نگاهی به هنرهای مختلف اسماعیل خلج به بهانه انتشار كتاب «گلدونهها»
قصه اسماعیل
شاید خیلیها اولینبار اسماعیل خلج را در سریال تلویزیونی «اغما» به كارگردانی سیروس مقدم دیده و فكر كرده باشند بازیگر نقش پیربابا هم یكی دیگر از آن افرادی است كه هنگام كهنسالی و به وقت پیری، سر از تلویزیون و سینما درآورده و هیچ تجربه و عقبه نمایشی ندارد. خب، این خطای محرز آن خیلیهایی بود كه اطلاعی از پیشینه درخشان و تاثیرگذار اسماعیل خلج به عنوان یكی از نمایشنامهنویسان مهم ایران نداشتند. برخی از تماشاگران قدیمیتر هم احتمالا پیش از این تنها خلج را در مجموعه سایه همسایه میدیدند كه دوشنبهشبهای سال 65 از شبكه دوم پخش میشد؛ اثری به نویسندگی محمود استادمحمد و با هنرمندی بازیگرانی چون عنایت بخشی، فاطمه طاهری، اسماعیل داورفر، باقر صحرارودی، سیروس ابراهیمزاده، شمسی فضلاللهی و خیلی از بازیگران قدیمی دیگر و البته خود اسماعیل خلج.
اهمیت نقش و جایگاه اسماعیل خلج در نمایشنامهنویسی دهههای 40 و 50 باعث شد شهرام احمدزاده، نمایشنامهنویس و پژوهشگر تئاتر سراغ چند نمایشنامه مهم و برجسته از او برود و مؤلفههای نمایشنامهنویسی این هنرمند را بررسی كند. حاصل این پژوهش و تلاش كتابی است به نام «گلدونهها» كه نشر عنوان بهتازگی آن را در 77 صفحه و با قیمت 25 هزار تومان منتشر كرده است. مطالعه آثار اسماعیل خلج بهویژه مجموعه «پاتوغ» كه شامل پنج نمایشنامه مهم و متفاوت اوست، همراه مطالعه كتابپژوهشی «گلدونهها» برآیند خوبی از ادبیات نمایشی ایران در سالهای دور و نقش چهرههایی چون خلج به دست میدهد. بهویژه این مطالعات برای دانشجویان تئاتر و علاقهمندان ادبیات نمایشی و نمایشنامهنویسی راهگشا و آموزنده خواهد بود.
در این مجال به وجوه مختلف هنر و توانایی اسماعیل خلج میپردازیم، اول و بیشتر به نمایشنامهنویسی و كارگردانی و بعد هم بازیگری، شعر و شاعری و آواز و نقاشی. همینطور نگاهی كوتاه داریم به حضور محسوس این هنرمند 75 ساله در فضای مجازی و اینستاگرام. بهتر بود كه این گزارش با گفتوگویی با خود استاد تكمیل میشد، اما وقتی با ایشان تماس گرفتم، با مهربانی از جنس پیربابا و آن لحن و لهجه دوستداشتنی پرسید تابهحال دیدی من با كسی مصاحبه كنم؟ بیدرنگ گفتم با خودم در بانیفیلم! از روی غافلگیری كمی مكث كرد و خندید و گفت: خب، نمیدانم چرا مصاحبه كردم.
پیرمرد باصفا و دوستداشتنی
چهره تركهای و پرمحاسن خلج در سالهای دور، با نقشهایی كه در نمایشهای خودش بازی میكرد، همخوانی داشت. چهرهای كه لاغری و رنجوریاش بلافاصله مخاطب را نمكگیر طبقه فرودست و فراموششده نمایشها میكرد.
جالب اینجاست كه زندهیاد رضا ژیان هم، چنین تیپ و شمایلی داشت و شباهتهایش با خلج در گذشته و در جوانی هم به كار نمایشهایی در آن حال و هوا میآمد.
خلج كه انگار با همان شكل و شمایل جوانی، گرد كهنسالی بر سر و رویش نشسته، از این ویژگی فیزیكی برای ایفای نقش پیرمردهایی مؤمن، باصفا و دوستداشتنی بهدرستی بهره برد. كارگردانها و تهیهكنندههایی كه در این سالها سراغ او رفتهاند هم خلج را در همین تیپ دوست دارند.
