جنگی که بود، جنگی که هست

تحلیلی از مواضع اخیر رئیس جمهور درباره فشارهای خارجی و تحریم‌ها

جنگی که بود، جنگی که هست

جنگ اقتصادی؛ این تازه‌ترین کلیدواژه رئیس‌جمهور است که این روزها زیاد شنیده می‌شود.‌ اصل حرف را می‌توان در این جمله دید: «در این سه سال جنگ اقتصادی اتفاق افتاده‌است.‌ آنچه در گذشته بوده تحریم بوده و نه جنگ.‌» (9مهر99، پایگاه اطلاع‌رسانی ریاست‌جمهوری) آقای روحانی می‌گوید جنگ اقتصادی از سال۹7 آغاز شده‌است.‌ یعنی ما تا پیش از سال۹۷، هیچ‌گاه این‌چنین تحت فشار اقتصادی نبوده‌ایم و نهایت تلاش دشمن را می‌شد در تحریم‌ها خلاصه کرد.‌ آقای روحانی می‌گوید نباید واقعیت‌ها را تحریف کرد و باید هندسه وقایع سیاسی را بر مبنای جنگ اقتصادی فهم کرد.‌ تاریخ معاصر می‌گوید در تمام صدسال‌گذشته همواره تحت فشار بوده‌ایم.‌ دولت مصدق از سوی انگلستان تحریم شد، کارتر و ریگان، جمهوری اسلامی را بایکوت کردند، در دوره کلینتون، دموکرات‌ها تحریم‌های سراسری را تصویب کردند و در دهه80 سخت‌ترین سال‌های اقتصادی را گذراندیم.‌ اتفاقا دولت آقای روحانی محصول همین شرایط است.‌ یعنی در دوره تحریم و تنگنای کشور، آقای روحانی با شعار تدبیر و ارتباط با جهان به عرصه آمد تا گشایشی در کار مملکت ایجاد کند.‌ حال آقای روحانی بر این باور است سیاست‌های او به نتیجه نرسیده و کشور با از دست دادن سرمایه‌های مهم هسته‌ای و نظامی، به ورطه جنگ اقتصادی کشیده شده است.‌

