در این گزارش سراغ دلایل بیاعتنایی سینمای ایران به فیلمهای پلیسی رفتهایم
آخرین بار کی پلیس را دیدی؟!
مواجهه روزانه و شبانه با قانونشکنان و انواع و اقسام هنجارشکنیها و انبوه رفتارهایی که امنیت جامعه و شهروندان را هدف قرار میدهد، به خودی خود ظرفیت بالقوه و دراماتیکی برای پرداخت سینمایی و ساخت فیلمهای جذاب پلیسی دارد. گرچه ژانری به نام پلیسی در سینمای جهان نداریم اما پلیسها معمولا حضوری جدی، مهم و تعیینکننده در فیلمهای جنایی، معمایی، اکشن و نوآر دارند. البته ممکن است در ژانرهای دیگر و حتی فیلمهای درام اجتماعی هم پلیس را ببینیم اما احتمال حضور پلیس در قصههایی جنایی، معمایی، اکشن و نوآر (کارآگاههای خصوصی) بیشتر و موثرتر است. پلیسهای سینمای جهان، معمولا جذاب و کاریزماتیک به تصویر کشیده میشوند و آن نیروی مقتدر و مجری قانون، در قالب قصههایی نفسگیر و تماشایی اجازه نفس کشیدن به افراد مجرم و هنجارشکن را نمیدهند. چالش میان قطب خیر و شر بهویژه در سینمای کلاسیک، منجر به شکلگیری درام در فیلمهایی میشد که پلیس یکسوی ماجرا بود. البته در سینمای جهان گاهی در فیلمها پلیس بد هم یافت میشود که همین هم درام و پیچیدگی بعضی روایتهای سینمایی را بیشتر میکند اما درمجموع، سینما پابهپا و متاثر از جامعه، سمت پلیس به عنوان نیروی مقتدر و برقرارکننده نظم و امنیت در جامعه و حامی مردم در برابر قانونشکنی و بیعدالتی میایستد. سینمای ایران گرچه در همه سالهای فعالیتش تاکنون، پلیسهایی را به تصویر کشیده که بعضی از آنها هم جذاب، مقتدر و ماندگار شدند و گوشهای از تلاشهای این قشر را بهنمایش گذاشتند اما درمجموع پلیس در سینمای ایران چندان جایگاه قرص و محکمی ندارد و حتی در آن فیلمهایی که بهنظر میرسد پلیس باید حضور فعال و مقتدرانهای داشته باشد، کمتر نشانی از پلیس میبینیم یا حضورها باری به هرجهت است. اشکال از کجاست؟ فیلمسازان چندان رغبتی ندارند سراغ فیلمهای پلیسی بروند؟ فیلمنامههای مناسبی در این زمینه وجود ندارد؟ بحث عرضه و تقاضا مطرح است و تماشاگران دیگر چندان میلی به این فیلمها ندارند؟ جای ادبیات پلیسی خالی است تا پشتوانه خوبی برای اقتباس و برگردانهای سینمایی باشد؟ پلیس و نیروی انتظامی چندان اهل تعامل با سینماگران نیست و به جای گفتوگو و حمایت، بیشتر روی تبلیغ ارگانی خود متمرکز میشود و صرفا به موارد و موضوعات دلخواه خود اصرار دارد؟ به بهانه روز سیزدهم مهرماه که پیشتر در تقویم به عنوان روز نیروی انتظامی نامگذاری شده بود، سری به سینمای پلیسی ایران زدیم تا ببینیم اوضاع از چه قرار است.
یکی از بهترین فیلمهای جنایی- پلیسی سینمای ایران، «بازجویی یک جنایت» به نویسندگی و کارگردانی محمدعلی سجادی محصول 1362 است. فیلم قصه بازپرس جوانی را روایت میکند که مامور پرونده قتل کارخانهداری به نام هدایتنیا میشود. بازجویی یک جنایت فقط یک فیلم جنایی- پلیسی صرف نیست و در پس تحقیقات بازپرس برای رازگشایی جنایت، جنبههای اجتماعی اثر هم نمایان میشود. نقش این بازپرس را حبیب اسماعیلی بازی میکرد. او که در سالهای اخیر کمتر به بازیگری میپردازد و بیشتر در کار تهیهکنندگی است و در حوزه پخش فیلم فعالیت میکند، درباره دلایل افول سینمای پلیسی در ایران به جامجم گفت: در گذشته استقبال خوبی از فیلمهای پلیسی در سینمای ایران میشد و این فیلمها با اقبال تماشاگران و فروشهای خوب در گیشه مواجه میشدند. به جز همین بازجویی یک جنایت، در دهه 70 هم در فیلمی به نام بدل به کارگردانی مرحوم جهانگیر جهانگیری و با مرحوم هادی اسلامی بازی کردم که در آن نقش فردی را بهعهده داشتم که با پلیس همکاری میکرد. به جز فیلمهایی مثل بازجویی یک جنایت که مبتنی بر دیالوگ و فضایی معمایی بود، گونه دیگری از فیلمهای پلیسی اکشنی هم در آن سالها ساخته میشد که جمشید هاشمپور نقش اصلی آنها را بازی میکرد که فروشهای خوبی هم در گیشه داشت. یکی از مهمترین دلایل اقبال مخاطبان این بود که آن زمان ما رقبای خارجی در این زمینه نداشتیم. از وقتی تماشاگران فیلمهای روز خارجی را در زمینه سینمای پلیسی با بهترین کیفیت و جذابترین جلوههای ویژه میبینند، دیگر میل چندانی به دیدن فیلمهای پلیسی ایرانی ندارند. وقتی مخاطبان میبینند در یک سکانس، 50 ماشین منفجر میشود، دیگر با شکستن یک بشقاب در فیلمهای پلیسی ما بهوجد نمیآید!