یكی از متفاوتترین نقشآفرینیها با همین تیپ و گریم، مربوط به بازی خوب او در نقش پیرمرد نگهبان در «پذیرایی ساده» (مانی حقیقی) است كه حاضر نمیشود پولهای كاوه (حقیقی) را بپذیرد، چون معتقد است مسؤولیت دارد.
دست به قلم و بوم به دست
خلج اهل نقاشی هم هست؛ نه فقط برای دل خودش بلكه كارهایش به قدر و میزانی است كه سال گذشته نمایشگاهی هم در خانه هنرمندان برگزار كرد. نقاشیهای او شاید به اندازه نمایشنامههایش مورد توجه قرار نگرفتهاند و قدر ندیدهاند، اما نمیتوان بهسادگی هم از كنارشان گذشت و وجه دیگری از تواناییهای این هنرمند چندوجهی را نشان میدهند.
رباعیسرا
اسماعیل خلج شعر هم میگوید، این رباعی یكی از نمونههای شاعری اوست: دیدی كه هر عالمی بهسر میآید؟/ شب رفته و فرخنده سحر میآید؟/ این تلخی دیجور پراكنده شود/ نوروزی و باغ نیشكر میآید. فعالیت این هنرمند 75 ساله در اینستاگرام هم جالب و مثالزدنی است و پستهای خوبی برای شادی و حال خوب كاربران منتشر میكند. در این میان هم برخی شعرهایش را پست میكند، هم گاهی میزند زیرآواز و میخواند و هم با انتشار عكسهایی از كارهای نمایشیاش در سالهای دور و ایام كارگاه نمایش، خاطرهبازی میكند. سرتان سلامت آقای خلج دوستداشتنی.
صدای جماعت فقیر و حاشیهنشین
پیش از اینكه وارد بحث ساختاری و محتوایی نمایشنامههای اسماعیل خلج شویم، اشاره به رسمالخط نامتعارف او در دهههای 40 و 50 ضروری است. چیزی كه در نگاه اول ممكن است به غلطنویسی تعبیر شود و خوشایند برخی نباشد. جنگ و جدالها و توجیهاتی كه هنوز پابرجاست. خلج هم همچون عباس نعلبندیان - كه اداره امور كارگاه نمایش را به عهده داشت - صندلی را سندلی مینوشت و صدا را سدا و میخواد را میخاد و از این دست. البته در برخی جاها گویا یادش میرفت یا به هر دلیل دیگری این رسمالخط پیشنهادی را هم رعایت نمیكرد. مثلا در یكی از نمایشنامهها (تو خودت باش،....) آقاعباس میگوید: «هواسپرتی داری آقاباباخان؟» كه آقاباباخان در جواب میگوید: «نه حواسم جمع جمعه...» كه این تناقض چندان نشانی از پایبندی به رسمالخط پیشنهادی ندارد.
اما فارغ از این رسمالخط تازه و چالشی در آن زمان كه ناظر به متن و خوانش نمایشنامه بود و راهی به اجرا نداشت، چه چیزی نمایشنامهنویسی و متنهای خلج را مهم و برجسته میكرد؟ متونی كه شاید در نگاه امروزی، طراوت و تازگی گذشته را نداشته باشند و حتی از مدافتاده تلقی شوند و ناتورالیسم آن با واقعگرایی امروزی همخوانی نداشته باشد، اما در گذشته و زمان خودش، زبان و لحن تازهای را وارد فضای نمایشی كشور كرد.
همكاری مستمر
یكی از ویژگیهای آثار كارگاه نمایش، همكاری مستمر افراد و بهویژه حضور بازیگران در كارهای مشترك فراوان بود.
این ویژگی در نمایشهای اسماعیل خلج هم بارز بود و تقریبا همواره بازیگران ثابتی در كارهایش حضور داشتند. رضا ژیان، هوشنگ توزیع و فریبرز سمندرپور از جمله این بازیگران بودند كه همراه خلج در چند نمایش مهم او بازی میكردند.
-
با کمترین بودجه صدرنشین شدیم
-
ابزارهای جدید آموزش دیجیتال
-
در سوگ سینایی
-
«ساخت ایران» در حیاط خلوت آمریکا
-
كنترل نامحسوس ناقلان ویروس
-
کارگران هفتتپه به مجلس میآیند
-
سركرده تندر در تور اطلاعات
-
قصه اسماعیل
-
معمای ده نمکی برای تلویزیون
-
صدای ناشنیده کارگران
-
فروشگاه ایرانی، فراتر از مرزها
-
سینایی، برتر از یک سینماگر
-
کارگران هفتتپه به مجلس میآیند