نقشه راه، شفاف نیست
در شش نکته زیر می‌خواهیم بگوییم همچنان نقشه راه ما شفاف نیست.‌ مثلا دولت در اداره کشور مرامنامه روشنی ندارد و گاهی این‌چنین دچار تناقض می‌شود.‌ دیدگاه‌های تازه رئیس‌جمهور، مطالعه موردی یک آسیب است که وقت خطر نمایان می‌شود.‌ این نوشته بیشتر می‌خواهد آن خطر را گوشزد کند.‌.‌.‌
از صحبت‌های اخیر آقای روحانی این‌طور می‌فهمیم که باید در میدان اقتصادی، لباس رزم بپوشیم و لابد با اتکا به خودمان بتوانیم پیروز بیرون بیاییم.‌
فرض می‌کنیم این حرف درست باشد،‌ ولی در تمام هفت‌سال‌گذشته روایت دیگری از سوی دولت به مردم ارائه می‌شد.‌ مثلا این جمله را بخوانید:
 فشار حداکثری آمریکا علیه ملت ایران به انزوای حداکثری آمریکا تبدیل شده‌است.‌ (۳۰ شهریور۹۹، پایگاه اطلاع‌رسانی ریاست‌جمهوری اسلامی ایران)
به نظر می‌رسد این دو سخن با هم نمی‌خواند.‌ اگر آمریکا امروز منزوی شده‌باشد، پس نباید تحریم‌هایش هم اثری داشته‌باشد.‌
یا جمله‌هایی مثل جمله‌های زیر زیاد شنیده می‌شد:
«آمریکا قادر نیست دور ایران دیوار بکشد.‌» (27 دی 97، پایگاه اطلاع‌رسانی ریاست‌جمهوری اسلامی ایران)
صحبت بالای رئیس‌دولت یعنی تحریم‌های آمریکا بی‌اثر است چه رسد به آن‌که بخواهد در ابعاد یک جنگ جلو بیاید.‌
درست یک سال پیش و زمانی که جنگ اقتصادی لابد شروع شده بود، جمله زیر تیتر می‌شد:
«تحریم‌های آمریکا سست‌تر از هر زمان دیگر شده‌است.‌» (۵ مهر 98، پایگاه اطلاع‌رسانی ریاست جمهوری)
چطور ممکن است تحریم‌های آمریکا سست شده‌باشد، ولی ما در جنگ اقتصادی و در مرتبه‌ای بدتر از تحریم‌ها باشیم؟
دولت در هفت سال گذشته می‌گفت می‌خواهد با دنیا ارتباط برقرار کند.‌ سیاست تعامل حداکثری را برگزیده است.‌ وزیر خارجه ما با وزیر خارجه آمریکا پیاده‌روی می‌کرد و از بالکن می‌خندید و امید می‌پراکنید و البته سیاست آمریکایی با موشکی در نیمه‌شب 13 دی 98 در فرودگاه بغداد قلب استراتژیک ما را هدف می‌گرفت.‌ بگذریم.‌ رئیس‌جمهور همواره می‌گفت و شاید می‌گوید همه کشورهای دنیا منهای آمریکا خواهان گسترش روابط با ایران هستند.‌
اما حالا این حرف‌ها دیده نمی‌شود و همه چیز به کاخ‌سفید و جنگ اقتصادی نشانی داده می‌شود.‌ به‌گونه‌ای که ظاهرا از هر وقت دیگری تنهاتر شده‌ایم، چون آقای روحانی می‌گوید فضا مثل سال‌های دفاع‌مقدس شده‌است؛ غریب و با امکانات کم و در برابر دشمنانی تا بن دندان مسلح و خشمگین. آیا این روایت با روایت این هفت سال همخوانی دارد؟
یعنی دولت در این هفت سال روایت می‌کرد آمریکا دارد در جهان منزوی می‌شود و باقی کشورها کنار ما هستند، ولی الان روایت می‌کند از هر زمان دیگری تنهاتر  و در یک جنگ سخت گرفتار شده‌ایم.‌
  مشکل این نیست که دیگر از «تدبیر و امید» سخن گفته نمی‌شود و کشور در چنبره جنگ اقتصادی دیده می‌شود، موضوع این است که مختصات این دو دیدگاه ظاهرا متناقض، هیچ‌گاه برای مردم ترسیم نشده‌است؛ نه آن صلح دیروز، نه این جنگ امروز.‌ مشکل این است که اصول سیاسی دولت روشن نیست.‌ اصولی که حتما در زمین فرهنگ و تمدن تدوین می‌شود.‌.‌.‌