این تهیهکننده سینما افزود: یکی از علتهای اصلی کمکاری در این زمینه، هزینه بالای تولید فیلمهای پلیسی است.من بالعکس نظری که میگویند تماشاگران سینمای ما دیگر چندان میلی به فیلمهای پلیسی ندارند، اتفاقا میگویم اگر فیلم پلیسی خوب ساخته شود، مخاطبان استقبال خواهند کرد، کما اینکه قبلا هم این اقبال وجود داشت. منتها فیلمهای پلیسی امروزی دیگر نباید با نگاه دهههای 60 و 70 ساخته شود، چون مابه ازای خارجی این فیلمها را میبیند و توقع دارد نمونههای ایرانی هم از استاندارد و جذابیتهایی برخوردار باشند. ضمن اینکه بهجز توجه به تولید و پروداکشن قوی و مناسب، نباید از شخصیتپردازیهای قهرمانانه هم غفلت کرد، یعنی همان چیزهایی که ازجمله عوامل مهم استقبال تماشاگران از فیلمهای پلیسی سینمای جهان است. ما کارگردان، نویسنده و بازیگر خوب برای فیلمهای پلیسی داریم و حتی در عرصه جلوههای ویژه هم پیشرفت کردهایم. بنابراین در صورت تولید مناسب، آثار خوبی در این زمینه ساخته میشود. اسماعیلی ادامه داد: ترسیم سیمایی قهرمانانه از پلیس در سینما، تأثیرات مثبت خودش را در جامعه میگذارد. وقتی پلیس هوشمند و مقتدر با بدنی قوی را در فیلمها به نمایش بگذاریم، مقداری هم ترس در دل خلافکاران خواهد افتاد. این بازیگر پیشکسوت ضمن اشاره به تعامل و همکاری نیروی انتظامی با سینماگران، درباره احتمال ارتقا و بهبود طرحهای سفارشی هم توضیح داد: من در چند مورد دیدم که نیروی انتظامی، دست کارگردان و تهیهکننده را برای ساخت طرحهای سفارشی باز گذاشت. یکی از نمونههای خوب این تعامل، سریال خوابوبیدار بود. اما طرحهای سفارشی صرف و گلدرشت، قطعا مخاطبان سینما را پس خواهد زد.
نمایش رشادت در کنار آسیبشناسی
جمشید هاشمپور همانقدر که یکی از پرکارترین بازیگران درزمینه فیلمهای جنگی و دفاع مقدسی بود، در فیلمهای پلیسی با چاشنی اکشن و بهویژه درباره مبارزه با قاچاقچیان مواد مخدر هم حضور جذاب، مقتدرانه و پرطرفداری داشت. فیلمهایی چون قافله، نیش، گروگان، عقرب و زخمی ازجمله فیلمهای هاشمپور است که چنین فضایی داشتند. او یکی از متفاوتترین پلیسهای سینمای ایران را در فیلم آواز قو و در نقش سرگرد فتاح حیدری به تصویر کشید. بهجز حضور هاشمپور، فصل مشترک همه این فیلمها تهیهکنندگی محمدحسین فرحبخش است. اقتدار پلیس در فیلمهای فرحبخش حتی در کمدی پاکباخته هم به چشم میخورد و اکبر عبدی، سماجت و وظیفهشناسی بیاندازهای برای دستگیری دزد قصه با بازی علیرضا خمسه دارد.
