت معترض شود و سر و صدا بهراه بیندازد، این اعتراض را ادامه نمیدهیم اما هیچکدام از متصدیان سازمان، به امور آن فرد رسیدگی نمیکنند و کارش را راه نمیاندازند تا خودش پشیمان شود و برود.»
اما رئیس شعبه 24 سازمان تامین اجتماعی میگوید، درست است که زدن ماسک از امروز اجباری شده اما ما تقریبا خیلی وقت است که اجازه ورود افراد بدون ماسک را به داخل نمیدهیم اما خب از امروز شدت عملمان بیشتر شده است:« در طول این مدت، ماسک برای همه کارمندان و مراجعهکنندگان اجباری است؛ روی میز هر متصدی محلول ضدعفونیکننده وجود دارد و همه میتوانند از آن استفاده کنند. حتی آسانسور هم قطع است و کار نمیکند؛ اتاق آسانسور بسیار کوچک است و تجمع افراد در آن میتواند خطرساز باشد.»
حالا گاهی لازم است مراجعهکنندگان تا طبقه چهارم هم بروند، اما انگار هم کارمندان و هم مردم میدانند که قطع بودنش بهتر از فعال بودنش در این روزها است که کسی از بالا رفتن پلهها اعتراضی ندارد؛ حالا چند هفتهای میشود که کسی چهره بدون ماسک افراد و آسانسور فعال شعبه را ندیده است.
کمیته امداد و پیشگیری از کرونا
دالان باریک، ساکت و آرام است. انگار که وارد ساختمان متروکه شده باشید، هیچ صدایی شنیده نمیشود. اتاقکهای رسیدگی به مراجعان بسته است. از دالان که عبور میکنیم، ساختمان بلند سفیدرنگی خودش را نشان میدهد، اینجا ساختمان اصلی کمیته امداد امامخمینی (ره) است. یک باغبان باماسک، به گلهای محوطه رسیدگی میکند. جلوی در ورودی، یک دستگاه ضدعفونیکننده گذاشتهاند. ضدعفونی که تمام شد، در باز میشود. یک نفر جلوی در ایستاده است. بدون ماسک کسی را به داخل راه نمیدهد. یک نفر دیگر، تب مراجعان را میسنجد. هرکسی اجازه ورود ندارد؛ جز دو مراجعهکننده، شخص دیگری درون ساختمان کمیته امداد نیست. دلیل را که میپرسیم، کارمندی که ماسک زده است، جواب میدهد: «از زمانی که کرونا آمده است، مراجعان به ساختمان شعب ما در هر منطقه مراجعه میکنند.» این کار مراجعه به ساختمان اصلی را کاهش داده است. صدای خنده کارمند دبیرخانه، سکوت را برای لحظهای میشکند. کارمندان ماسک زدهاند و در حال تعریف کردن خاطره هستند.
دو نفر دیگر با ماسک، چندقدم آنطرفتر، پشت میزشان نشستهاند و میخندند. صدای باز شدن در ساختمان در صدای ضدعفونی کردن گم میشود، زن و پسر جوانی با ماسک مراجعه کردهاند، انتظامات دم در، زن و پسر را راهنمایی میکند. در بسته میشود و دوباره صدای دستگاه ضدعفونیکننده میآید، صدای یکی از مراجعان که میگوید استفاده از ماسک برای سلامتی خودمان است.
بازارچه میوه، بلوار ابوذر
بازارچه میوه و ترهبار این منطقه سرپوشیده نیست، اما تقریبا همه مشتریان با ماسک قیمتها را زیر و رو میکنند. از کاسبان اما تک و توک هستند که ماسک ندارند و اگر هم دارند آن را پایین زدهاند تا احتمالا هوایی بخورند! مورد عجیب در مغازه سبزیخردکنی است. تجمع نزدیک به ده زن پشت در مغازهای کوچک. همه زنها ماسک دارند و تک و توک از آنها مجهزتر هم هستند. هیچکدام اما رعایت فاصله را نمیکنند و در حال مشاوره برای خرید هستند. از کارگر سبزیخردکنی درباره میزان رعایت مشتریانش میپرسم. به جای او تقریبا همه زنها اظهار نظر میکنند. همه جور جوابی هم در میان این گفتهها هست. از ادعای بیتاثیری استفاده از ماسک در شیوع کرونا گرفته تا وعده واکسنی که به گفته آشنای یکی از این زنها قرار است تا هفته دیگر رونمایی شود! همه اما در این نکته اتفاق نظر دارند که تقصیر خودمان است.