در دوره تبلیغات ریاست‌جمهوری، آقای روحانی بر این باور بود که به صحنه خواهدآمد تا ایران را از شر تحریم‌ها رهایی بخشد.‌ حالا می‌گوید ما بدتر از چاله تحریم در چاه جنگ افتاده‌ایم.‌ چه کسی باید بابت ناکارآمدی سیاست‌ها و روش‌ها به مردم توضیح بدهد؟
در این هفت‌سال این طور روایت شده است:
 «من خوشحالم که امروز با مذاکرات 23‌ماهه جمهوری اسلامی ایران با 6 قدرت جهانی، توانسته‌ایم به نقطه جدیدی دست پیدا کنیم.‌» (۲۳ تیر ۹۴، پایگاه اطلاع‌رسانی ریاست‌جمهوری)
الان آن نقطه‌جدید کجاست؟ چه شد که آن نقطه امید محو شد و ما به جای پایکوبی برجامی، باید مسلح شویم و پشت سنگرهای اقتصادی با دشمنی که نمی‌دانیم کیست و کجا ایستاده، بجنگیم؟ چون همین هم توضیح داده‌نشده‌؛ هنوز کسی نگفته‌است با چه کسانی در نبرد هستیم و بر سر چه مواضعی؟ کالک این نبرد هنوز کشیده نشده‌است.‌
بارها گفته‌شد دولتی بر سر کار می‌آید تا سایه‌جنگ را از سر کشور دور کند.‌ هزاران بار گفته شد تحریم‌ها از کشور دور شده‌است و دیگر ما ذیل «فصل‌هفتم منشور سازمان ملل‌متحد» قرار نمی‌گیریم که فصلی قطعنامه‌ساز علیه ملت و مقدمه جنگ قدرت‌ها با ایران بود.‌
امروز آقای روحانی می‌گوید سایه جنگ که نه، خود جنگ به جان ملت افتاده‌است.‌
به بیان رئیس‌جمهور در این هفت سال، سایه جنگ از کشور دور شد، ولی به بیان همان رئیس دولت، کشور با خود جنگ آن هم از نوع اقتصادی درگیر شد.‌
آقای روحانی درباره جنگ اقتصادی سخن می‌گوید ولی هنوز دولت ما در برجام مانده‌است.‌ دولت در برجام پایبند به چه چیزی مانده وقتی به گفته آقای روحانی طرف مقابل جنگ به ما تحمیل کرده‌است؟ آیا قرار نبود قدرت‌های اروپایی به برجام پایبند باشند و اجازه بدهند ایران با جهان مراوده اقتصادی داشته‌باشد؟
هندسه سیاسی دولت پس از هفت سال بدون «تحریف» این است: با برجام و سیاست‌های دولت در تمام هفت‌سال گذشته تحریم‌های زیادی برداشته‌شده‌است.‌ ولی امروز ناگهان بدتر از تحریم‌ها، گرفتار جنگ اقتصادی شده‌ایم.‌  این طور روایت شنیده‌ایم که با حفظ‌شدن شاکله تحریم‌ها، ما سایه‌جنگ را حس می‌کردیم، ولی حالا با رفع برخی تحریم‌ها به آغوش جنگ اقتصادی رفته‌ایم.‌ آشفته نیست؟
 پرسش‌های بی‌پاسخ
در پایان:
فرض می‌کنیم روایت امروز را بپذیریم و در «جنگ اقتصادی» باشیم.‌ پرسش‌ها هجوم می‌آورند:  آیا اقتصاد کشور در شرایط جنگی آرایش می‌شود؟ مثلا ما با درک ظلم‌هایی که به ما تحمیل شده‌است، تحریم‌ها را دور می‌زنیم؟ روی دریا نفت می‌فروشیم؟ از زیر سنگ هم شده قطعات و مواد اولیه مورد نیاز را تأمین می‌کنیم؟  این کدام قانون است که می‌توان با آن، مهم‌ترین مقام رسمیِ نظامی ما را -که یک ژنرال مورد احترام در دنیاست- ترور کرد، ولی نمی‌توان حق خود را استیفا کرد و هر جور شده مواد اولیه زندگی ملتی با تمدن کهن را فراهم کرد؟ این کدام حق است که به رئیس‌جمهور آمریکا اجازه می‌دهد روی معاهده‌ها خط بکشد، ولی به ما اجازه نمی‌دهد حق حیات داشته باشیم؟‌ آیا با قواعد دوره صلح می‌شود جنگید؟  اگر جنگ شده‌است، بهتر نیست آرایش جنگی بگیریم و به فکر عملیاتی با مختصات این جنگ وسیع باشیم؟  اگر رئیس قانونی دولت به این باور رسیده‌است که ما در جنگ هستیم، طبعا می‌کوشد لوازم و اقدمات جنگی در میدان اقتصاد را به پا دارد، مگر این که قصدی دیگر از این گفته‌ها در کار باشد.‌