فرحبخش درباره فیلمهای پلیسی به جامجم گفت: به جرأت میگویم فیلمهایی که ما در تایید نیروی انتظامی ساختیم، کسی نساخته است. جالب ایناست که باوجود ساخت این فیلمها، مسؤولان ارشاد ما را توبیخ میکردند و میگفتند این چه فیلمهایی است که میسازید! بهجز فیلم آواز قو البته که زمان سیف ا... داد ساختیم و با تمجید و تحسین مواجه شد. درحالیکه این فیلمها کلی هزینه داشت و پول دو فیلم را برای یک فیلم خرج میکردیم. نکته دیگر اینکه خود نیروی انتظامی هم نه همکاری میکرد و نه تشکر و برای همه ادواتشان هم پول میگرفتند. امروز هم سینماگران حسابکتاب میکنند که وقتی نیروی انتظامی پول میگیرد و کمکی هم نمیکند و ایرادهایی هم به فیلمنامه میگیرد، چرا در این زمینه فیلم بسازیم. این تهیهکننده و کارگردان افزود: روی سخن من با متن نیروی انتظامی نیست و نیروها همگی جانبرکف هستند و حقشان بالاتر از این حرفهاست که ما آن را در سینما ادا کنیم. پلیس و نیروی انتظامی فداکارانه از مردم و امنیت این مملکت دفاع میکنند و ما در این فیلمها فقط گوشهای از تلاشهای آنها را نشان دادیم. اما حرفم با مسؤولان و فرماندهان ردهبالای نیروی انتظامی است که اگر میخواهند رشادتهای پلیس در سینما نشان داده شود، سختگیری نکنند و امکاناتشان را رایگان در اختیار فیلمسازان قرار دهند تا فیلمهای خوبی در این زمینه ساخته شود. ضمن اینکه نیروی انتظامی باید اجازه دهد فیلمساز با تفکر خودش جلو برود، نه با تفکر سفارشی آنها. حتما فیلمسازان هم قدر این حمایت را میدانند و تصویر خوب و مقتدری از پلیس نشان میدهند. ما در فیلم «شبهای تهران» هم پلیس خوب داشتیم و هم پلیس بد. گاهی هم ممکن است در فیلمی فیلمساز بخواهد فقط یک پلیس بد را نشان دهد، چه ایرادی دارد. اگر اجازه دهند اتفاقا همین باعث عبرت میشود و کسی جرات نمیکند پلیس بد شود. باید از منظر آسیبشناسی به چنین فیلمهایی نگاه کرد.
قلمهای خونچکان پلیس نشان
گاهی سینماگران کمکاری و انفعال خودشان در زمینه سینمای پلیسی را متاثر از ادبیات کم جان و کمرمق پلیسی جنایی میدانند و توپ را در زمین ادبیات میاندازند. با این حال به نظر میرسد ادبیات پلیسی جنایی ایران، آنقدرها هم اوضاع ناامیدکنندهای ندارد. درست است که همچنان از رمان فیل در تاریکی نوشته قاسم هاشمینژاد به عنوان بهترین رمان در این زمینه یاد میکنند، اما در سالهای اخیر هوای تازهای به این گونه ادبیات دمیده شده و نویسندگانی چون محمدحسن شهسواری، مصطفی حسینیون، لاله زارع و مجتبی هوشیارمحبوب آثار قابل اعتنایی را در این خصوص نوشتهاند. اینها پشتوانههای خوبی برای سینمای جنایی و پلیسی خواهند بود. به جز این، پاورقی نویسی جنایی در نشریات هم سابقهای طولانی در ایران دارد که میتوان به عنوان منابع اقتباس به آنها مراجعه کرد. البته ادبیات پلیسی و جنایی و کارآگاهی ایران به هیچ وجه قابل مقایسه با نمونههای موفق ادبیات غرب نیست که پلیسها و کارآگاهان نامداری همچون پوآرو و شرلوک هولمز را به ادبیات و سینما و تلویزیون هدیه دادهاند.
مدارا با ویجی وطنی!
ضمن اشاره به برخی پلیسهای خوب و ماندگار تلویزیونی در آثاری چون کارآگاه علوی، سرنخ و خواب و بیدار که گاهی جور کم کاری سینمایی در این خصوص را کشیدهاند، بد نیست یادی هم از شبکه نمایشخانگی کنیم که هنوز نتوانسته یا نخواسته تصویر جذاب و مقتدری از پلیس ایرانی ارائه کند. بهترین فرصتی که تا اینجا امکان ارائه یک پلیس جذاب را میداد، سریال همگناه و نقش پرویز پرستویی (سرهنگ فریبرز صبوری) بود که با وجود تلاشهایی در بازی و فیلمنامه، چندان نشانی از پلیس جذاب و باهوش و مقتدر نداشت و حتی وقتی متوجه مجرم بودن پسرش با نام مستعار گورکن شد، به جای وظیفهشناسی، کم و بیش منفعل عمل میکرد. یاد فیلم هندی قانون رامش سیپی بخیر که با همه گل درشتی اش، پدر (دیلیپ کومار) از خجالت پسر خلافکارش ویجی (آمیتاب باچان) درآمد و آگاهانه سهراب کشی کرد!
-
بزرگترین شبکه اجتماعی زیرزمینی دنیا
-
دیگر نقش منفی بازی نمیکنم
-
بایدن بهدنبال خلعسلاح ایران است
-
نبض کادر درمان را بگیریم
-
قُلقُل بدون محدودیت
-
با ساقیالعطاشا اربعینی شویم
-
من عکاس جنگم
-
حال صعود!
-
جنگی که بود، جنگی که هست
-
آخرین بار کی پلیس را دیدی؟!
-
دولت آرایش جنگی ندارد
-
آمریکا «اصل بحران» است نه «راه حل»
-
محدودیت جدی، نظارت جدیتر
-
پیروزی علیه ناعدالتی