ماسک اجباری برای کارمند و اربابرجوع
مامور حراست بهزیستی به شخصی که ماسک ندارد تذکر میدهد و میگوید همه باید ماسک داشته باشند وگرنه حق عبور از گیت را ندارند. مرد توانیاب نیز که ماسکی به همراه ندارد، ناچار میشود برای خرید ماسک، از ساختمان بیرون برود. در همان حال که مرد توانیاب انتظار برگشتن همراهش را میکشد، یکی از کارمندان سازمان بدون ماسک از گیت خارج میشود. قبل از خروج از گیت نیز انگشت میزند تا خروجش را ثبت کند. پشت سر او نیز کارمندی دیگر که البته او ماسک به صورتش زده، از همان گیت خارج میشود و دقیقا روی همان نقطه انگشتش را میفشارد. حال آن که اگر قرار است کرونایی منتقل شود، امکان سرایت این ویروس از همان محل انگشتنگاری گیت خروج هم وجود دارد. مرد دچار معلولیت نیز همان لحظه به اعتراض به انتظامات ورودی میگوید: چرا وقتی برخی کارمندان خودتان ماسک ندارند، اجرای پروتکلها را آنقدر برای ما جدی میگیرید؟ مامور حراست هم البته به او حق میدهد، ولی میگوید چارهای نیست و به ما گفتهاند حتما باید همه مراجعان ماسک به صورت داشته باشند.
ورود به شرط ماسک
داخل ساختمان ادارهکل امور مالیاتی شمال تهران تقریبا همه مراجعهکنندگان ماسک به صورت دارند. در همین حین مردی بدون ماسک وارد ساختمان میشود و بعد از گذر از حیاط به طرف آسانسور میرود. وقتی از او میپرسیم چرا با وجود اجباری بودن ماسک از زدن آن خودداری کرده است، خیلی کوتاه این پاسخ را میشنویم که« آقا گیر نده، عجله داشتم و یادم رفت ماسک بخرم. »
عمده کارمندان اینجا اما ماسک به صورت دارند. در بیشتر بخشهای اداره بهخصوص سالنهایی که کارمندان آن پشت کانتر مینشینند و ارباب رجوع نیز روبهروی آنهاست، از بالای سقف تا پشت کانتر محافظی پلاستیکی کشیدهاند. نزدیک آسانسور هر طبقه هم یک ظرف حاوی محلول ضدعفونیکننده گذاشتهاند و چند متر آن طرفتر هم یک آبسردکن. اما خیلیها یادشان میرود قبل از این که دستی به طرف آبسردکن ببرند و لیوانی بردارند، دستشان را با محلول مخصوص ضدعفونی کنند.
نگاهمان را به طرف دیگری برمیگردانیم و یکی از مراجعان را میبینیم. به او توضیح میدهیم خبرنگاریم و میخواهیم ببینیم بعد از اجباری شدن استفاده از ماسک، این مقررات چقدر در ادارات دولتی رعایت میشود. این را که میفهمد، میگوید از قول من بنویس موافق این هستم که استفاده از ماسک را اجباری کردهاند. اما بازهم اگر در ادارات دولتی بهجای این که مراجعان را مجبور میکردند ماسک بخرند، خودشان به مردم ماسک میدادند، بهتر بود. اینطور حداقل مردم فکر میکردند دولت کمی به فکر سلامتشان است.
-
«مهمان بازی» در خانه قائدی؟
-
بچهداری به وقت کرونا
-
مجلس یازدهم، از نمای بیرونی
-
آغاز همهگیری ماسک
-
در جستوجوی عدالت مالیاتی
-
یه روز یه اسرائیلیه ...!
-
از صبح تا شب با مردم
-
عقبگرد غرب در میدان سرخ مسکو
-
نژاد در مرز واقعیت و افسانه
-
عاشقانههای یک زوج وفادار
-
مشغول صاحبخانه باش
-
محکماسک
-
شما باید پاسخ بدهید