استراتژی غلط
 جعفر قادری/ عضو كمیسیون برنامه و بودجه

طی چند وقت اخیر شاهد هستیم كه هر چند روز یك‌بار رئیس‌جمهور علل و عوامل متعددی را عامل ایجاد مشكلات اقتصادی در كشور می‌داند. عواملی ازجمله تحریم، شرایط جنگ اقتصادی و ... . این در حالی است كه به نظر می‌رسد ایشان در حال فرافكنی است چراكه علت اصلی مشكلات موجود این است كه استراتژی دولت در جهت حل مشكلات مناسب نیست.
هرچند عواملی مانند تحریم‌ها تشدیدكننده مشكلات موجود در كشور است اما آیا اگر حتی تحریمی هم نباشد مشكلی نداریم؟ متاسفانه مشكلات فعلی نشان‌دهنده این است كه استراتژی‌های توسعه و عملكرد ما نسبت به موضوعات اقتصادی همچنین نوع حمایت‌های اقتصادی در كشور مناسب و صحیح نیست. به دلیل وجود كاستی و نقص در این زمینه‌ها همچنین وابسته بودن تولید ما به خارج تحریم‌ها نیز اثرگذار می‌شوند، بنابراین باید برای رفع مشكلات اقتصادی این اشكالات را رفع كرده و از توان داخلی خود استفاده كنیم.
در همین راستا تاكید می‌كنم بیان اظهاراتی از سوی رئیس‌جمهور مبنی بر این‌كه مشكلات اقتصادی موجود به دلیل تحریم‌ها و ... است آدرس دقیقی نیست چراكه بخشی از مشكلات به این گونه عوامل مربوط است اما علت اصلی نیست. بنابراین اگر علل ایجادكننده مشكلات مورد توجه قرار گیرد، می‌توان در جهت حل آن اقدامات لازم را انجام داد.  در این زمینه باید مدیران و مسؤولان مربوطه خودشان پای كار بوده و در میدان عمل باشند تا از نزدیك در جریان مشكلات مردم قرار گرفته و آن را لمس كنند.




دلیل‌تراشی برای مشکلات اقتصادی فرافکنی است
محمد خوش‌چهره/ استاد دانشگاه

متأسفانه برخی از دولت‌ها در ماه‌های پایانی ریاست‌جمهوری خود دلایل شکل‌گیری مشکلات موجود در کشور را به موضوعات دیگر مرتبط کرده و از مسائل مختلفی به‌ویژه مسائل خارج از کشور به‌عنوان عوامل ایجاد مشکلات اقتصادی در کشور یاد می‌کنند. در شرایط فعلی نیز سخنان آقای روحانی مبنی بر مقصر بودن آمریکا در مشکلات کشور و همچنین مطرح کردن موضوعات دیگر دراین‌ارتباط را باید ناصحیح، ناپخته و فرافکنی دانست.
این رویه نادرستی است که این دولت‌ها تلاش می‌کنند به‌وسیله آن اذهان مردم را از مدیریت ناکارآمد خود منحرف و ریشه مشکلات را آمریکا معرفی کنند. روسای جمهور همواره وعده‌هایی مبنی بر ایجاد شرایط بهتر اقتصادی می‌دهند، اما باوجوداین قول‌ها و وظایف و اختیاراتی که قانون به عهده آنها گذاشته است، نسبت به مسائل اقتصادی بی‌توجه بوده‌اند.
در ارتباط با تحریم‌ها که یکی از دلایل ایجاد مشکلات اقتصادی در کشور ذکر می‌شود، معتقدم تهدید و تحریم که مصداقی از تهدید است به خاطر تهدید بودن واجد قضاوت و ارزشیابی نیست؛ بلکه به مدیریت و تدبیر مقابله با آن برمی‌گردد،چراکه برخی تجارب ازجمله انقلاب و جنگ نشان داد باید تهدید در بهترین شرایط رصد شده و به‌گونه‌ای مدیریت شود که مانع توسعه و گسترش آن شویم. به این معنی که باید همزمان با مدیریت تهدید، آن را کنترل و مهار و پس از کنترل تهدید باید آن را کم اثر و بی‌اثر کرد. به‌این‌ترتیب می‌توان تحریم را به فرصت تبدیل کرد. متأسفانه دولت یازدهم و دوازدهم از شرایطی که احتمال می‌داد برجام برایشان ایجاد کند، خرسند بود این در حالی است که دولت از این موضوع که نمی‌توان به عهد و پیمان طرف مقابل اعتنایی کرد، غفلت داشت. از سوی دیگر درحالی‌که بخش زیادی از مشکلات کشور مربوط به کم‌توجهی است، باید به این موضوع اشاره‌کنم که  10 سال پیش نیز رئیس‌جمهور وقت سخنانی را مبنی بر این‌که ریشه مشکلات در بیرون از کشور است،طرح می‌کرد. متأسفانه چنین ادبیاتی موجب تکرار تجربه‌های تلخی در کشور شده که ناشی از ضعف مدیریت کلان کشور در دولت است.


دولت، آدرس غلط ندهد
 محمدصالح مفتاح، کارشناس سیاسی

صحبت‌های آقای رئیس‌جمهور درباره این‌که مشکلات امروز کشور ناشی از جنگ‌اقتصادی است، واجد دو نکته‌اساسی است؛ اول پذیرش این نکته که کشور با معضلات خاصی روبه‌روست و دوم این‌که شرایط کشور، ویژه است. از سوی دیگر باید این نکته را نیز مدنظر داشت که ما از سال 58 درگیر تحریم‌های متعددی بوده‌ایم. در زمان جنگ حتی ما قادر به خرید ابتدایی‌ترین اقلام مورد نیاز مثل سیم‌خاردار نبودیم. گذشته از این در سال‌های مختلف، با قیمت‌های ارزان نفت بین 15 دلار، 17 دلار و 20 دلار مواجه‌بودیم و در زمان هشت‌سال دولت اصلاحات هم ما نفتی با قیمت 25 دلار داشتیم. بنابراین مشکلات‌اقتصادی، مربوط به سال‌های اخیر نیست. اما نکته‌ای که بیش از همه باید به آن توجه داشت این است دولت با  این‌که پذیرفت در جنگ اقتصادی قرار داریم، برای رویارویی با این شرایط مهیا نیست و تصمیماتی نامناسب با شرایط جنگی می‌گیرد. از جمله این‌که وزارت صمت که از وزارتخانه‌های مهم در دوره جنگ اقتصادی است تا مدت‌ها بدون وزیر بود. گذشته از این، تصمیمات غلطی هم در این سال‌ها در بحث اقتصادی از سوی دولت صادر شد، مانند ارز موسوم به ارز جهانگیری بدون هیچ تدبیری توزیع شد و وضعیت سکه نیز همراه با تنش‌های فراوان بود. به نظر می‌رسد دولت به جای این‌که آدرس غلط بدهد و مشکلات را صرفا به تصمیمات خارج از مرزهای ایران منوط کند، بهتر است به لحاظ مدیریتی تصمیمات مناسب‌تری بگیرد و همچنین از ظرفیت‌های داخلی بیشتر از گذشته استفاده کند.


باید شرایط جنگی را بشناسیم
عباس سلیمی نمین، مدیر دفتر مطالعات و تدوین تاریخ ایران

این‌که گفته می‌شود ما در سال‌های اخیر وارد یک جنگ اقتصادی شدیم سخن قابل تاملی است و قرائن و شواهد هم از این امر پشتیبانی می‌کند. ما از ابتدای پیروزی انقلاب با دشمنی آمریکا مواجه بوده‌ایم اما در سال‌های اخیر، آمریکا اقداماتی را انجام می‌دهد که یک مقدار فراتر از تحریم است و حاکی از یک خصومت بسیار پررنگ و عداوت روشن برای شکست یک ملت است. هدف از این خصومت این است که ایران و ایرانی بشکند و به زانو دربیاید. اما اکنون این سوال مطرح است که اگر ما واقعا در جنگ اقتصادی هستیم آیا شرایط را متناسب با جنگ اقتصادی تعریف کرده‌ایم و آیا رئیس‌جمهور و دولت که معترفند در جنگ اقتصادی هستیم، شرایط کشور و عملکرد خود و دولت را متناسب با شرایط جنگی تعریف کرده‌اند؟  آیا اگر مسؤولی به وظایف خود عمل نکند و دستورات و احکام صادره را نادیده بگیرد، با او برخورد متناسب با شرایط جنگی صورت می‌گیرد؟ این‌که بحث جنگ اقتصادی از سوی رئیس‌جمهور مطرح می‌شود صرف اذعان این مطلب کفایت نمی‌کند بلکه شرایط جنگی را نیز باید بشناسیم و رفتار سلبی و ایجابی خود را نیز باید متناسب با آن تعریف کنیم.